شماره 81    |    11 مرداد 1391



تاریخ شفاهی: اپن 1998 زنان آمریکا در بلکوولف ران

روی دیوار باشگاه گلف بلکوولف ران Blackwolf Run عکس قهرمانی سی ری پاک Se Ri Pak و جام قهرمانی اوپن زنان آمریکا در سال 1998 قرار دارد. پاکِ همیشه 20 ساله، لبخندی آشکار و تمام عیار برلب دارد. سپس در مسابقات 92 سوراخه غیرحرفه‏ای انجمن گلف حرفه‏ای زنان (LPGA, Ladies Professional Golf Association)، جنی چاسیریپورنJenny Chuasiriporn بهترین غیرحرفه‏ای آمریکا دومین قهرمانی پیاپی را خود را به دست آورد و انقلابی را آغاز کرد.

همان عکس پائین پله‏ها‏ زمانی که می‏خواهید به رخت کن باشگاه بروید یعنی همانجا که سی ری پاک بهار گذشته از آن دیدن کرد به شما لبخند می‏زند.

او گفت: «من سی ری پاک هستم، اما در واقع من سال 1998 در اپن آمریکا در باشگاه بلکوولف ران ایالت ویسکانسین به دنیا آمدم.»

هرب کوهلر(رئیس شرکت کوهلر) و بلکوولف ران، سی ری پاک (سمت چپ)، قهرمان اپن 1998 زنان را با قهرمان 2011 سو یئون ریو پیوند می‏دهند
 

دختران در کره جنوبی نیمه شب زمانی که او بازی داشت بیدار بودند تا بازی او را ببینند و یا فردا صبح نوار ضبط شده آن را با تأخیر نگاه می‏کردند، و بعد هر کاری داشتند کنار می‏گذاشتند و به فضاهای کوچک تمرین گلف خود می‏شتافتند.

پس از آن روز دوشنبه در شهر کهلر Kohler، جدا از دو قهرمانی پاک، دختری دیگر از کره جنوبی دوبار در مسابقات LPGA قهرمان شده است، دوباره قهرمانی گرافت نابیسکو Kraft Nabisco را برده است. سه بار در اپن زنان انگلستان اول شده است و چهار بار هم در اُپن آمریکا.

نایئون چوی Na Yeon Choi، نفر چهارم جهان، در این رابطه می‏گوید: «همه رسانه‏ها‏ی کره به ما میگفتند «بچه‏ها‏ی سی ری» چون ما همیشه مسابقات او را نگاه می‏کردیم و با بازی بزرگ می‏شدیم.»

این تورنمنت تأثیری جهانی و پایدار بر مسابقات زنان داشت، اما لحظات خاصی هم به وجود آورد که بر شرکت کنندگان و تماشاگران تأثیرگذار بودند.

در سایت Milwovkee.com با بسیاری از شرکت‏کنندگان مهم در قالب یک طرح تاریخ شفاهی درباره لحظات خاص مهمترین تورنمنت گلف زنان طی 15 سال گذشته مصاحبه شده است. 

 

پرچم‏ها‏ی سفید
نانسی لوپز Nancy Lopez در جستجوی اولین قهرمانی ملی خود وارد اوپن 1998 زنان شد و دوم شد و جایگاه سال گذشته آلیسون نیکولاس Alison Nicholas در باشگاه گلف پامپکین ریج Pumpkin Ridge Golf Club در ایالت اورگن Oregon را گرفت.

او تا کنون در تالار افتخار جهانی گلفThe World Golf Hall of Famer سه قهرمانی را به ثبت رسانده بود، اما قهرمانی در اپن آمریکا، برای او که چهار بار دوم شده بود و در چهار تورنمنت دیگر جزء 10 نفر اول بود، حکم نهنگ سفید را داشت.

اما 41سالگی دیگر تقریباً معلوم بود که آفتاب بخت او برای قهرمانی در اپن زنان آمریکا در حال غروب است.

حریفان او در دو دور نخست جین گدسJane Geddes 38 ساله، قهرمان اپن 1986 زنان آمریکا، و مگ مالون Meg Mallon 35 ساله قهرمان اپن 1991 زنان آمریکا بودند.

