شماره 128    |    30 مرداد 1392



نخست وزیرِ پیژامه پوش -1

داستان واردکردن نفت ملِی شدۀ ایران به ژاپن

به ابتکار شرکتِ ایدهمیتسُو در میانۀ تحریم و محاصرۀ دریاییِ بریتانیا

این مطلب در سه بخش، تقدیم می شود:

نیشّوماروُ نام کشتی نفتکش ژاپنی است که در هنگامۀ تنش های پس از ملّی شدن نفت ایران دلیرانه دل به اقیانوسها زد و چند سفر از ایران به ژاپن نفت آورد، و سهم مهمی در شکستن محاصرۀ سیاسی و اقتصادی و آشکار ساختن حقوق ملی و مسلّم ایران در آن ماه های بحرانی داشت.
چند ماه پس از بازآمدنم به توکیو در تابستان سال ۱۳۶۱(۱۹۸۲)، این بار برای تدریس ایرانشناسی، در مهمانی سی امین سال بنیاد شدن انجمن دوستی ایران و ژاپن با آقای آکیرا ایدهمیتسُو مدیر عامل وقت شرکت ایدهمیتسو، که در این هنگام از شرکتهای نفتی عمدۀ ژاپن به شمار می آمد، آشنا شدم. شنیده بودم که ستارۀ اقبال این شرکت با وارد کردن نفت از ایران پس از ملّی شدن آن، که در آن سالها و در هنگامۀ تحریم اقتصادی و محاصرۀ دریائی انگلیسها کاری دلیرانه بود، درخشیدن گرفته، و مبتکر این جریان هم تا اندازۀ بسیار سازوء ایدهمیتسُو، پدرِ درگذشتۀ آکیرا و پایهگذار و رئیس این شرکت، و کِیسُوکِه ایدهمیتسُو – برادرِ سازوء و مدیرعامل این شرکت در آن سالها- بوده اند. از حال او پرسیدم، و آقای آکیرا ایدهمیتسو گفت که عمویش، با سنّ بالاتر از هشتاد، هم اکنون از کارهای اجرایی کناره گرفته و مقام مشاور عالی ایدِهمیتسُو را دارد. پس، خواهش کردم که درخواستم را برای دیدار و گفت و گویی با آقای کِیسُوکه ایدهمیتسُو به عموی خود برساند.

به فاصلۀ چند روز قرار ملاقاتی داده شد، و مدیر عامل پیشین ایدهمیتسو مرا در دفتر مجلل خود در طبقۀ بالای ساختمان تاریخی این شرکت در خیابان هیبییا، روبروی کاخ امپراتور ژاپن، با گشادهروئی پذیرفت. آقای ایدهمیتسو در این دیدار، که زنده یاد ئِیجی اینووِه ایراندوست فارسی دان هم حاضر بود، گوشه هائی از خاطرات و نظرات خود را در بارۀ مناسبات این شرکت نفتی با ایران برایم گفت، و هنگام خداحافظی کتابی با عنوانِ  در پیِ نفت ایران: قضیّۀ نیشّو ماروُ (به ژاپنی: ایران سِکیوُ ئو موتومِهته؛ نیشّو مارُو جیکِن)  هدیه کرد، و گفت که این اثر که در سلسلۀ کتابهای تاریخ شووا (دورۀ امپراتور شووا، سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹) از سوی روزنامه یومیُوری تدوین و منتشر شده (توکیو، ۱۹۸۱) حاصل تحقیق گسترده در موضوع وارد کردن نفت ایران به ژاپن در آن سالهای بحرانی است، و می توانم شرحی مستند و سودمند در این باره در آن بیابم.
در پیشگفتار این کتاب به قلم چیهیرو هوسوتانی، استاد دانشگاه هیتوتسُوباشی در توکیو، قضیّۀ نیشّوماروُ از منظر تاریخی و مناسبات بین الملل و نیز ملاحظات میان انگلیس و امریکا و شوروی در بارۀ نفت ایران در آن سالها بررسی، و نتیجه گرفته شده است که در احوال سالهای اوایل دهۀ ۱۹۵۰ ژاپن با اقدام جسورانۀ خود در خرید و حمل نفت ایران توانست این ماده حیاتی را بسیار ارزانتر از قیمت جهانی آن وارد کند و سود کلانی ازین تفاوتِ قیمت بهرۀ خود سازد. این هنگامی بود که در پیِ ملّی شدن نفت ایران درگیری پیش آمده و ایران در برابر شرکتهای بزرگ نفتی ایستاده بود. امّا پس از کودتا در ایران، این شرکتهای نفتی با حمایت دولتهای خود- امریکا و انگلیس- موقع مسلّط یافتند؛ تا آنکه در دهۀ ۱۹۷۰ روابط این شرکتها با کشورهای نفت خیز باز دستخوش دگرگونی شد.

