شماره 152    |    14 اسفند 1392



زندگینامه آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی

زندگینامه آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی
محمد حنیف
انتشارات:عروج
نوبت اول: 1392
قیمت: 50 هزار تومان

 

 

 

کتاب زندگینامه آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی به قلم دکتر محمد حنیف و تحت نظارت حجت‌الاسلام مرتضی اشراقی توسط انتشارات عروج موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) منتشر شد. از تولد تا پیروزی انقلاب، از پیروزی انقلاب تا وفات و آثار، نامه‌ها، دیدگاه‌ها و ویژگی‌های علمی-اخلاقی، محور فصل‌های سه‌گانه جلد نخست این کتاب را تشکیل می‌دهند. نویسنده در فصل اول زندگینامه آیت‌الله اشراقی به وصلت ایشان با خانواده امام خمینی(ره) اشاره کرده است.(1)


در بخش‌ دیگری از فصل نخست کتاب، به دستگیری آیت‌الله اشراقی در قم و تبعید ایشان به همدان و تهران اشاره شده است. نویسنده در این فصل شهادت دکتر علی شریعتی و آیت‌الله سیدمصطفی خمینی را مورد اشاره قرار داده است. در فصل دوم، علمکرد آیت‌الله اشراقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه نویسنده بوده است. در این فصل ناآرامی‌های مناطق کردنشین و گنبد کاووس و ماموریت آیت‌الله اشراقی در این مناطق مورد بررسی قرار گرفته است. حذف آرم شاهنشاهی از ادارات و سازمان‌ها و اعمال حجاب در ادارات از بخش‌های فصل دوم است. در پایان فصل دوم به رحلت آیت‌الله اشراقی اشاره شده است.

فصل پایانی جلد نخست زندگینامه آیت‌الله اشراقی به زندگی شخصی، دیدگاه‌های علمی و ویژگی‌های اخلاقی ایشان اختصاص دارد. در قسمت‌هایی از این بخش دیدگاه‌های صدیقه مصطفوی، همسر آیت‌الله اشراقی و دختر امام(ره) و همچنین ناصر اشراقی برادر آیت‌الله اشراقی درباره وی منتشر شده است. در جلد دوم کتاب «زندگینامه آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی» و سی و هفت نامه و سه تلگراف منتشر شده است. در بخشی از این کتاب درباره «وکیل تام‌الاختیار امام خمینی(ره)»، می‌خوانیم: «امام(ره) پس از تبعید از ایران به ترکیه، پسر ارشد خود، حاج‏آقا مصطفی را وکیل در کلیه امور قرار داد، و پس از دستگیری ایشان، این وکالت به آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی محول گردید.

این انتخاب در شرایطی که رهبر تبعیدی نهضت اسلامی برادری بزرگتر و شاگردان و وابستگان دیگری هم داشت، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. حجت‌الاسلام سیداصغر طباطبایی در پاسخ به این سئوال که چرا بعد از تبعید امام خمینی(ره) اداره دفتر ایشان به آیت‌الله اشراقی واگذار شد، در حالی که برادر بزرگتر امام(ره)، یعنی آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده حضور داشتند، چنین می‌گوید: «چند عامل مؤثر بود؛ یکی این که آقای پسندیده به اندازه آقای اشراقی در حوزه علمیه شناخته شده نبود. آقای اشراقی، فردی حوزوی بود و فضلا به او علاقه داشتند، وی از دو خانواده بزرگ روحانی عالم برخاسته بود. از سویی دیگر، آقای اشراقی جوان بود و با طلبه‌ها روابط حسنه‌ای داشت.»

در مقدمه کتاب آمده است: «انقلاب اسلامی از ویژگی های فراوانی برخوردار بوده که یکی از آنها بهره‌مندی از وجود رجال متعدد و متکثری است که در حالت عادی شاید شخصیت و چهره‌شان بر دیگران پوشیده باشد، اما اگر به واکاوی زندگی آنها پرداخته شود، آشکار خواهد شد که از چه فضایل و برجستگی‌هایی برخوردار بوده، و منشاء چه خدمات ارزشمندی گردیده‌اند که افراد جامعه تاکنون از آن بی‌خبر مانده‌اند. رجال انقلاب اسلامی با دیگر رجال دوره‌های تاریخی ایران قابل مقایسه نیستند و چه بسا وجود یک یا چند تن از رجال مزبور در دیگر مقاطع تاریخی، می‌توانست سر فصل‌های نوینی را در جامعه ایران بگشاید. آیت‌الله اشراقی از جمله همان رجالی است که با وجود برخورداری از ویژگی‌هایی خاص، تا حدود زیادی برای مردم ناشناخته مانده و تاکنون که حدود سی سال از درگذشت ایشان می‌گذرد، در آستانه فراموشی از حافظه تاریخی مردم ایران است.»

