شماره 114    |    18 ارديبهشت 1392



فواید تاریخ شفاهی برای تحقیقات سازمانی و مدیریت‌های عالی (5)

مصداق دیگری از فواید درمانی تاریخ شفاهی: نفرین محو یادبود

مدیران عالی و رهبران صنوف به ویژه بعد از بازنشستگی که فرصت فراخی برای اندیشه درباره گذشته‌شان را دارند، به واسطه فرصتی که تاریخ شفاهی برای آنها فراهم می‌سازد، می‌توانند درباره مقاطع دشوار دوران حرفه‌ای‌شان سخن بگویند. همانطور که از حرف‌های رئیس پلیس می‌توان فهمید، مسئولان و مدیران عموماً از اینکه اقدامات و خدمات‌شان به درستی فهم نشود و یا بدتر اینکه به فراموشی سپرده شوند، هراس دارند. اصلاً بحث خودپسندی آنها یا اینکه جذابیت زندگی چنین افرادی به حدی است که هیچ‌گاه در تاریخ گم نمی‌شود، مطرح نیست. غفلت از زحمات و خدمات رهبران جامعه گاهی‌وقت‌ها مصداق  نفرین محو یادبود را می‌یابد.
نفرین محو یادبود یکی از سنت‌های کهن است که به خصوص در دوران رومیان باستان رواج داشت. بر پایه این سنت، خاطره و یاد، شهرت، و آبروی یک فرد خاص محکوم به محو و نابودی از صفحات تاریخی می‌شد و عملاً نامی از او باقی نمی‌گذاشتند.(68) این سنت درواقع یکی از قوانین تحریمی رسمی سنای روم بود که در مورد امپراتوران بی‌لیاقتی همچون نِرون و کالیگولا اِعمال می‌شد. بر این اساس تمام آثار چنین کسانی از صفحات تاریخ و حافظه جمعی مردم زدوده می‌شد.(69) مثلاً نام‌شان را از فهرست‌های رسمی پاک می‌کردند، کتاب‌های‌شان را می‌سوزاندند، روز تولدشان را روز نحس اعلام می‌کردند، اثری از نام یا تصویرشان روی یادبودها نمی‌گذاشتند، و سر از تن مجسمه‌های‌شان نیز می‌کندند.
صابون نفرین محو یادبود به تن متون تاریخی و زندگی‌نامه‌ای نیز خورده است. بر این اساس «[به واسطة] کردارهای ناشایست و بی‌کفایتی‌های اخلاقی امپراتور اقتضاء می‌کرد تا تاریخ و احوالات جامعه از روی عمد ... مورد بازنویسی قرار گیرد.»(70) در میان بهترین ابزاری که برای تحقق این هدف می‌شد از آنها استفاده کرد باید از متون نام ببریم زیرا مجسمه‌های بی سر و صورت همیشه مرمت‌پذیر بودند، ولی بازیابی تمام و کمال متون به این راحتی‌ها مقدور نمی‌شد.(71) نسل جدیدی که روی کار می‌آمد با تمسک به این مکانیزم تحریمی و به نیت تسلط بر گذشته، روایت آمرانة تازه‌ای را از گذشته می‌آفرید.(72) نفرین محو یادبود نه تنها حیثیت «اجتماعی» فرد نفرین‌شده را از عواقب و عوارض خود متأثر می‌گذاشت، بلکه با توجه به آسیب‌های روحی و روانیِ ناشی از این «فراموشی اجباری»، قابل انتظار بود که زندگی خصوصی، خانواده و نوادگان وی را نیز تا مدت‌ها از لطمات خود در امان نگذارَد.
