شماره 143    |    27 آذر 1392



در جستجوی حقایق شهریور 1320 مشهد، اخراج و استعفا از حزب (13)

از نیمه دوم سال 1325 با اقداماتی که در شهر مشهد انجام می‌شود موجی از استعفاها در بین اعضای حزب توده شروع می‌شود. اگر نگاهی گذرا به سیر تحولات و فعالیت‌های این حزب در مشهد داشته باشیم به دلایل استعفاها و اخراج افراد از حزب پی می‌بریم. در مجموع اعضا و هواداران حزب توده را می‌توان در سه گروه تقسیم بندی نمود. نخست افرادی که با کوچک‌ترین تهدیدی اقدام به استعفا می‌نمایند. دوم گروهی که در افکارشان و طرفداری از حزب مصمم هستند و تا پس از کودتای 28 مرداد دوام می‌آورند. سوم افرادی که تا پایان عمر توده‌ای ماندن که برخی از آنها به شوروی فرار کردند و سال‌ها در آنجا زندگی کردند.

در واقع دو موج از استعفاها در بین طرفداران حزب توده در شهر مشهد مشاهده می‌شود. نخست مربوط به سال 1325، که در این نوشتار به معرفی آنها می‌پردازیم. دوم استعفاهای سال 1331 است. چنین به نظر می‌رسد در موج اول افرادی که اقدام به استعفاء می‌کنند مصلحتی و محافظانه کارانه بوده و برای حفظ منافع خود اقدام به چنین کاری می‌کنند. این گروه در طی سال‌ها خدمت در مشاغلی که داشتند، به مرور برچسب توده‌ای بودن از روی آن‌ها محو ‌شد.

اسامی برخی از هوادران مستعفی حزب توده که اغلب از کارگران نخریسی و نساجی خسروی خراسان بوده‌اند بدین شرح است:


 آقایان، علی علیزاده شجاع، علی اصغر حفاری محمدآباد، علی اکرم دوزنده، محمد عیدی، غلام آسیستان، قنبرعلی عوض، جان محمد راستگو، علی اکبر دوزنده، براتعلی راستگو، علی‏اصغر شاملو، غلام عباس دوست گل خطمی، اسماعیل طاهونچی و سید حسین سید علی رضایی(1)
علاوه بر استعفای مردان، این موج به تشکیلات حزبی زنان هم می‌رسد. زیرا در بین اسامی که در روزنامه‌ها منتشر شده نام چند نفر از زنان توده‌ای نیز مشاهده می‌شود.


«این جانبان امضاکنندگان زیرین، برکناری خود را از تشکیلات زنان وابسته به حزب توده ایران و اتحادیه کارگران اعلام و به اطلاع عموم می‌رسانیم که در هیچ حزب بستگی نداریم.
رخساره جوان، صدف غمخوار، آنا خانم راستی سوره قربانی، رقیه قربانی، معصومه برکپور و ثریا عین این‌ها»(2)
آقای ترابی از کارمندان شهر مشهد در اعلامیه‌ای که در روزنامه ندای خراسان به تاریخ 25 دی ماه 1325 منتشر شده است آگهی استعفای خود از حزب توده را به شرح ذیل اعلام می‌دارد:


«اداره روزنامه ندای خراسان
اینجانب مدتی است که از حزب توده مستعفی شده‌ام. لیکن چون این موضوع در روزنامه اعلام نشده برخی از دوستان هنوز بنده را عضو حزب می‌دانند. بدین وسیله آگهی می‌شود که مدتی است اینجانب از حزب توده کناره‏گیری کرده‌ام و به هیچ حزب و جمعیتی بستگی ندارم.»


در مواردی هم اخراج اعضای اصلی از حزب گزارش شده است. این موضوع در خاطرات مجید فیاض از فعالان توده‌ای شهر مشهد منعکس شده است. «روزی که در شیر خورشید مشهد یک برنامه ساز و آواز و نمایش با حضور فرمانده و مقامات دیگر شهری، و با شرکت رئیس خانه‌های وکس وابسته به شوروی‌ها، ترتیب داده شده بود به هنگام سروده شدن سرود شاهنشاهی ایران علی اصغر هلالیان و علی خاوری (دبیرحزب توده در خارج از ایران) و غلامرضا سلماسی که صف جلو صندلی‌ها را اشغال کرده بودند از جای خود تکان نخوردند و با وجود تذکر مقامات بالاتر حزبی خودرائی کردند و نشسته باقی ماندند... فردای آن روز کمیته ایالتی با وجود آن که سه نفر از افراد برجسته حزب توده بودند آن‌ها را از حزب توده اخراج کرد و مراتب را در صفحه اول روزنامه ارگان حزب انتشار داد... و این سه نفر از ترس تنبیه بیشتری که در انتظارشان بود پابه فرار گذاشتند... سلماسی خودش را در سازمان کارگری خوزستان گم کرد و هلالیان به تاجیکستان گریختند. هلالیان در خجند سرجای خود نشست و به کار ترجمه ادامه داد. اما خاوری از پستی و بلندی‌ها گذشت و تا پای چوبه دار رفت. شانس با او یاری کرد و دوباره سراز اروپا درآورد و به دبیرکلی حزب توده ایران رسید و روزنامه مردم انتشار می‌داد.»(3)


