شماره 94    |    24 آبان 1391



«چو صد آید، نود هم پیش ماست»

 عدد 100 برای برخی مقدس است و برای بسیاری از مردمان جهان معنای ویژه ای دارد. اما بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که این عدد بر پرشماری و فراوانی دلالت دارد. به همین سبب در بین ما ایرانی‏ها ضرب‌المثل شده است که هنگام شادمانی به هم می‌گوئیم: «صد سال به این سال‏ها!» یا اگر برای عزیزی عمر طولانی می‌خواهیم،‌ بلادرنگ سراغ این عبارت می‌رویم که «انشالله 100 ساله شوی!»؛ کودکان هم شماره 100 را بسیار می شمارند و هر زمانی که بخواهند فهمی از زیادی و غیرقابل شمارش بودن چیزی را در ذهن دیگری ایجاد کنند از آن کمک می‌گیرند.

 این چند جمله را آوردم برای پرداختن به قصدم از نوشتن این یادداشت. به گمان من احتمالاً همین اهمیت و مفهومی که در عدد 100 نهفته است دست‌اندرکاران هفته نامه تاریخ شفاهی را برآن داشته روی صدمین شماره خود حساب جداگانه‌ای باز کنند. آن هم از همین حالا که شش ـ هفت شماره (شما بخوانید 6 ـ 7 هفته) تا آن مانده است. البته من نیز موافقم که برنامه‌ریزی و جمع‌آوری و چینش مطالب مهم و مفید برای یک شماره ویژه ستودنی است. اما در این میان درباره تاریخ شفاهی نکته‏ای مغفول مانده که تأمل در چند سطر بالا مقدمه‌ای است برای مطرح کردن آن.

 هم‌اکنون حوزه تاریخ شفاهی گرفتار وضعیتی است که در آن پراکندگی نگاه، همراه با آشفتگی در توصیف به افراد اجازه داده با هر زبان و قلمی، و از هر کجا و هر زاویه‌ای که میلشان بکشد بدان بنگرند، بگویند و بنویسند، بی آنکه برنامة منسجمی برای آن داشته باشند. البته تردیدی نیست که تا هر صاحب فکر و اندیشه‌ای آزاد نباشد و از زاویه‌های گونا‌گون نتواند به موضوعی دقت و نظر کند، اندیشه‌اش بالیده نمی‌شود و وجوه و زوایا و خفایای آن موضوع آشکار نمی‌گردد. آزادی فکر و بیان هم در همین یک نکته نهفته است که هر زبان و قلمی باید آزاد باشد. اما آنچه باعث تأسف است نبود نهاد و پایگاهی دردآشنا، یا دست کم حامی موضوع تاریخ شفاهی، در مقام یکی از روش‌های مهم تاریخ‏نگاری است که آستین همت بالا زند و این همه پراکندگی را سر و سامان دهد. این تأسف دو چندان می شود وقتی به شماره‌های پیشین هفته نامه تاریخ شفاهی می‌نگری و بعد از رویّه چند شماره اخیر درمی‏یابی که گویا برای صدمین شماره هفته‌نامه تاریخ شفاهی می‌خواهند جشن تولد بگیرند!

  تاریخ شفاهی مظلوم واقع شده است. عده‌ای آن را ملغمه‌ای از اندیشه‌ها و باورهای خود ساخته‌اند. بدون آنکه توجهی به اصالت و انگیزه بنیادین آن بنمایند. پیش از آنکه تعریف جامعی از ساختمان آن به دست بدهند، دیوارهای نه‌چندان راست را برایش بالا می‌برند. و همین هم باعث می‌شود آثار به دست آمده در حوزه تاریخ شفاهی را یکی داستان بشمارد و دیگری رمان، و آن یکی فیلم‌نامه. راوی، متن برآمده را به تدوینگر منسوب کند و تدوینگر هم از انعطاف و بی‌اختیار بودنش را در بیان مطالب عذر تقصیر می آورد. سهم و نقش عوامل دخیل در تولید یک اثر تاریخ شفاهی گم ‌مانده است. یک بایگانی متمرکز و منسجم در مراکزی که به تاریخ شفاهی می‌پردازند وجود ندارد. و همین موضوع تاریخ شفاهی را پا در هوا نگه داشته است، بدون آنکه به جایی متکی باشد و بتواند اعتماد دیگران را جلب کند. به گونه‌‌ای می‌شود گفت تاریخ شفاهی انتزاعی شده است.

 لازم است هفته‌نامه تاریخ شفاهی پیش از آنکه به فکر صدمین شمارة خود باشد در اندیشه «مفهوم تاریخ شفاهی» باشد. گفتارها و نوشتارهای متعدد و مختلف، و گاه متضاد ارائه شده در موضوع اصلی خویش را انسجام بخشد و با ارائه مولفه‌های منطقی، مبانی چنین موضوع گسترده‏ای را تبیین نماید. موضوعی که در دنیای مجازی امروز، مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده، و روز به روز بر شمارشان افزوده می‌شود.

 این رسانه می‏باید شیوه‌های تاریخ شفاهی را که فعالان این عرصه به کار می‌گیرند منسجم‌تر و روشن‌تر تعریف کند. از اختلاف و تضارب آرا بیشترین سود را ببرد و از طریق آنها دریافت‏ها و خوانش‏های گوناگون حوزه تاریخ شفاهی را مستدل‌تر و استوارتر سازد. خطوط فکری و کاری تاریخ شفاهی را با حد و حدود رشته‌های دیگری که در این عرصه وارد شده‌اند بشناسد و برای مخاطبانش بازشناساند. این نشریه نباید تنها به مخزنی تبدیل شود که اطلاعات و اخبار جوراجور را در انبان خود نگه دارد. شأن و ارزش هفته نامه تاریخ شفاهی والاتر از آن است که به چنین مخزنی بدل گردد. انتظار می‌رود این رسانه دست به دست نویسندگان، نهادها و دیگر پایگاه‏های مجازی و حقیقی به انسجام بیشتر و تبیین مبانی تاریخ شفاهی اندیشیده و با ارائه راهکارهای مستدل آن را به مسیر اصلی و تاریخی خود سوق دهد.

یحیی آریابخشایش



http://www.ohwm.ir/show.php?id=1518
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.