شماره 84    |    15 شهريور 1391



مصاحبه‏گر باید همان تدوینگر اثر باشد

در شماره پیش به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان، بخشی از خاطرات علی اصغر رباط‏جزی، آزاده و جانباز دورن دفاع مقدس را خواندید. در این شماره گفتگویی با جواد کامور بخشایش، تدوینگر خاطرات رباط‏جزی، و در حضور خود راوی صورت گرفته که می‏خوانیم. آقای رباط‏جزی نیز گاه در این گفتگو شرکت جسته است.

 

• ویژگی شاخص خاطرات رباط‏جزی چیست و چه چیزی شما را ترغیب به نگارش خاطرات او کرد؟
کامور بخشایش:
در خاطرات رباط‏جزی لایه جدیدی از دوران اسارت مطرح شده، وی به واسطه سابقه شغلی که داشته است، به نوعی معلم عقیدتی آزادگان محسوب می‏شده است. تسلط بر قرآن و نهج‏البلاغه و حضور در مساجد در دوران قبل از اسارت باعث شد تا با ایفای همان نقش معلمی در دوران اسارت مباحث عقیدتی را به اسرای ایرانی در اردوگاه تدریس کند. یکی از ویژگی‏های شاخص خاطرات وی در دوران اسارت نیز همین فعالیت‏های فرهنگی و عقیدتی در اردوگاه‏ها بود. در کنار مباحثی که اسرای دیگر از شکنجه، زندان، سلول انفرادی و ... عنوان می‏کنند در خاطرات رباط‏جزی بیشتر به مباحث فرهنگی دوران اسارت پرداخته شده است. ایجاد فضای فرهنگی در شرایط دوران اسارت که دوران سختی را سپری می‏کردند. آموزش قرآن، تشکیل گروه سرود، مقاله‏نویسی و تئاتر، نهضت سوادآموزی برای اسرا، برنامه اخبارگویی در اردوگاه و... از جمله فعالیت‏های فرهنگی رباط‏جزی در آن دوران بود. بنابراین این نوع فعالیت ‏های فرهنگی در خاطرات رباط‏جزی ویژگی خاصی به خاطرات او بخشیده است. تلاش این افراد در حقیقت برای القای اندیشه استقامت، مقاومت و صبر در مقابل سختی‏ها بود در مدتی که آنجا بودند با استفاده از امکاناتی که عراقی‏ها در اختیارشان قرار می‏دادند، در جهت خودسازی و انسان‏سازی استفاده می‏کردند تا صبر و استقامت خود و دیگر اسرا را بالا ببرند. در خلال خاطراتی که رباط‏جزی روایت می‏کند، آمده است: «افرادی که به زبان ‏های خارجه تسلط داشتند کلاس‏های مختلف زبان برپا می‏کردند و فضایی همچون دانشگاه در اردوگاه ایجاد می‏کردند.» درنهایت باید بگویم به واسطه اینکه خاطرات رباط‏جزی زاویه جدیدی از اسارت را بازگو می‏کرد، برایم علاقه و انگیزه ایجاد کرد.

• فضای مصاحبه چگونه پیش می‏رفت و در کنار گفته‏های راوی، آیا با افراد دیگری در خلال کار مصاحبه‏ای انجام شده است؟
کامور بخشایش:
توفیقی بود برای من که درباره زندگی یکی از آزاده‏های دوران دفاع مقدس فعالیت کنم، یک اتفاق و دیدار ساده باعث شد مجذوب خاطرات وی شوم، علیرغم تلاش‏هایی که موسسات دیگر برای جمع‏آوری خاطرات رباط‏جزی انجام داده بودند، راضی به مصاحبه و بیان خاطراتش نمی‏شد. پیش از اینکه وی خاطراتش را برایم بازگو کند، گزیده و مختصر خاطرات وی در کتابی با عنوان «اردوگاه پاسداران» در 68 صفحه توسط انتشارات سروش منتشر شده بود، همچنین خاطراتی از او در نشریاتی مانند همشهری محله به چاپ رسیده است. از سال گذشته تاکنون بیش از 20 جلسه مداوم و مکرر مصاحبه برگزار کرده‏ایم و تاکنون حدود 35 ساعت مصاحبه انجام شده و هنوز مصاحبه ‏های تکمیلی شروع نشده است. گمان می‏کنم تا پایان کار حدود 50 ساعت مصاحبه با وی خواهیم داشت. قصد دارم، آدم‏های قصه و خاطرات رباط‏جزی را نیز وارد ماجرا کنم، به ویژه نقش ارزشمند همسرش که 10 سال در دوران اسارت پا به پای او حرکت کرده است. در حقیقت می‏خواهم رنگ خاطرات و قصه زندگی رباط‏جزی را عاطفی‏تر کنم. وی اسناد و مدارک مختلفی همچون نامه‏ها، عکس‏ها و... آن دوران را در اختیارم گذاشت، نامه‏ها و عکس‏هایی که طی سال‏های اسارت میان او و همسرش رد و بدل می‏شد. آقای رباط‏جزی در نخستین نامه خود به همسرش، تکلیف را از دوش او برداشت. رباط‏جزی پس از 3 ماه زندگی مشترک به اسارت دشمن درآمد و همسر وی در طول این سال‏ها با صبر و شکیبایی انتظار آزادی و بازگشت او به میهن را می‏کشید و هم این ویژگی‏های ارزشمند باعث می‏شود که خاطرات او جذاب شود.