کتاب  قضیّۀ نیشّوماروُ  را از نظر مناسبات ایران و ژاپن و روشن ساختن پاره ای از مسائل تاریخ معاصر ایران بسیار سودمند یافتم. بخشی از رویدادها و نکته ها در جریان ملّی شدن نفت و پیامدهای آن که شرحش  را در این کتاب می خوانیم، در نوشته هائی که دست اندرکاران یا محقّقان ایرانی و غربی منتشر کرده اند ناگفته مانده است. جدا ازین، مطالب این کتاب تصویری از چگونگی برخاستن ژاپن از ویرانه و خاکستر جنگ و خیزبرداشتن در سوی هدف پیشرفت معجزه آسای اقتصادی در نخستین سالهای نیمۀ دوم سده بیستم نیز به دست می دهد


چرخش سیاست ممالک متحده در برابر تحوّل تند و پرشتاب احوال جهانی و تغییر موازنۀ قدرت پس از جنگ جهانی دوم با برآمدن امپراتوری شوروی نیز از حقایقی است که در این کتاب چهره می نماید. در این احوال می بینیم که چگونه ستاد کلّ نیروهای اشغال کنندۀ ژاپن به فرماندهی مَکآرتور امیرلشکر امریکائی موضعی درسوی حمایت از شرکتهای نفتی ژاپنی می گیرد؛ چرا که سیاست این ستاد لزوماً با خط مشی حکومت امریکا یکی نبود؛ و در این سالها، بیمناک از توسعۀ نفوذ و قدرت شوروی، به سیاست لیبرال در برابر ژاپن و پروبال دادن به اقتصاد نویدبخش آن گرایش یافته بود. با اینهمه، درد دل گهگاه صاحبان صنایع آشکار می سازد که لایه هائی از حاکمیت از تجربه های تاریخی درس نگرفته است.


قضیّۀ نیشّوماروُ چنان آوازهای در جامعۀ ژاپن و اثری در دلهای مردم آن داشت که در دهه های ۱۹۵۰ و پس از آن نویسندگان و سازندگان کتابهای تصویری (مانگا یا کارتون ژاپنی) آنرا موضوع و زمینۀ آثار خود ساختند. ازین میان است کتابهای مانگا (داستانهای مصوّر کارتونی که سخت محبوب مردم و بخصوص جوانان است) که براساس نوشتهای از ایشیهارا  شینتارو نویسنده و منتقد اجتماعی نامور و استاندار دیرپای توکیو (تا ماه اکتبر ۲۰۱۲) در مجله های پرخوانندۀ دهه ۱۹۷۰ منتشر شد. نقاشی این داستانها را یکی از کارتونیست های بنام که هنوز در اوج شهرت است کشید. نوشتۀ انتقادی اوءیا سابُورو، از روشنفکران پرآوازۀ ژاینی، در این باره نیز یادکردنی است. پژوهندگانی هم به تحقیق و نگاشتن مقاله در بارۀ قضیّۀ نیشّوماروُ پرداخته اند؛  ازآن میان اُوچییا  کییوتاکه، که مقاله ای ازو در بررسی آراءِ محاکم هلند در باره صلاحیت شرکت ملُی نفت ایران در اِعمال حقوق حاکمیّت ملّی انتشار یافت (۱۹۷۴م.) و اوُمهنو، استاد دانشگاه کوبه شوکای، که بتازگی مجموعه ای از مقاله های خود را در بارۀ این رویداد در کتابی جمع آورده و منتشر ساخته است.