هر سه آنها امید داشتند که در این مسابقات برنده شوند- البته تا وقتی که اولین ضربه خود را روز پنج شنبه زدند.

لوپز: کارمان را با سوراخ اول شروع کردیم. اول جین گدس به توپ ضربه زد و توپش افتاد سمت چپ سوراخ و ضربه مگ درست افتاد سمت راست سوراخ، و ضربه من هم در قسمت چپ سوراخ افتاد.

پس نوبت به مگ رسید که باید توپش را در می‏آورد. ضربه اولش را ضد که خورد به یک درخت و از سوراخ دور شد. راست می‏گم الان هم که روبروی من است و شما هم در اپن آمریکا هستید. هیچ کس دوست ندارد در اولین سوراخ یک همچنین اتفاقی بیافتد. بعد نوبت من شد که ضربه من وارد منطقه سبز اطراف سوراخ شد بعد رئیس USGA هم آمد و به ما گفت کار را ادامه بدهیم.

بعد شروع به حرکت کردیم و دیدم که مگ دوباره به توپ ضربه زد اما باز هم توپش در نیامد. به خاطر همین به قدم زدن ادامه دادم و رفتم به سمت منطقه سبز (منطقه چمن مسطح اطراف سوراخ) چون اصلاً از اتفاقی که افتاده بود خوشحال نبودم. واقعاً دلم برای مگ سوخت. آنقدر پیاده رفتم که دیگر مگ و جین را نمی‏دیدم اما دیدم جین به توپ ضربه زد. توپش را در هوا دیدم که البته وارد منطقه سبز نشد. شاید فکر کنید من خیلی خوشحال بودم، اما واقعاً راضی نبودم و برای همین بود که روی تپه ایستاده بودم.

یادم میاد دستیارم تام به من نگاهی کرد و چون می‏دانست که من راضی نیستم گفت: چیزی می‏خوای؟ من هم گفتم دو تا قرص والیم داری؟

گدس: فکر کنم اولین سوراخ تورنمنت 45 دقیقه ای طول کشید که البته همه ما چندان کار را خوب شروع نکردیم. البته هنوز به این مسئله می‏خندیم. وقتی به محوطه سبز رسیدیم نوبت نانسی بود که به توپ در داخل محوطه ضربه بزند ولی دستیارش باید به او کمک می‏کرد تا حواسش را دوباره جمع کند. به گمان من همه ما کمی گیج بودیم. هنوز وقتی که در موردش صحبت می‏کنیم با هم می‏خندیم چون پسرک طوری گفت «نانسی، نانسی، نوبت تو است» که آدم خنده اش می‏گرفت. این زمین یکی از آن زمین‏ها‏یی است که در آن به مشکل بر می‏خوری و با خود می‏گویی اول بگذار از شر این سوراخ خلاص شوم.

لوپز: به سوی سوراخ دوم که می‏رفتیم همه کمی سردرگم بودیم. بعد مگ گفت می‏دانید آدم یک سال تمرین می‏کند تا در این آمریکا شرکت کند بعد که میایی اینجا در همان سوراخ اول کار خراب می‏شود. قبولش کمی سخت است. داشتیم به هم روحیه می‏دادیم چون بعد از سوراخ اول کار سخت تر می‏شد.

وقتی به زمین مانند بلک و ولف ران می‏آیی و در سوراخ اول خوب کار نمی‏کنی باید بدانی هنوز راه زیادی پیش رو داری. ما هیچ کدام خوب کار نکردیم. اگر توپم وارد محوطه سبز هم می‏شد نمی‏توانستم آنرا در محوطه بغلطانم. خیلی فکر می‏کردم. وقتی می‏آیم اینجا این زمین واقعاً ناخودآگاه مرا به فکر فرو می‏برد.

گدس: انگار که اصلاً تمرین نکرده بودیم. بدون شک بازی بدی نکردیم اما این هفته برای هر سه ما هفته عجیبی بود چون متأسفانه هر سه در یک گروه قرار گرفته بودیم.