• راوی بر نوع برقراری ارتباط شما با خود و تاثیر آن بر روایت خاطرات تاکید دارد، به طوری که سعی به بیان تمام خاطرات خود داشته بدون هیچ خودسانسوری و با اطمینان کافی خاطرات خود را بیان می‏کند، درباره این فضاسازی برای راوی بگویید؟
کامور بخشایش:
یکی از ویژگی‏های مهم و ارزشمند فضای تاریخ شفاهی برقراری تعامل و ارتباط عمیق میان راوی و نویسنده است، در حقیقت اگر بخواهیم یکی از آفت‏های تاریخ شفاهی را عنوان کنیم، این است که میان راوی و مصاحبه‏کننده هیچ تعامل و ارتباط عاطفی برقرار نشود. یکی از اساسی‏ترین و محوری‏ترین مباحث در تاریخ شفاهی از همان ابتدا برقراری ارتباط و تعامل عمیق برای ایجاد اعتماد میان راوی و تدوینگراست. از سوی دیگر معتقدم مصاحبه‏گر باید همان تدوینگر باشد، به واسطه اینکه فرد راوی به یک نفر اعتماد می‏کند، رباط‏جزی به واسطه اعتماد به دفتر هنر و ادبیات پایداری، اعتماد کاملی هم با من برقرار کرد. تلاشمان بر این بود که با اتکا به این فضای اطمینان‏بخش واقعیت‏های تاریخی به عینه در کتاب منعکس شود، اگر این حس اعتماد وجود نداشته باشد در واقع سانسور‏هایی توسط راوی ایجاد خواهد شد. تا آنجا که می‏توانستم، آنچه را که در فنون مصاحبه آموخته بودم، در خلال مصاحبه با رباط‏جزی به کار بردم و امیداوارم این کار در حوزه ادبیات اسارت با ارزش باشد.