ابتکار و اقدام دلیرانۀ ایدهمیتسُو چنان اثرگذار بود که با همۀ تغییر احوال در پی کودتا در ایران، جریانی که آغاز شده بود تند به بازگشائی سفارت ایران در توکیو ــ که پس از اعلام قطع مناسبات دیپلماتیک به فشار متفقین جنگ در سال ۱۳۲۱ بسته شده بود ــ و به مبادلۀ سفیر در پایتخت های دو کشور انجامید. انجمن دوستی ایران و ژاپن هم با حمایت، و در واقع مباشرت، شرکت نفتی ایدهمیتسُو در توکیو بنیاد شد. میراث دیگر  نیشّومارُو در مناسبات ایران و ژاپن حضور مداوم دست اندرکاران این رویداد در گروه دوستی پارلمانی ایران و ژاپن بود، چنان که تاکِئو فُوکُودا نخست وزیر ژاپن در میانۀ دهۀ ۱۹۷۰، و پس از او پسرش یاسُوئو فُوکُودا نخست وزیر پیشین (تابستان ۲۰۰۷ تا تابستان ۲۰۰۸) عضویت این گروه را در مجلس ژاپن داشته اند.


چاپ و انتشتار ترجمۀ فارسی کتاب قضیۀ نیشّومارُو به دفتر پژوهشهای فرهنگی که پیشتر چندین اثر ترجمه شده از یادداشتها و نوشته های ژاپنیان در بارۀ ایران را منتشر ساخته بودند سپرده شده است. آنچه در زیر می خوانید، فارسی شدۀ فصل ششم این کتاب و شرح دیدار و گفت و گوهای مدیران ایدِهمیتسو با مصدِق نخستوزیرِ وقت ایران است. 