ما در پروژة تاریخ شفاهی‌مان پیاده‌سازی نفرین محو یادبود در قالب امروزین را به عینه دیدیم: اما نه بعد از مرگ مدیر عالی یا رهبری که بی‌کفایت شناخته شده است، بلکه درست در زمانی که (از نگاه مردم و رسانه‌ها) او مرتکب خطایی نابخشودنی شده و به همین علت نیز می‌بایست مطرود، محکوم، استهزاء، و محروم از نقشی که در تاریخ ایفا کرده است، بشود. یکی از مصادیق چنین بخت‌برگشتگانی در جامعه هلند است. وزیر موفقی متعاقب پایان دوران وزارتش به ریاست یک شرکت منصوب شد، اما از بد روزگار در اندک‌مدتی ستاره بختش افول کرد و شرکتش ورشکسته شد. هنوز از شوک برکناری ناگهانی‌اش خلاص نشده بود که، به قول خودش، مرحله «مرگ اجتماعی»(73)  به سویش شتافت:
«این نوشته‌ها حاصل قلمفرسایی کسی است که در جامعه‌ای برزخی روزگار می‌گذرانَد. البته چیزی به نام زندگی همچنان بعد از مرگ اجتماعی وجود دارد، اما جاده این زندگی، تیره و تار و سنگلاخ است. وقتی در امتداد این جاده موجودات بینوایی را به وفور می‌بینم که دیگر رمقی برای‌شان نمانده و در گوشه و کنار راه مانده‌اند، قلبم به شدت آزرده می‌شود. مصیبت‌بارتر اینکه غالب این موجودات، مردمی در عنفوان جوانی هستند که روزگاری زندگی اجتماعی آبرومندانه، شغل، دوست و زن و فرزند، پول و آرزوهای بزرگ داشتند، و اکنون زیر بار سنگین همین روزگار کمر خم کرده‌اند... زندگی اینان هنوز جاری است، اما بدون جامعه، بدون امید و آرزو برای آینده، بدون دوست و با خروارها وقت اضافی. کسی دست اینان را نمی‌گیرد. چقدر جگرخراش و ناجوانمردانه.»(74)
مدیر عامل سابق شرکتی که با وی مصاحبه کردیم می‌گفت تا مدت‌ها بعد از برکناری‌اش هر جا می‌رفت او را به عنوان مجسمة سوءمدیریت به هم نشان می‌دادند و این قضیه متعاقب انتشار کتابی دربارة «اشتباهات»ش به اوج رسید. او دوران حرفه‌ای‌اش را از سطح مدیر میانی آغاز کرده و با شایستگی‌هایی که بروز داده بود توانست به مقام مدیریت عامل شرکت نیز ارتقاء یابد و اینک چاره‌ای جز ترک آنجا نداشت. ترک شرکت را با واژه‌ای شدیدتر از ساقط شدن از هستی نمی‌توان توصیف کرد:
«اصلاً براتون قابل تصور نیست که چندین ماه مجری‌های برنامه‌های میزگردهای آخر شب تلویزیون چطوری من رو می‌کوبیدن. آخرش هم حاضر شدن یه برنامة کامل رو به من اختصاص بدن تا جواب لجن‌پراکنی‌هاشون رو بدم. اما پیش خودم گفتم: ولشون کن. حالا بیام با این کار یه لطفی در حق‌شون کنم که چی بشه؟ بگذار قصه من همین‌جور سرِ زبو‌ن‌ها بمونه. حالا اومدم و حرف‌های خودم رو زدم و مثلاً دفاع کردم؛ فایده‌ای هم داره؟ گمون نکنم.
توی صنف صاحبان شرکت‌های هلند و میون همکارام به من به چشم یه آدم رذل نگاه می‌کردن. همکارام و مسئولان عالیرتبه این شرکت‌ها دیگه به‌ام محل نمی‌ذاشتن، توی هیأت‌های نظارتی هر کسی دعوت می‌شد اِلا من. خب، حالا با این واکنش‌ها می‌تونستم یه جورایی کنار بیام چون خودم هم دست‌پروردة همین نظام بودم اما فکر نکنین عذاب نمی‌کشیدم. چون این همه ناجوونمردی حق من نبود. وقتی می‌بینین بازنده‌ها و بی‌لیاقت‌ها روی صندلی بزرگان نشستن... خب معلومه که عصبی می‌شین. دیگه از این دردناک‌تر نمی‌شه. اما گفتم که به هر حال اوضاع رو درک می‌کنم و براش توجیهاتی دارم که تحمل اون‌ها رو برام آسون می‌کنه.