• یکی از شیوه‏هایی که در بازآوری و یادآوری خاطرات به راوی کمک می‏کند، فضای‏سازی موقعیت‏های خاطره است، با توجه به اینکه از سال‏های اسارت زمانی زیادی می‏گذرد، شما این فضاسازیی را برای راوی چگونه ترسیم کردید؟
کامور بخشایش: به نکته خوبی اشاره کردید، یکی دوبار به مناسبت‏های مختلف از وی دعوت شده و خاطراتش را تعریف کرده است، خاطرات اصلی تقریباً در ذهن وی مانده بود و به راحتی با چند سوال متوجه شدیم که ذهن وی پویا است و اشراف خوبی بر اتفاقات در موقعیت‏های زمانی و مکانی دارد. دوست داشتم لایه پنهان زندگی وی را بدانم که بسیاری از مواقع آن را پنهان می‏کرد، تلاشم بر این بود که آن خاطرات را از ذهنش بیرون بکشم. وی یکسری یادداشت و دست نوشته داشت، تمام آن‏ها را مرور کردم و برای خودم یک تاریخچه‏ای از زندگی وی براساس آن یادداشت‏ها درست کردم، نکته دیگر اینکه تمام آلبوم‏های وی اعم از عکس‏هایی که برایش فرستاده بودند و پشت‏نویسی شده بود را در یک آلبوم دست‏ساز که با جزیی‏ترین امکانات در دوران اسارت تهیه کرده بود، در اختیارم گذاشت. براساس آن آلبوم با افراد تاثیرگذار در خاطرات رباط‏جزی آشنا شده و به نوعی با آن‏ها ارتباط برقرار کردم. لازم به ذکر است، قبل از شروع مصاحبه تعداد 70 نامه وی که در دوران اسارت نوشته یا برایش فرستاده بودند، همه را به طور دقیق مرور کردم. قبل از مصاحبه فضای کلی از خاطرات وی در ذهن داشتم، به ویژه اتفاقاتی که در دوران اسارت افتاده بود و به صورت اشاره‏ای در نامه‏ها آورده بود. به همین دلیل به دنبال لایه ‏های پنهان زندگی وی بودم. یکی از شیوه‏هایی که در زمان مصاحبه انجام دادم، این بود که نمی‏گذاشتم زمان مصاحبه طولانی شود، در حقیقت طوری نبود که مصاحبه را شروع کنیم و راوی دچار روز مرگی شود و میان جلسات مصاحبه وقفه‏ای ایجاد شود. به همین دلیل جلسات به طور منظم و متناوب بود، دو روز یکبار و زمانی هم به راوی داده می‏شد تا نسبت به مطالبی که قصد عنوان آن را دارد، بیاندیشد. همچنین برای مستند شدن کار سعی می‏کردم تا بتوانم با آدم ‏های قصه رباط‏جزی ارتباط برقرار کنم و خاطرات را از زاویه دید فرد ثانی و شاهدان عینی مطالب را مستندتر کنم.

•  راوی در یادآوری اسامی و موقعیت‏های مکانی دوران اسارت مشکلی نداشت، همه را درست و به دقت بیان می‏کرد، با توجه به اینکه شما قبل از شروع کار داده‏هایی جمع‏آوری کرده بودید، آیا مطابقت می‏دادید؟
 
کامور بخشایش: به قول استادم جناب آقای سرهنگی زمان دزد خاطرات است و هرچقدر ما از فضای اتفاقات و حادثه دور می‏شویم، گرد و غبار فراموشی بر ذهن مان می‏نشیند و رباط‏جزی از این قضیه مستثنا نبود. برای کمک به راوی و یادآوری آن فضا‏ها، مطالعاتی انجام دادم، کتاب‏هایی که درباره خاطرات و ادبیات اسارت بود را در اختیار راوی قرار دادم، حتی خواهش کردم اردوگاه موصل 2 و 4 را برایم نقاشی کند تا به طور تصویری بدانم از کدام سمت وارد و خارج می‏شدند، فضای سلول‏ها چطور بود، در و دیوارها به چه شکل بودند و... کما اینکه از پیش خودم درباره موقعیت جغرافیایی آن مناطق مطالعاتی انجام داده بودم. بعضاً زمانی که اسرا را از منطقه‏ای به منطقه دیگر می‏بردند، یک زمانی را به طول می‏انجامید، اما نکته‏ای که لازم به ذکر است، اینکه اسرا را با چشمان بسته و از مسیر ‏های مختلفی می‏بردند و گاهی آن مدت زمانی که راوی برای طی کردن یک مسیر عنوان می‏کرد با مدت زمانی و کیلومتر روی نقشه مطابقت نداشته و این از مشکلاتی بود که در خلال کار با آن رو به رو بودیم.
 
 
راویان جنگ باید خاطراتی که با پوست و گوشت خود تجربه کردند را از عمق جانشان بیان کنند