حجت‌الاسلام مرتضی اشراقی در بخش نخست کتاب می‌نویسد: «تاریخ زندگی پدرم بیش از هر چیز وابسته به زندگی امام(ره) عظیم‏الشأن و در پیوند با حیات و مبارزه آن عزیز راحل است و به همین جهت، ارزش این کار به سبب پیوند همیشگی، دو چندان می‌شود. ایشان در گفتگویی مطبوعاتی (2) خود دلیل انتشار کتاب زندگینامه پدر را چنین توضیح می‌دهد: «... به این نتیجه رسیدم که نسل جدید به خصوص دانشجویان و نخبگان جامعه، مرحوم والد را نمی‌شناسد و نسبت به خصوصیات فردی ایشان یا بی‌اطلاعند و یا کم اطلاع و همین امر موجب می‌شد که بعضی رسانه‌ها و اشخاص مختلف هر مطلبی را بیان نمایند. اما نسل قدیم و هم دوره مرحوم والد به خوبی ایشان را می‌شناسد و وقتی با این بزرگان در جلسات خصوصی صحبت می‌کردم، می‌دیدم سخنانی که در مورد پدرم می‌گویند با آنچه در تریبون‌های رسمی گفته می‌شود متفاوت است. لذا تصمیم گرفتم که زندگینامه‌ای سیاسی و اجتماعی و علمی از پدرم تهیه کنم که به بیان واقعیت و معرفی شخصیت حقیقی و خصوصیات فردی ایشان بپردازد و تعصب هم روی این موضوع نداشته باشم که حتماً آنچه دوست دارم، نوشته شود؛ بلکه اصرار بر این داشتم که آنچه حقیقت تاریخ است، بیان شود. در همان دوره و برهه زمانی در این زمینه با افراد مختلفی به مشورت پرداختم و همچنین با حاج سید حسن آقا خمینی مشورت کردم که ایشان از این موضوع بسیار استقبال کردند. در همین حین بود که تصمیم بر این گرفتم، حال که زندگینامه مرحوم پدر را آماده می‌کنم، مجموعه آثار علمی ایشان را نیز احیاء نمایم».

وی چگونگی آغاز نگارش کتاب را چنین توضیح می‌دهد: «مقدماتی را باید آماده می‌کردم که از جمله دستنوشته‌ها، نامه نگاری‌ها، اسناد ساواک، روزنامه‌ها و... باید جمع‌آوری می‌شد. روزنامه‌های اول انقلاب، ورق به ورق توسط گروهی، تورق شد، که این کار هم با همت آقای شعاع حسینی انجام گرفت. یکی از کارهای دیگر، جمع‌آوری کتبی بود که در آنها از پدرم نام برده شده بود و نیز هر آنچه عکس در آلبوم‌های دوستان و آشنایان و خانواده بود را نیز جمع‌آوری و دسته بندی کردم. همچنین برای شروع کار، مصاحبه‌هایی از شخصیت‌های علمی و سیاسی صورت گرفت.»

نکته جالبی که در آن 6 ماه ابتدایی کار رخ داد پیدا شدن تعداد زیادی اسناد و نامه‌ها بود. ایشان نیز بعد از انقلاب به دلیل مشغله‌های زیاد آن دوره که به عهده‏شان بود به نظر می‌رسد فراموش کرده بودند که آن مکاتبات را از خواهرشان مطالبه کنند. خانم اشراقی وقتی متوجه شد که من در حال تدوین زندگینامه هستم، یاد آن امانت سپرده شده به دستشان افتاد و نامه‌ها و مکاتبات را تحویل من دادند. آن بسته، شامل نامه‌های امام(ره) و همسر امام(ره)، نامه‌های سید مصطفی خمینی و مرحوم حاج‌سید احمد‌آقا خمینی و نامه‌های مختلفی از حضرات آیات مرعشی نجفی، گلپایگانی، شریعمتداری و... و بیانیه‌های امام(ره) و انقلابیون حوزه و تلگراف‌های مختلف انقلابیون از سراسر کشور و... مواجه شدم که مجموعه آنها در کتاب زندگینامه درج شده است.