هر سه نفر در روز جمعه قصد داشتند شروعی خوب داشته باشند. در حالیکه از این دور قانون کات 10 ضربه ای اجرا می‏شد و از آنجایی که لیدر راند اول (لورا داویس) تنها سه امتیاز فاصله داشت، لوپز، مالون و گدس احساس می‏کردند که یک نکات اتفاق می‏افتد و آنها می‏توانند دوباره به قهرمانی خود امیداور شوند. اما وقتی راند آغاز شد تمام این خوشبینی‏ها‏ از میان رفت.

استین استاینهارت حامل پرچم گروه در روز جمعه: این همان گلفی است که من بازی می‏کنم. توپ من مدام از محوطه خارج می‏شود و من دوباره آنرا به محوطه می‏زنم. انتظار چنین چیزی نمی‏رفت. من به آن از دو نظر نگاه می‏کنم یکی اینکه چون من خودم اینطوری بازی می‏کنم می‏دانم چه احساسی دارد. اما از آنجایی که می‏دانم این اتفاق برای شما معمول نیست می‏دانم چقدر برایتان دردناک است اما دیدنش چندان کار ساده ای نیست.

لوپز: آن سال کور LPGA یک شعار یا چیزی شبیه آن داشت با این مضمون «آهالی، بیایید بازی کنیم». اواخر آن به سوراخ 14 رسیده بودیم. من نشسته بودم و داشتم فکر می‏کردم خدای من در این دو روز گذشته این اولین باری است که هر سه ما با هم به منطقه سبز رسیده ایم. ما همه بازیکن‏ها‏ی خوبی بودیم اما تا سوراخ 14 با همدیگر به منطقه سبز نرسیده بودیم.

همه آماده شده بودیم تا توپ‏ها‏ را درون منطقه سبز بغلطانیم دستیارهایمان هم بودند. رفتم به سمت دخترها و گفتم توجه کرده اید که این اولین بار است هر سه با هم به منطقه سبز می‏رسیم؟ مگ نگاهی کرد و گفت «آهای، بیایید بازی کنیم». هر سه ما و دستیارها زدیم زیر خنده. حتماً تماشاچی‏ها‏ با خود می‏گفتند انقدر بد دارند بازی می‏کنند که دارند می‏بازند. اما از حرفی که مگ زد همگی به خنده افتادیم.

گدس: این احتمالاً همان چیزی بود که هیچ کدام جرأت خندیدن به آنرا نداشتیم «آه، خدای من ما این کات را از دست خواهیم داد». اما در آن لحظه هیچ کدام از ما کاتی از دست ندادیم. اگر سالی یکی دو بار کاتی را از دست بدهید دیگر خیلی به شانس هستید.

استاینهارد: یادم می‏آید در تی 15 بودیم و گروهی از تماشاچی‏ها‏ هم جلوی ما ایستاده بودند، مجبور بودیم صبر کنیم، یادم می‏آید نانسی پشتش را کرد به سوراخ و زل زل نگاه می‏کرد. فکر کنم همان موقع فهمید که کار تمام است. نگاهش یکنواخت بود انگار که می‏دانست دیگر تمام است. فکر کنم تا زمانی که به فیروی (منطقه بین منطقه سبز و تی) هجدهم نرسید خیالش راحت نشد.

گدس: می‏دانستیم که سرنوشتمان با آخرین سوراخ گره خورده است. سرت را پایین می‏گیری و تمرکز می‏کنی چون می‏خواهی در رقابت بمانی و مردم هم دارند پشت سرت می‏آیند. و تو نمی‏خواهی کار بکنی که به تو بخندند اما یادم می‏آید که در سوراخ هجدهم بود که فهمیدم تقریباً کارمان را انجام داده ایم. در کنار هم شروع کردیم به راه رفتن به دو دوستم گفتم پایه حوله مان را برداریم و در حالیکه از فیروی پایین می‏آییم پرچم سفید را تکان دهیم.

لوپز: من کلاً راضی هستم و خوشحالم که کات را از دست می‏دهم چون خیلی سخت بود.

استانیهارد: داشتم از فیروی (تپه ماسه ای) پایین می‏آمدم که ناگهان صدای جمعیت را شنیدم با خود گفتم چه خبر شده است برگشتم رو به جمعیت و دیدم دارند اشاره می‏کنند. از شادی آنها بوجد آمدم. تنها کاری بود که می‏توانستم بکنم. فکر کنم خیلی راضی بودند.