• چه انگیزه باعث شد تا خاطرات خود را بازگو کنید و نقش مصاحبه‏کننده یا همان نویسنده در ایجاد تمایل و انگیزه شما چه بود؟
رباط‏جزی: بعد از سالیان طولانی انگیزه چندانی برای روایت خاطراتم نداشتم، آنچه که باعث شد پس از 21 سال خاطرات دوران اسارت خود را بازگو کنم، آشنایی با نویسندگانی چون کامور بخشایش و مالکی بود، البته پیش از این هم با فعالیت ‏های دفتر هنر و ادبیات مقاومت حوزه هنری آشنا بودم. 15 سال پیش در گپ و گفتی 10 دقیقه‏ای با آقای مرتضی سرهنگی چند خاطره کوتاه از دوران اسارت را روایت کردم که بعدها به صورت جزوه منتشر شد. زمان آشنایی با آقای کامور زمانی که ایشان از من خواستند که خاطرات خود را بازگو کنم، اما من همیشه می‏گفتم که دیگران پیش از ما بهتر و کاملتر خاطرات را بازگو کردند، آقای کامور نیز برای ایجاد ترغیب برای بیان خاطرات گفتند: «هرکسی خاطره‏ای دارد و قطعا بدانید خاطرات شما هم جایگاه خاصی دارد، افراد زیادی خاطرات خود را بازگو کردند، اما ممکن است در میان خاطرات خود چیز ‏هایی نگفته باشند که شما آن‏ها زا برایمان بگویید، بنابراین فکر نکنید چون دیگران خاطرات خود را گفتند، خاطرات شما تکرار خواهد بود یا جایگاهی نخواهد داشت.» بیش از 20 جلسه تاکنون مرتب و منظم برای بازگویی خاطراتم حضور داشتم، اوایل احساس می‏کردم شاید بتوانم از ادامه این قضیه شانه خالی کنم، چرا که با درون خودم جدال داشتم که نکند، حق مطلب را ادا نکنم، اما نحوه برقراری ارتباط میان راوی و نویسنده برای ایجاد فضایی قابل اطمینان و اعتماد میان طرفین از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که راوی با اعتماد کامل بدون هیچ خودسانسوری حرف ‏های خود را بیان می‏کند، ارتباط روحی و روانی عمیق همه این‏ها باعث شد در ادامه مسیر محکم تر قدم بردارم.

• با توجه به اینکه در این سال‏ها خاطرات خود را در جا‏های مختلف بیان کردید، ذهن تان نسبت به یادآوری خاطرات پویا و فعال بوده، آیا در مسیر مصاحبه، سوالاتی مطرح می‏شد، که جرقه‏های دیگری در یادآوری خاطراتتان ایجاد کند؟
رباط‏جزی:
درست است که به طور پراکنده با جا‏های مختلفی مصاحبه کرده بودم، اما واقعا دوست نداشتم جان کلام را بگویم، چون ارتباط آن‏ها یک ارتباط منفعتی بود که فقط می‏خواستند روزنامه‏شان را پر کنند و بعضاً آن حس دلسوزی و تعهد را میان آن‏ها ندیدم. اما در فضای این مصاحبه آن موضوعاتی که تا به حال در جایی از آن‏ها سخنی نگفته بودم، به خاطر نوع برقراری ارتباط با نویسنده در خلال مصاحبه آن موارد را بازگو کردم. بدون اغراق هر قشری ممکن است از خوانندگان این کتاب شوند، باید بگویم تا به حال فضایی ایجاد نشده بود که در خلال بیان خاطرات به حدی احساساتی شوم که اشک از چشمانم جاری شود یا بغض کنم اما در مسیر مصاحبه با آقای کامور بخشایش این اتفاق افتاد. گاهی فرصتی برای تنفس به من می‏داد تا ذهنم را مرور کنم، تا به فضای سال‏های اسارت برگردم. حتی کتابی در اختیارم می‏گذاشت که درباره خاطرات آزادگان دیگری بود و باعث می‏شد برخی از خاطرات در فضای ذهنم بازسازی شود. به هر حال ذهن آدمی در طول زندگی دچار روزمرگی می‏شود و به سختی می‏تواند جزییات 20 تا 30 سال گذشته را به یاد بیاورد.
 
• حرف آخر؟

رباط‏جزی: راویان جنگ باید کسانی باشند، که ادای جنگ را درنیاورده باشند، خودشان در صحنه حضور داشتند، اگر برخی از گفته‏ها و نوشته‏ها آن طور که باید و شاید اثر خوبی بر روی خواننده نمی‏گذارد به این علت است که برخی از این راویان جنگ خودشان در صحنه نبودند، به همین خاطر راویان جنگ باید جنگ را تجربه کرده باشند و صحنه‏های حماسه‏ساز را از نزدیک و پوست و گوشت خود حس کرده باشند تا بتوانند هر آنچه را که دیدند از عمق وجود خود بیان کنند تا بر دل مخاطب بنشیند.

گفتگو از فاطمه نوروند



http://www.ohwm.ir/show.php?id=1409
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.