مدیر عامل یه شرکت که بشین... همه توی هلند جلوی پاتون بلند می‌شن. مهم نیست چه کسی روی صندلی ریاست نشسته، اگه اون‌ها از شما خوش‌شون نیاد هم اهمیتی نداره. شما مهم شدین و آدم‌ها طوری رفتار می‌کنن که وفق شرایط شما باشه. فقط کافیه که بازنشسته بشین، اون وقت حتی اگه آدم بانزاکت و متشخصی هم بوده باشین، دیگه مهم نیستین. افتادن توی این سیاه‌چاله اجتناب‌ناپذیره. اما در شرایط عادی با مخ نمی‌آیین زمین، بعدش هم یه چند تا منصب شیک و نمایشی به‌تون می‌دن. اون چیزی که آدم رو داغون می‌کنه اخراجه که هیچ جای سالمی توی روح و روان‌تون باقی نمی‌گذاره.»
شبیه همین اتفاق برای مدیر سابق یکی از شرکت‌ها افتاده بود که بعد از سال‌ها خدمات شایان و درخشش بیلان کاری‌اش به اتهام کلاه‌برداری وادار به استعفا شد. رسیدگی به اتهامات او سال‌ها به درازا کشید و نهایتاً نیز از همه آنها تبرئه شد، اما آبرویش دیگر برنمی‌گشت:
«بعضی‌ها می‌گن از تو اعادة حیثیت شد، اما بقیة مردم هم قضیه رو همین‌طور می‌بینن؟ البته که نه. کار از کار گذشته. حالا من یه «عنصر نامطلوبم.»
وی در پاسخ به این پرسش که «از شما چگونه در تاریخ یاد خواهد شد؟» گفت:
«راستش، خیلی به این موضوع فکر نکردم. پیشترها [قبل از برکناری] که مدیر عامل بودم گاهی وقتا برای خودم خیالاتی داشتم، اما الآن دیگه نمی‌تونم. چون همه چیز بی‌خود شده.»
در واقع او با زبان بی‌زبانی به ما حالی کرد که جرأت فکر کردن به این موضوع را هم ندارد زیرا نه توان مواجهه با گذشته را در خود می‌دید و نه حوصله مرور سال‌های موفقیت‌آمیز مدیریتش و «نفرینی» که بالفعل بر او تحمیل شده بود را داشت. مع‌ذلک، همچون بقیة مدیران اشتیاق زیادی به اعاده حیثیت خود دارد. تمام مدیرانی که ذکر آنها رفت از اینکه مورخان دانشگاهی حاضر به شنیدن حرف‌های آنها هستند و فرصتی برای بازگویی داستان‌شان فارغ از هر گونه قضاوتی برای‌شان فراهم ساخته‌اند، بی‌نهایت سپاسگزار بودند.
این‌گونه مصاحبه‌ها، از منظر تاریخ شفاهی، فرصت بی‌نظیری برای مقایسة تاریخ «رسمی» با روایت‌هاش شخصی است. از آن گذشته نیز بسیاری از رهبران و شخصیت‌ها در روایت‌های تاریخی، مجلدهای یادبود، و خاطره عمومی مردم در ردیف بازیگران تاریخی تعریف می‌شوند. روایت نخبگان در قالب تاریخ شفاهی به ما امکان کسب اطلاع از نقش عواطف و آسیب‌های روحی و روانی در دنیای نخبگانی و صنوف مختلف را می‌دهد. این موضوع تا به امروز آن‌طور که باید و شاید از بنیه و غنای محتوایی رضایت‌بخشی برخوردار نشده است. مورخان شفاهی می‌توانند پیشگام این رشته شوند، زیرا علاوه بر آنکه به داستان زندگی انسان‌ها علاقمندند، از نظر حرفه‌ای نیز برای چنین وظیفه‌ای تربیت شده و توانایی پرداختن به موضوعات عاطفی و آسیب‌های روحی و روانی را دارند.