گدس: آن موقع خنده دار بنظر می‏رسید. صادقانه بگویم کارمان در چهارچوب USGA خوب بود. ما سه بازیکن تراز اول بودیم که در کنار هم قرار گرفته بودیم و این امر روی ما اثر گذلشته بود. مسئله همین بود. بی‏‏هیچ توضیح اضافه دیگری. می‏توان گفت آن مسابقه واقعاً وحشتناک بود. شاید مگ اینطور که من گفتم نگویم. اما مسابقه در عین حال حالب هم بود. آن موقع ما نمی‏دانستیم این مسابقه ورد زبان همه می‏شود.

پایان رگیولیشن
پاک با 36 سوراخ و سه ضربه کمتر پیش بود و گلف باز غیرحرفه‏ای آمریکایی جنی چازیریپورنJenny Chuasiriporn (دانشجویی دانشگاه دوکDuke) آن روز را با چهار ضربه کمتر و یک امتیاز بیشتر به پایان برد.

روز شنبه باد شروع به وزیدن کرد و کارباز هم سخت تر شد. در همین حال پاک 4 ضربه بیش از 75 دست ولی چازیریپورن همچنان چهار ضربه کمتر داشت.

در یکشنبه پاک در گروه پایانی قرار گرفت و با میری مک کی جفت شد. چازیریپورن و لیزولت نومان جلوتر از آنها بودند.

روز بدی بود و تعداد نمره‏ها‏ی سیاه افزایش پیدا کرد.

چازیریپورن با یک ضربه پات (ضربه همراه با غلطیدن) 40 قوکی در سوراخ 18 یکی از 72 فراتر رفت. او در حالی محوطه سبز را ترک می‏کرد که نمی‏دانست در کورنمت چه جایگاهی پیدا کرده است. و در همان حال پاک به سمت سوراخ آخر می‏رفت.

جنی چازیریپورن: واقعاً نمی‏دانستم. خیلی عجیب بود. تابلو امتیازها را آن لحظه نشان ندادند. فکر کنم سی ری بود که دو ضربه بیشتر داشت در سوراخ 17 یا 18 باید بازی می‏کرد. من خبر نداشتم که در سوراخ 17 یک امتیاز بیشتر از استاندارد گرفته است. وقتی که من داشتم بازی می‏کردم امتیاز او را روی تابلو امتیازهای سوراخ 18 نشان ندادند.
به همین خاطر خیال می‏کردم دو ضربه عقبم و بهتر است فقط کارم را با آن سوراخ تمام می‏کردم . ضربه پات را که زدم تصویرم را روی صفحه نمایش انداختند و میخواستند ببینند چه واکنشی نشان خواهم داد. بعد برگشتم . چی ؟ امتیازش چند بود؟ آن موقع لحظه ای بود که پات هرست داشت ضربه پات می‏د و اگر نتیجه می‏گرفت برنده می‏شد و اگر نه بازی برابر می‏شد. فکر کنم این معصومیت 20 سالگی من بود که به کمکم آمد. من همیشه همین طور بوده ام. من تنها بازی می‏کنم و روی آنچه انجام می‏دهم تمرکز می‏کنم. فکر کنم همین کار به من کمک کرد.

جولی چازیریپورن (برادر و دستیار جنی): در همان حال که ما منتظر بودیم سی ری کارش را تمام کند داشتم به منطقه سبز نگاه می‏کردم و فکر کنم جنی هم داشت به تابلو امتیازات نگاه می‏کرد. دیدم که در سوراخ 18 بود و بسیار به یک بردی نزدیک بود و در مجموع هنوز بخت برد داشت. پس از آنکه آن راند به پایان رسید یادم نمی‏آید به چه چیزی فکر می‏کردم اما به خوبی یادم است که تمام خون بدنم به سرم دویده بود. همه می‏خواستند با جنی مصاحبه تلویزیونی انجام دهند. اما خنده دار اینجا بود که آن موقع حتی برادر کوچکم هم داشت مصاحبه می‏کرد.