چنین به نظر می‌رسد به مرور زمان ماهیت حزب توده برای طرفدارانش مشخص می‌شود؛ و دیگر شعارهای حزبی در اندیشه کارگران چندان اثر پذیر نبوده است. بنابراین از آذر ماه 1325 تعدادی از اعضای حزب توده شعبه مشهد استعفا می‌دهند. چه مسائلی موجب می‌شود تا موج استعفاها در تشکیلات کارگری شهر مشهد به وجود آید؟


 حسین مشکینیان(4) از اعضای شاخه کارگری حزب توده که نامش در بین استعفادهندگان سال 1325 مشاهده می‌شود(5) پاسخ به این سئوال را چنین تشریح نموده است:

«این جریان مربوط به آقای محمود فرخ(6) است. وی در آستان قدس سمتی داشت. وقتی نیروهای روسیه آلمانی‌ها را شست دادند، وی تلگراف(7) تبریکی برای استالین فرستاد با این مضمون، شما موفق شدید آلمان فاشیست را شکست دهید این پیروزی را تبریک می‌گویم. این موضوع به گوش شاه رسید و موجب ناراحتش می‌شود. بنابراین فرخ مورد غضب شاه قرار گرفت و ایشان از سمتی که داشته عزل می‌شود. فرخ پس از این جریان متوسل به آقای حسن کفایی شد. چکار کنم این ناراحتی که برای شاه پیش آمده برطرف شود. وی هم پاسخ می‌دهد باید اعمالی انجام دهی بر علیه حزب توده که شاه نسبت به شما خوشبین بشود. بنابراین وی را در کارخانه نخریسی استخدام کردن و ایشان هم به کمک آقای کفایی و چند نفر دیگر در کارخانه به اخلال و اقداماتی دست زد، بنابراین عده‌ای از حزب توده استعفا دادن که مباد شغلشان را از دست دهند.»


اسامی این افراد در یکی از روزنامه‌های شهر مشهد منتشر شده است. مرحوم مشکینیان در بخشی از مصاحبه‌اش با بخش تاریخ شفاهی مدیریت اسناد و مطبوعات درارتباط با این روزنامه چنین بیان نموده است.


«روزنامه ندای خراسان سر کوچه ارگ توسط رجب نون قاغ پز(8) منتشر می‌شد. وی هم نان قاغ درست می‌کرد و هم گاه گاهی در روزنامه ندای خراسان چیزهایی می‌نوشت و به کارگرش حسین عرب زاده می‌داد و وی آن را توزیع می‌کرد. ایشان علناً و آشکارا با کنسولگری انگلستان در ارتباط بود و هر دستوری که می دادن اجرا می‌کرد. این افرادی که استعفا دادند یکی یکی آن‌ها را صدا می کردن و تهدیداتی می کردن و آن‌ها مجبور به استعفا بودن. حتی در زندان هم اگر محکومین توبه می کردن که از حزب استعفا دهند آن‌ها هم بخشیده می‌شدند...»



1.  روزنامه ندای خراسان، 9/10/1325
2. روز نامه ندای خراسان  5/10/1325
3. مجید فیاض، عبدالمجید. از باغ قصر تا قصر آرزوها(خاطرات سیاسی یک عضو سابق حزب توده). تهران: کویر. 1381. ص14-15
4. آرشیو تاریخ شفاهی مدیریت اسناد آستان قدس رضوی. مصاحبه با حسین مشکینیان. 1/4/1389
5. روزنامه ندای خراسان، 25/9/125
6. سیدمحمود فرخ از شعرا و ادیبان در سال 1275ش به دنیا آمده است. پس از گذراندن تحصیلات مدتی در آستان قدس مسئولیت داشته است. وی سال ها بعنوان مدیر کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان بوده است. علاقه وی به ادبیات موجب شده تا انجمن فرخ در مشهد محفلی برای شعرا و ادیبان خراسان باشد. از جمله آثار نوشتاری وی عبارتند از: تصحیح و چاپ تاریخ مجمل فصیحى خوافى (سه جلد، 1339)، مناظرات و اخوانیات، سفینه‏ى فرخ (دو جلد، 1332)، دیوان اشعار، روضه‏ى خلد (1345)، مثنوى فروزنده و منتخب آثار و شرح احوال استاد منشى باشى نصرت (1331)، خلاصه‏ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى معروف به مراغه‏اى و مثنوى منطق‏العشاق یا ده نامه‏ى احدى (1335)، از فرخ چند مقاله تحقیقى و ادبى در مجله‏هاى «آینده» «یغما» «فرهنگ خراسان» و «یادگار» چاپ و منتشر شده است. این شاعر برجسته در سال 1360در مشهد وفات یافت.
7. این روایت فقط به صورت شفاهی ثبت شده است و میزان صحت ان همرا ه با تردید است. احتمالا در سال هایی که آقای فرخ به ریاست کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان رسیده است. این موضوع در بین عموم کارگران مطرح بوده است.
8. ندای خراسان از شهریور 1325 توسط نوح خراسانی منتشر  و تا فروردین 1328 به صورت هفته نامه تداوم داشته است. آقای مشکینیان از مدیر این روزنامه به نام رجب نان قاغ پز یاد می کند. احتمال دارد با یک نفر دیگر اشتباه گرفته باشد.

ادامه دارد...

غلامرضا آذری خاکستر



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2055
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.