نخست وزیرِ پیژامه پوش
تهران، پايتخت ايران، در سردره هاي رسوبي دامنة جنوب رشته كوه البرز قرار دارد، و از شمال به جنوب با شيب ملايمي به سرازير ميرود. تهران شهري است در جلگه اي با ارتفاع متوسط 1300 متر از سطح دريا. در شمال شرق اين شهر، كوه دماوند با بلندترين قلّة ايران سر به آسمان كشيده است. دماوند ۵,۶۷۱ متر بلندي دارد، و مي توان آن را در تناسب قامت و زيبايي «كوه فوجيِ ايران» ناميد.
تهران، شهري است در جلگه؛ اما هواي آن در تابستان بسيار گرم ميشود، و به علت تأثير باد گرمي كه از كوير ميوزد دماي هوا گاهي از 40 درجه سانتيگراد بالاتر ميرود؛ اما چون هواي اينجا خشك است، تحمّل اين اندازه گرما هم چندان سخت نيست. دماي هوا هم در روز و شب تفاوت ميكند، و شبها هوا خيلي خنك ميشود. زمستانها هواي تهران كمي گرمتر از توكيو است.
اين سيمايي از تهران است كه راهنماي سفر براي مسافران ژاپني ترسيم كرد.
كيسوُكه ايدهميتسوُ و هاروُئو تهشيما (مدیران شرکت ایدِهمیتسُو)  كه از شهر كراچي در پاكستان هواپیما... به تهران رسيدند، نخستين تصويري كه از اين شهر در ذهنشان نقش بست، بلنديهاي البرز بود كه خط ستيغ بالاي آن در آفتاب شامگاهي مي درخشيد.
كيسوُكه ايدهميتسوُ به ياد دارد كه در راه (فرودگاه) به شميران، ناحية ييلاقي در شمال تهران، كه با اتومبيل ميرفتند و حدود 40 دقيقه كشيد، از پنجره ماشين، نما و حالت تهران را نگاهي گذرا كردند؛ و نيز به خاطر ميآورَد كه چهرة مردمي كه در شهر ميديدند به علتي بيروح و نشاط بود، و شهر هم خاموش و افسرده مي نمود.
(مرتضی) خسروشاهي كه در فرودگاه از آنها استقبال كرد گفت قرار است صبح فرداي آن روز، 9 نوامبر، مصدق نخستوزير را ملاقات كنند، و افزود كه پيشنهاد ايدهميتسوُ را براي خريدن و صادر كردن نفت ايران با مقامهاي دولت ايران در ميان گذاشته است.
دو مسافر ژاپني پس از اطلاع از اينكه قرار ديدارشان گذاشته شده است، شام مختصري خوردند و هريك به اتاق خود در هتل رفتند و دراز كشيدند.
از اواخر ماه مارس سال 1952 كه طرح وارد كردن نفت ايران در ديدار خانة ايشيباشي مطرح و موضوع گفتوگو شد، اكنون پس از 7 ماه رويدادهاي گوناگون، اين كار به پایان خود نزديك ميشد.
اوج اين جريان، ديدار با مصدق، نخستوزير ايران، بود. خسروشاهي (بازرگان ایرانی مقیم نیویورک) آنها را به اقامتگاه نخستوزير راهنمايي كرد، درحاليكه جورج بارون، وكيل حقوقي امريكايي، همراهشان بود.
آقاي كيسوُكه ايدهميتسوُ ميگويد:
«در آن وقت شركت ملي نفت ايران (NIOC) اتومبيلي برايمان آماده كرده بود، كه كهنه و به احتمال ساخت انگليس بود. هيچ يادم نيست كه ماشين چه مسيري طي كرد تا به آنجا رسيديم. اقامتگاه نخستوزير منزل سادهاي بود. خسروشاهي ميگفت كه نخستوزير ايران با هندرسُن سفير امريكا براي ساعت 10 امروز قرار ملاقات گذاشته، اما چون نمايندگان شركت ايدهميتسوُ از ژاپن آمدهاند با قلم خودش در دفتر برنامة روزانهاش نوشته بود: «ساعت 9 صبح: ايدهميتسُو.» به شنيدن اين سخن، وضع سختي را كه ايران با آن روبهرو بود خوب فهميدم.
«مأمور پذيرايي ما چهار نفر را به اتاقي ميان ساختمان راهنمايي كرد. اينجا اتاقي به مساحت حدود 10 تاتامي (کفپوش حصیری ژاپنی به وسعت ۵/۴۵×۹۱ سانتیمتر) مينمود، و اتاقي ساده و بيتزيين و تجمل بود. تختي آهني در كُنج آن و راديويي در يك كنار، كه به احتمال پيچ گيرندة امواج و ايستگاه هاي آن خوب كار نميكرد، همة وسايل اين اتاق بود.
«نخستوزير در لباسي پيژامهمانند  روي اين تخت نشسته بود. او پوستي گندمگون داشت و سيمايي برابر انتظار ظريف، كه حالت و گيرايي آن پشتيباني قاطع مردم ايران را جلب كرده و رهبري كشور را به او سپرده بود. در آن سالها سه قهرمان خاورميانه مصدق (از ايران) و قُوَّتلي در سوريه و نجيب در مصر بودند، و به ياد دارم كه مصدق قيافة جازم و سختگيري مناسب رهبري داشت.
«به هر روي، شايد كه در اين ديدار اول با مصدق، نخستوزير ايران، تنش داشتم؛ و چون دستم را براي دست دادن دراز كردم، نخستوزير كمي با انگشت سبابه دستم را فشرد. احساس كردم كه اين حركت نشانة تمسخر است، و ناراحت شدم؛ اما گويا اين رفتار عادت ايرانيهاست. آنگاه پيام آقاي ايدهميتسوُ (رئيس شركتمان) را به نخستوزير تسليم كردم، و گفتوگويمان آغاز شد.»
خسروشاهي سخنان نخستوزير را كه فارسي حرف ميزد به انگليسي ترجمه ميكرد، و تهشيما مديرعامل ايدهميتسوُ اين عبارتهاي انگليسي را براي آقاي ايدهميتسوُ به ژاپني برميگرداند، و بدینسان این مكالمه سه زبانه و سه جانبه بود.