پاک یک پات بیروی 8 فوتی را از دست که اگر این اتفاق نمی‏افتاد ترنمنت را برده بود و بدین ترتیب او پس از یک دور با 5 ضربه بالای 76 با چازیرپورن وارد بازی پلی آف شد.

پاک: من و او دوتایی بازی را دوشنبه صبح شروع کردیم. یک شنبه شب بازی تمام شد اما حالا پایه دوباره 18 سوراخ دیگر بازی می‏کردیم آن هم در یک همچنین زمینی. بازی تازه تمام شده بود و من حسابی خسته بودم. این چهار دور واقعاً مانند چهار ماه برای من گذشت. بسیار سخت و پر فشار و پر استرس. روی دیگر سکه آن بود که هنوز فرصت برد وجود داشت. در مورد این برد خیلی رویاها برای خود پرورده بودم. در عین حال بسیار هم هیجان زده بودم. هجده سوراخ نمی‏دانم چطور باید تمامش کنم. تا وقتی که می‏بری باید حاضر باشی و از برد خود دفاع کنی.

چازیریپورن باید جای تازه ای پیدا می‏کرد تا یک شنبه شب را در آن سر کند و صبحانه را در آن صرف کند. طبق برنامه پاک می‏بایست هفته آینده در اوهایو می‏بود تا در مسابقه جمی فر شرکت کند اما تصمیم گرفت طبق قرار دوشنبه را هم بماند.

پاک: یک شنبه شب وقتی به هتل برگشتم شام خوردیم. همه خانواده ام کل هتفه را آنجا بودند، پدر و مادرم از کره آمده بودند، با هم شام خوردیم و پدرم سر شام گفت فردا در مسابقه هر چه در توان داری نشان بده. البته گفت که تا همین جا هم از من خیلی راضی است. من هم از خودم خیلی راضی بودم مهم نبود دو شنبه چه اتفاقی می‏افتاد اما یک تجربه بزرگ بدست آورده بودم. پدرم همیشه می‏گوید برو و آنچه در توان داری نشان بده مهم این است یک شنبه شب مثل همیشه بود. همان کارهای همیشگی، استراحت، شام و خواب.

البته خوابی آرام برای هیچ یک از این دو زن کاری آسان نبود.

پاک: وقتی که به رختخواب رفتم تا بخوابم به تک تک سوراخها فکر می‏کردم و اینکه باید در هر یک چگونه بازی کنم و در آن چهار دور چه گذشته است. باید مراقب دو سوراخ می‏بودم اگر ببازم باید آبرومندانه ببازم. برای سراسر دو شنبه برنامه داشتم. البته وقتی روزی بزرگ در پیش دارید نمی‏توانید بخوابید. خوابیدن سخت می‏شود. بدین ترتیب تمام شب را به تک تک سوراخ‏ها‏ فکر کردم و خود را برای دوشنبه و انجام کار درست آماده کردم.

آشکار است که هم من و هم جنی میل شدیدی به برد داشتیم پس تنها باید خود را برای فردا آماده می‏کردم چرا که مسئله یک سوراخ نبود بلکه بازی در 18 سوراخ انجام می‏شد. فردا روزی طولانی خواهد بود حتی اگر مسابقه یک ساعت طول بکشد.

پس باید تنها تمرکز می‏کردم و تلاش می‏کردم بازی خودم را بکنم نه اینکه به چیزهای مختلف فکر کنم این کار کمکی نمی‏کند. بدین ترتیب سراسر یک شنبه شب را تلاش کردم تمرکز کنم این کار کمکی نمی‏کند. بدین ترتیب سراسر یک شنبه شب را تلاش کردم تمرکز کنم در حالیکه فکرم هزار راه می‏رفت. دو شنبه صبح پیش از هر چیز باید در زمین حاضر باشم و بازی کنم. این تمام برنامه من برای دوشنبه بود.