خاتمه

در این مقاله دیدید که توجه به تحولات و پیشرفت‌های تاریخ شفاهی در حوزة تحقیقات سازمانی و تاریخ صنفی از یک سو و تولید تاریخ شفاهی سازمان‌های صنفی و رهبران آنها از سوی دیگر چه فوایدی برای تاریخ شفاهی داشته و چگونه بر غنای محتوایی چنین محصولاتی می‌افزاید. «گام بعدی» در این معنا افق بسیار گسترده‌تری را پیش روی حوزه سنتی تاریخ شفاهی می‌گسترانَد. لازم به ذکر است که این گام، سازگاری قابل ملاحظه‌ای با چهار اصل تاریخ شفاهی-مزیت‌های آرشیوی، علمی، منصفانه و درمانی-دارد. تاریخ شفاهی قادر است «چرخش تاریخی» یا به عبارتی نقطة عطف تاریخی بی‌سابقه‌ای در تحقیقات سازمانی و مدیریتی تاریخ صنفی به وجود بیاورد و فاصله میان تاریخ صنفی و تاریخ شفاهی را پر کند. متقابلاً نیز تاریخ شفاهی از روایت‌ها، گزارش‌ها و آرشیوهای تاریخ شفاهیِ تاریخ صنفی بهره‌مند می‌گردد.
گفتیم که بخش عمده‌ای از اطلاعاتِ مربوط به سازمان‌ها، صنوف و مدیران آنها در جایی ثبت و مکتوب نمی‌شوند. اکنون مورخان شفاهی با نظر به افزایش اهمیت فرهنگ شفاهی می‌بایست مسئولیت آرشیوسازی در این حوزه را برعهده بگیرند. اغلب مورخان شفاهی از ورود به داستان زندگی مدیران عالی و اعضای سازمان‌ها و صنوف غفلت نموده و حتی به تاریخ شرکت‌ها نیز اقبالی نشان نداده‌اند، زیرا تاریخ صنفی در نگاه بسیاری از آنها حوزه‌ای غیر علمی قلمداد می‌شود و همین نگاه غلط نیز دو آسیب قابل توجه را متوجه اهالی حوزه تاریخ شفاهی کرده است: نخست اینکه آنها را از توجه به پیشرفت‌های متدولوژیکی تاریخ صنفی و سازمانی غافل می‌سازد و دوم اینکه دست‌شان از بررسی تعداد زیادی از آرشیوهای شفاهی صنوف خالی می‌مانَد. هر گاه مورخان شفاهی به خود این اجازه را بدهند که فرضاً شیوه آلکساندر فون پلاتو را با شیوه یادگیری تاریخ به هم بیامیزند و از رهگذر این ترکیب، شعار «یادگیری هنر گوش دادن» را سرلوحة کار خود قرار دهند، پروژه‌های بی‌شمار و آموزنده‌ای را در حوزه تاریخ شفاهی سازمان‌ها و مدیران آنها به دست خواهند آورد.