***
منبعي به زبان انگليسي در دست است كه تاريخ روز 21 نوامبر سال 1952 را دارد، و عنوانش «يادداشت مذاكرات ميان نمايندگان شركت ايدهميتسوُ و نمايندگان (دولت) ايران در تهران از روز 9 تا روز 15 نوامبر سال 1952» است. در پاي اين يادداشت دو حرفِ  "GB”  تايپ شده، كه حروف اول نام آقاي جورج بارون وكيل حقوقي است كه در مذاكرات نفت در تهران شركت داشت.
او مذاكرات را لفظ به لفظ بر كاغذ آورده، و از اينرو نوشته اش گوياي عين سخنان رد و بدل شده است. اين يادداشت را در زير مرور ميكنيم:
«صبح يكشنبه 9 ماه نوامبر ايدهميتسوُ و تهشيما و خسروشاهي و بارون در دفتر دكترمصدق، نخستوزير، كه همان اتاق خواب اوست با وي ملاقات كردند. خسروشاهي سخنان نخستوزير را به انگليسي ترجمه ميكرد، و تهشيما اين برگردان انگليسي را براي آقاي ايدهميتسوُ به ژاپني در ميآورد.
«[مديرعامل ايدهميتسوُ] نامة سازوء ايدهميتسوُ، رئيس اين شركت، را تقديم كرد، و سخنان تعارف رد و بدل شد. تهشيما گفت: «شركت ايدهميتسوُ در نظر دارد كه نه فقط نفت ايران را از طريق شبكة خود بفروشد، بلكه (بطور كلي) ميخواهد كه بازرگاني ميان دو كشور ژاپن و ايران را توسعه بدهد. به اين ترتيب در كار خريد مواد خام ايران و فروش فراورده هاي ژاپن اين دو كشور منافع بلندمدت خواهند داشت.»
«پس از سخناني، نخستوزير پرسيد كه شركت ايدهميتسوُ نفت ايران را به چه قيمت ميخواهد بخرد. تهشيما جواب داد كه ايدهميتسوُ پيشنهاد ميكند كه از قيمت CIF  30 درصد تخفيف داده شود، و اين نرخ اساس قيمت باشد.
«نخستوزير گفت: اين خيلي ارزان است. براساس قيمت اعلامشدة رسمي (Posted Price) در «امريكا و سواحل خليج مكزيك» 20درصد تخفيف منظور كنيم.
(بارون در حاشيه نوشته است: قيمت پاية نفت در امريكا و خليج مكزيك چيزي است كه در ذهن (مصدق) نخست وزير نشسته، و پيداست كه دربارة قيمت نفت در جاهاي ديگر به اندازة كافي نميداند.
«نخست وزير افزود که ميتوان فهميد كه براي ايران داشتن نفتكش مهم است؛ اما گفت كه نميتوانيم قيمت آن را جز با نفت بپردازيم. سپس گفت كه چون ايدهميتسوُ 30 درصد از قيمت CIF تحويل ژاپن تخفيف ميخواهد، ايران نميتواند اين را بپذيرد، و گفت: لطفاً تا فردا پيشنهاد ديگري بياوريد؛ چون فردا هم جلسة هيئت دولت خواهيم داشت و پيشنهادتان را بررسي خواهيم كرد.»
بدينسان دور اول گفتوگوها با مصدق، نخستوزير، تمام شد. مذاكره به سه زبان فارسي، انگليسي و ژاپني كار را دشوار ميكرد، و مطالب پيچيده ميشد. از اينرو ديدار آن روز حدود يك ساعت كشيد.
ديگر اينكه در دور اول مذاكره قيمت پايه براي خريدن نفت از ايران بروشني پيشنهاد شد.
چون در آن سالها ايدهميتسوُ پالايشگاه نفت نداشت، منطقي نمينمود كه نفتِ خام از ايران وارد كند؛ و ميبايست فراورده هاي نفتي مانند بنزين و نفت چراغ بخرد. نیز، قيمتي برابر  Posted price  يا قيمت رسمي اعلام شدة نفت در سواحل خليج مكزيك و امريكا با منظور كردن هزينة حمل و بيمه تا بندر مقصد و تخفيف 30 درصد در «پيشنويس قرارداد» كه خسروشاهي در روز 19 سپتامبر از امريكا فرستاد آمده بود، و طرف ايدهميتسوُ فكر ميكرد كه ايران اين اندازه تخفيف را ميپذيرد. آقاي كيسوُكه ايدهميتسوُ ميگويد:
«يادم است كه در آغاز گفتوگويمان مصدق، نخستوزير، گفت: «با اينكه تا حالا با 21 كشور دنيا براي فروش نفت ايران قرار گذاشتهايم، در واقع هيچ كدامشان نفتكش به ايران نفرستاده است. آيا شما هم وضع آنها را داريد؟» اما چون ما در واقع نفتكش نيّشوماروُ را آماده داشتيم، با قوّت و اطمينان جلو رفتيم. از اينرو براساس طرح قراردادي كه پيشتر به ايران تسليم شده بود براي گرفتن 30 درصد تخفيف كوشش كرديم. اما نخست وزير ايران به آساني بله نگفت.»