جنی چازیریپورن: خوابیدن سخت بود. من هم به سوراخ‏ها‏ فکر می‏کردم. اول ب سوراخ اول فکر می‏کنید بعد ضربه می‏زنید بعد ضربه خود را آنقدر دنبال می‏کنید تا خوابتان می‏برد. چند سوراخ نگذشت که خوابم برد. یادم می‏آید در دفتر یادداشت‏ها‏ی روزانه ام نوشتم: «آه، فردا برای قهرمانی در این آمریکا بازی خواهم کرد». این افکار فکر آدم را پر می‏کند. سرکوب آنها هم کار سختی است. البته خانواده ام دورم بودند که خیلی خوب بود. خیلی سوررئال بود.

شگفتی حقیقت
دو زن، 18 سوراخ و یک جام. بلیط بازی پلی آف دوشنبه ده دلار بود. پاک و چارزیپورن ساعت 11 صبح در نقطه شروع بودند و درها را سر ساعت 9 باز کرده بودند.

سراسر هفته بازیکنان در مورد تعداد تماشاچی‏ها‏ صحبت می‏کردند و می‏پرسیدند که آیا رکورد تعداد تماشاگر شکسته خواهد شد. بلیط بازی پشت درها خرید و فروش می‏شد و هرب کوهله صاحب باشگاه مجبور شده بود خود شخصاً چمن یکی از زمین‏ها‏ را بزند و آنرا برای جای پارک ماشین‏ها‏یی که احتمالاً خارج از ظرفیت می‏آمدند آماده کند.

آن دوشنبه روزی غیر قابل پیش بینی و روز کاری بود و نمی‏توانستیم شمار کسانی که می‏آمدند را حدس بزنم.

پاک: فکر می‏کردم چون دوشنبه است و آغاز هفته، همه سرکار خود می‏روند و تماشاگر زیادی نخواهد آمد و روزی ساکت و آرام خواهیم داشت که باز هم خوب بود. ما باید به هر حال کار خود را می‏کردیم. پس از تمرین تعدادی تماشاگر را دیدم که البته همانطور که انتظارش را داشتم زیاد نبودند.

اما وقتی که هر دو زن در نقطه آغاز قرار گرفتند فهمیدند واقعیت از چه قرار است.

پاک: به خودم گفتم خدایا احتمالاً طی 14 سال گذشته اپن آمریکا تا این حد تماشاچی نداشته است، آن همه جمعیت و شبکه تلویزیونی. در نقطه شروع متوجه شدم که مسیر دیده نمی‏شود فقط تپه‏ها‏ی شنی دیده می‏شد و مردم. وقتی ما راه می‏رفتیم مردم هم می‏آمدند. سوراخ به سوراخ و با هر ضربه.

جنی چازیریپورن: خیلی عجیب بود. تا آن زمان ندیده بودم مسابقه ای از زنان به این شکل بشود. نمی‏دانم اصلاً تا حالا یک مسابقه آنقدر شلوغ شده است. مردم خیلی سر حال بودند. هیچ کدام از مسابقه‏ها‏یی تا کنون داده ام در آنها مردم و تماشاگران تا این حد پر هیجان و پر انرژی نبوده اند که در مسابقه ویسکانیسن بودند. نمی‏دانم باز هم چنین اتفاقی می‏افتد یا نه اما آن روز به نظر می‏رسید همه آمده اند از کودک و بزرگ گرفته تا پیر و جوان.

آب
جنی چازیریپورن: من میدانستم بالا و پایین برای جنی واقع بینانه تر این است که سری از پشت منطقه سبز و حفره حرکت بالا و پایین را اجرا کند. وقتی جنی ضربه چیپ خود را زد میدانستم ضربه پر سرعتی است و امیدوار بودم وقتی به اندازه کافی نزدیک شد سرعتش کم شود. اما بعد از اینکه سری نتوانست ضربه پار آرام خود را بزند، من واقعا به شانسمان امیدوار شدم مخصوصا وقتی جنی داشت ضربه‏ها‏ی آرام میزد و به خصوص بعد از اتفاقی که روز قبل افتاده بود.

نا یون چوی بازیکن رده بندی شده شماره چهار دنیا: فقط چهار سالم بود که گلف را شروع کردم، بنابراین گلف را تماشا میکردم و هنوز هم آن احساس را به یاد دارم.