توسل به تاریخ شفاهی برای تحقیق دربارة مدیریت‌های سطوح بالا و ایجاد تحول و پیشرفت در سازمان‌ها و صنوف در عِداد حرکت‌های منصفانه و مردمی جای می‌گیرد. این مقاله به شما نشان داد که شیوة یادگیری تاریخ نیز در ردیف شیوه‌های مردم‌پسندانه و منصفانه است، زیرا-برخلاف مصاحبه‌های سردستی و عجولانة مشاوران- به سراغ نمایندگان تمام سطوح سازمان یا صنف می‌رود و با نگاه و ادبیاتی انتقادی به سخنان همه آنها گوش می‌سپارد. سازمان یا صنف مورد نظر متعاقب پایان مرحلة شکل‌گیری روایت می‌تواند دربارة فرایند شکل‌گیری و محتوای آن ابراز نظر کند بدین ترتیب که همة اعضای خود، از بالاترین تا پایین‌ترین سطح، را در این کار شرکت دهد و زمینه‌ای برای بهره‌برداری علمی و سازمانی از این تاریخ فراهم سازد. یادتان هست که گفتیم مدیران عالی صنوف، شرکت‌ها و سازمان‌ها غالباً در دوران تصدی‌شان نمی‌توانند آزادانه و بدون نگرانی دربارة مسائل حوزه شغلی‌شان اظهار نظر کنند؛ مضاف بر اینکه وقت و حوصلة کافی نیز برای فکر کردن به قضاوت‌های مردم دربارة خودشان را ندارند.
در انتها نیز باید ارزش و فواید درمانی تاریخ شفاهی صنوف و مدیران آنها را یادآور شویم. همة افرادِ دخیل در حرکت چرخ‌دنده‌های یک صنف به واسطة تاریخ شفاهی از فرصت بازگویی تجربیات و خاطرات‌شان برخوردار می‌شوند. علت استقبال بسیاری از آنها این بود که تجربیات دردناک دوران حرفه‌ای‌شان را بیان نموده و به نوعی تسکین می‌یابند. تغییر و تحولات سازمانی و صنفی همواره یکی از آسیب‌زاترین تجربیات زندگی فرد در دوران شغلی است به ویژه در محیطی که حس ناامنی بر همه غالب است. اثرگذارترین فایدة درمانی تاریخ شفاهی زمانی معلوم شد که مدیران لطمه‌دیده از سنت «نفرین محو یادبود» حرف‌های ناگفته‌شان را به مصاحبه‌گران گفتند. بدین طریق خیلی‌ها متوجه شدند که مورخان شفاهی از ابزارهای لازم برای تجزیه و تحلیل سازمان‌ها، صنوف و رهبران‌شان برخوردارند.


 68-Eric R. Varner, Mutilation and Transformation: Damnatio Memoriae and Roman Imperial Portraiture (Leiden: Brill, 2004), 1-21.
 -69Friedrich Vittinghoff, Der Staatsfeind in der romischen Kaiserzeit: Untersuchungen zur 'damnation memoriae' (Berlin, Germany: Junker and Dunnhaupt, 1936), 12-42.
 70-Varner, Mutilation and Transformation, 7.
 71-Ibid., 8.
 72-Harriet Flower, The Art of Forgetting: Disgrace and Oblivion in Roman Political Culture (Chapel Hill: The University of North Carolina Press, 2006), 276-83.
 73-public death
 74-Berebd-Jan Udink, Tekst en uitleg. Over sturen en gestuurd worde, ervaringen in politiek en bedrijf (Baarn, The Netherlands: Anthos, 1986), 274. 


توجه:
*-این مقاله نخستین بار در همایش تاریخ علوم اجتماعی اروپا در تاریخ 16-13 آوریل سال 2010 در شهر گِنت کشور بلژیک ارائه شده است. بدین وسیله از شرکت‌کنندگان در این همایش، به ویژه آقای راب پِرکس، به خاطر نظرات و پیشنهادات‌شان کمال تشکر را دارم. همچنین از خانم سِلما لیدزدورف به خاطر کلاس بسیار پرنشاط و عالی تاریخ شفاهی در سال 2009 که برای مقطع فوق لیسانس در مؤسسه هویزینگای هلند برگزار نمودند نیز قدردانی می‌نمایم.

 

Sjoerd Keulen and Ronald Kroeze, E-mail: S.J.Keulen@uva.nl, dbr.kreoze@.vu.nl

نویسنده: شوورت کولن*، رونالد کروز*
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

منبع:

Oral History Review, Volume 39, Number 1, Winter/Spring 2012, pp. 15-36



*پروفسور شوورت کولن از اساتید رشته تاریخ هلند در دانشگاه آمستردام است. تحقیقات رساله دکترای ایشان به تاریخ سیاست و فعالیت‌های دوایر دولتی هلند و نسبت آنها با جامعه، صنوف، و سیاست در سال‌های 1945 تا 2000 اختصاص داشته است.

*پروفسور رونالد کروز از اساتید رشته تاریخ سیاسی در دانشگاه «وی‌یو (VU)» آمستردام است. موضوع تحقیقات ایشان تاریخ حُسن حکومت، فساد، و رهبری در حوزه سیاست و صنوف در سده‌های نوزدهم و بیستم را دربرمی‌گرفته است.

پایان



http://www.ohwm.ir/show.php?id=1756
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.