نویسنده کتاب در دیدار با فرزند آیت‌الله اشراقی و در این دیدار پرسیده است قصد شما از این کار چیست؟ گفتم یعنی چه؟ گفت: «یعنی قصد شما این است که قلب حقیقت کنید یا آنچه هست، نشان دهید؟» گفتم: «کتاب باید به گونه‌ای باشد که هیچ کس نتواند از نظر تاریخی به هیچ جای آن ایراد بگیرد که در آن صورت نمی‌تواند مخاطب مناسب پیدا کرده و منبع خوبی بحساب آید. به جناب دکتر حنیف عرض کردم به هیچ وجه در نگارش کتاب زندگینامه از مطالب غیر مستند استفاده نکند و فقط آنچه حقیقت تاریخی است بیان گردد که ایشان نیز از این موضوع خیلی استقبال کردند. خصوصا در مورد هیأت سه نفره حل اختلاف هم گفتم که تمام ابعاد قضیه را ببینید و آنچه را که رخ داده بیان کنید و چیزی را حذف یا اضافه نکنید. البته هر تاریخ‌دانی برداشت خاص خود را از آن دوران دارد و این امری طبیعی است. تأکید کردم که قلب واقعیت به ضرر ماست، زیرا در آن صورت گرچه برای کتاب زحمت می‌کشیم، اما ارزش تاریخی نخواهد داشت و باعث جذب مخاطب نخواهد شد».

یکی از حساس‌ترین مأموریت‌های آیت‌الله اشراقی، نمایندگی رئیس‌جمهور ابوالحسن بنی‌صدر در هیئت سه نفره حل اختلاف مسئولان کشور بود. این مأموریت که به توصیه امام خمینی(ره) انجام گرفت، در تاریخ 19/1/1360 آغاز شد و در تاریخ 25/3/1360 به پایان رسید. این دو ماه و شش روز از دوره‌های پرالتهاب تاریخ سیاسی کشور محسوب می‌شد و با تلخی بسیاری برای آیت‌الله اشراقی همراه بود و شاید تنها مأموریتی محسوب می‌شد که به سرانجام مورد نظر آیت‌الله اشراقی نرسید.

ریشه درگیری‌های این دوره به اختلاف دیدگاه‌های رئیس‌جمهور و رؤسای قوای دیگر مربوط می‌شد. پیشتر آیت‌الله مهدوی کنی به نمایندگی از سوی امام(ره) و آیت‌الله محمد یزدی به نمایندگی از سوی دو قوه(3)  انتخاب شده بودند و قرار بر این بود که این گروه به سخنان و اعمال هر یک از طرف‌ها که موجب اختلاف و تشنج در کشور می‌شود، رسیدگی نمایند.

به نظر می‌رسد که اصل پیشنهاد تشکیل هیئت سه نفره حل اختلاف، از سوی مهندس مهدی بازرگان بوده است. ابوالحسن بنی‌صدر در کتاب «خیانت به امید» خود توضیح می‌دهد که در جلسه‌ای که با حضور امام(ره)، بازرگان، بنی‌صدر، رجایی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، سیدعلی خامنه‌ای و احمد خمینی در جماران برگزار شده بود، پس از مباحث تندی که بین دو طرف در گرفته، بالاخره مهندس مهدی بازرگان گفته است «باید رفت روی خط تفاهم» و دو پیشنهاد داده است یکی تشکیل یک هیأت بی‌طرف، تا هر بار تقصیر از هر طرف واقع شد به طور کدخدامنشی و مسالمت‌آمیز مشکل را حل کند و دیگری اینکه حداقل پاره‌ای از اعضای شورای نگهبان تغییر کند. ظاهراً پس از این جلسه است که پیشنهاد تشکیل هیئت سه نفره حل اختلاف اجرایی می‌شود و امام(ره) نیز نماینده خود را در هیئت سه نفره انتخاب می‌کند.