***

برابر يادداشت جورج بارون، اين چهار نفر پس از ملاقات اول با مصدق، نخستوزير، و همين كه به هتل برگشتند گردهم نشستند و به بررسي و ارزيابي پرداختند. البته دربارة دو موضوع بحث شد: اول اينكه پيشنهاد 20 درصد تخفيف كه دكتر مصدق داد با 30 درصد تخفيف كه مورد نظر ايدهميتسوُ بود چگونه سازش داده شود. دوم این که در موضوع نفتكش كه ايران آمادة خريد آن است به اين شرط كه قيمت آن را به نفت بدهد، چه ميتوان كرد.
در اين «يادداشت مذاكرات» كه در زير ميآيد اصطلاحهاي فني زيادي به كار رفته كه فقط براي افراد وارد در كار نفت قابل فهم است، و تفصيل آن هم (براي خوانندة عادي) لطفي ندارد؛ پس در نقل مطلب آن را تا حد امكان ساده و كوتاه ميكنيم:
نخست، دربارة تخفيف در قيمت، خسروشاهي عذر آورد كه «طرف ايران شرط پيشنهادشده مان را قبول نكرد؛ اما حالا داريم پنهاني با مقامهاي بالاي ايران مذاكره ميكنيم، و حتماً خواهيم توانست قرارداد ببنديم.» اما با اين گونه حرفها نميشود [كار را آسان گرفت و] مطمئن شد. توافق بازرگاني كار بسيار سختي است.
كيسوُكه ايدهميتسوُ گفت: شركت نفتي ايدهميتسوُ از شركتهاي نفتي لسآنجلس و سانفرانسيسكو فراورده هاي نفتي ميخرد. قيمت اين محصولات بر پاية قيمت اعلام شدة رسمي سواحل غرب امريكاست كه منطقاً از قيمت اعلام شدة سواحل خليج مكزيك بالاتر است؛ زيرا که از نواحي نفتخيز جنوب امريكا حمل ميشود.
اما با ديدن نقشه مي شود فهميد كه از ايران كه نفت بخريم و از بندر آبادان بارگيري كنيم، كراية حمل به ژاپن از كراية لسآنجلس به ژاپن گرانتر در ميآيد. فكر ميكنم كه اين تفاوت كراية حمل خيلي مهم است.
شركت ايدهميتسوُ حالا فراورده هاي نفتي را به قيمت سواحل غربي امريكا وارد ميكند، و ميتواند در فروش آن در ژاپن از نظر قيمت با شركتهاي نفتي وابسته به سرمايه هاي بزرگ و چندمليتي رقابت كند. پس نفتِ بارگيري شده در بندر آبادان كه كراية حمل آن تا ژاپن گرانتر ميشود. اگر فقط با «تخفيف 20 درصد از قيمت اعلامشدة سواحل مكزيك» باشد، سودي عايد نميكند.

ادامه دارد..

هاشم رجب زاده

منبع: فصلی از کتاب «قضیّۀ نیشّومارُو»؛ بخارا ،سال پانزدهم، ش 91، بهمن و اسفند 91، ص 184


http://www.ohwm.ir/show.php?id=1899
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.