از همین رو آیت‌الله اشراقی به خاطر توصیه و تاکید و فرمان امام(ره)، نمایندگی رئیس‌جمهور را پذیرفت و بدین ترتیب ایشان که همواره به عنوان فردی بی‌طرف، مستقل و نماینده ویژه رهبر انقلاب اسلامی مشهور بود، با وجود احترام به تمام جناح‌های مملکتی، مسئولیتی را پذیرفت که قلباً به آن راضی نبود. تا پیش از آن‌ که آیت‌الله اشراقی به عنوان نماینده رئیس‌جمهور در هیئت سه نفره حل اختلاف انتخاب شود، رابطه مسالمت‌آمیزی با گروه‌های مختلف داشت؛ رئیس‌جمهور نیز درآن زمان علاوه بر ریاست قانونی، از سوی امام(ره) به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح انتخاب شده بود و آیت‌الله اشراقی نیز علی الاصول با ایشان رابطه حسنه‌ای داشت. به هر حال جلسات هییت سه نفره حل اختلاف جلساتی را برگزار می‌کند.

در همین ایام صدوبیست تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با امضای نامه‌ای خواستار رسیدگی به کفایت سیاسی رئیس‌جمهور می‌شوند که در میان امضاءکنندگان این نامه، نام آیت‌الله یزدی نیز دیده می‌شود. متعاقب بالاگرفتن بحران و به بن‌بست رسیدن کار هیئت سه نفره حل اختلاف در ساعت 22 و 25 دقیقه روز دوشنبه 25/3/1360، دفتر امام(ره)، متن استعفانامه آیت‌الله اشراقی، ازنمایندگی رئیس‌جمهور، ابوالحسن بنی‌صدر را در اختیار خبرگزاری پارس قرار داد.(4) در پی استعفای آیت‌الله اشراقی، هیئت سه نفره منحل شد و روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1360 مجلس شورای اسلامی نیز دو فوریتی طرح 120 نماینده را مبنی بر عدم کفایت سیاسی ریاست‌جمهوری تصویب و برابر آیین‌نامه مجلس، نمایندگان موظف گردیدند، طی بیست‌وچهار ساعت، طرح دو فوریتی عدم کفایت رئیس‌جمهور را در مجلس مطرح کنند.(5)

شرکت آیت‌الله اشراقی در جلسات هیئت سه نفره حل اختلاف با فشار روحی بسیاری همراه بود. به هر حال اولین بار بود که داماد امام(ره) در جایگاهی قرار می‌گرفت که حتی برای در اختیار گرفتن نوار صوتی سخنانی که خود او هم در آن جلسه حضور داشت، دچار زحمت می‏شد، از سویی با این که او آبروی خود را سر پذیرش نمایندگی رئیس‌جمهور وقت گذاشته بود، اما در هر حال موکل او از دور رقابت خارج شده بود و برای اولین بار، آیت‌الله اشراقی در مأموریتی شرکت کرده بود که با شکست روبه‌رو می‌شد. بی‌مهری برخی دوستان و احیانا زخم‌زبان‌هایی که آیت‌الله اشراقی در خلال سخنرانی‌های بعد از انحلال هیئت سه نفره با کنایه از آنها به عنوان پرده‌دری یاد می‌کرد، باعث شده بود که روحیه داماد امام(ره) دچار لطمه‌ای جبران‌ناپذیر گردد. آیت‌الله اشراقی در 21 شهریور 1360 و در سن 58 سالگی درگذشت.



1- ص 51 کتاب. 
2- «گفتگو با مرتضی اشراقی در مورد انتشار زندگینامه آیت‌الله اشراقی»، عصر ایران، 12 بهمن 1392.
3- آیت‌الله بهشتی ریاست شورای عالی قضایی‌، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس قوه مقننه و محمدعلی رجایی نخست‌وزیر.
4- روزنامه اطلاعات مورخه 26/3/1360.
5- برای زندگینامه کامل آیت‌الله اشراقی نگاه کنید به «زندگی نامه مرحوم آیت‌الله حاج شیخ شهاب‌الدین اشراقی»، 20/6/1391، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، http://www.jamaran.ir/fa/NewsContent-id_23140.aspx

محمود فاضلی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2140
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.