پاک محکم به طرف بیرون ضربه زد، وفضایی برای چواسیری پورن باز کرد تا قهرمانی را بدست آورد. بازیکن بیست ساله باید از خود منطقه سبز حرکت بالاو پایین را انجام میداد تا ببرد، اما ضربه چیپ خود را 10 پا جلو تر از حفره انداخت و ضربه جبرانی را از دست داد.

جنی چازیریپورن: حفره آخر،وقتی او در آب بود و ضربه دسترسی من باید از روی منطقه سبز رد میشد و تمام کاری که باید انجام میدادم این بود که حرکت بالا و پایین را انجام بدهم تا ببرم. فکر میکنم آن ضربه... آدرنالین خون من را خیلی بالا برد... حالا فکر کنید 10 فوت دیگر هم مانده بود. فقط به یاد میاورم آن ضربه کوچک در حال برگشتن بود. در تمام هفته واقعا ضربه‏ها‏ی بسیاری بود که از دست نداده بودم و به پایین نگاه کردم و دستهایم واقعا، حتی نمیتوانستم دسته را محکم بگیرم، دستهایم داشتند میلرزیدند. مشخص است که احتمالا به همین دلیل ضربه آرام را از دست دادم. فکر میکنم این چیزی بود که بیشتر از همه به خاطر می‏آورم، حدس میزنم.

پاک که تا ساق پا در خطر قرار دارد، برای خیلی‏ها‏ به یاد ماندنی است. اما در کشورش کره جنوبی این رنگ پوستش بود که تحسین بر انگیخت. 

سو یون ریو، مسابقات قهرمانی آزاد زنان، آمریکا 2011: زمان در امریکا و کره متفاوت است، بنا براین در واقع آن زمان من در رخت خوابم بودم. من آن را ندیدم. سری را در اخبار دیدم. خیلی هیجان انگیز بود. رد برنزه بالای جوراب سری بود _ واقعا برای من سورپرایز بود. در واقع ما سه شنبه در مدرسه برنامه ورزش داشتیم بنا بر این سعی کردیم رد برنزه یا چیزی شبیه به آن داشته باشیم، اما نشد. زمین‏ها‏ی تمرین ما فقط کمی علف روی زمین دارند پس ما سعی میکردیم توپ را از روی زمین بزنیم اما سری با علف‏ها‏ی خیلی بلندی طرف بودف اما علف‏ها‏ی ما بلند نیست . علف کوتاه و کوچک است .شبیه نبود اما ما امتحانش کردیم. ما خیلی به سری افتخار میکردیم چون او کره ای بود و یک کره ای مسابقات ازاد زنان آمریکا را برد. فکر میکنم واقعا خاطره عالیی بود.

چوی: او به تمام مردم کره نشان داد که به رویایش دست یافته. بعد از آن بسیاری از مردم، حتی غیر گلف باز‏ها‏_ یک دانش آموز،هر کس_ میتواند رویاهای بزرگتری دلدشته باشد. توضیح آن به مردم آمریکا واقعا سخت است، اما (دوست من) یک گلفباز نیست. او فقط یک دانش آموز است. اما او نیز به یاد می‏آورد. او پایش را به یاد دارد وقتی جوراب‏ها‏یش را (در) آورد و به طرف آب رفت، که خیلی تیره و روشن بود. این به تمام مردم کره نشان داد او چقدر سخت تمرین کرده، چقدر وقت در زمین گلف زیر آفتاب گذرانده. این تمام مردم کره را تحت تاثیر قرار داد. 

دنیا تحت تاثیر قرار می‏گیرد
شاید این طور به نظر نرسد ولی مسابقات آزاد زنان آمریکا در بلکفورد، برای پک که کمی کمتر از دو ماه پیش مسابقات قهرمانی ال پی جی ای LPGA را برده بود، اولین مسابقات بزرگ قهرمانی نبود

  با این حال ترکیب درام پلی آف دوشنبه، سرسختی پاک و اهمیت تورنومنت در سطحی جهانی بود که در بازی‏ها‏ی زنان تغییری زلزله ای به وجود آورد.

ریو: برنامه‏ها‏ی تلوزیونی زیادی به مدرسه راهنمایی ما آمدند. اوه در باره برد سری چه فکر میکنید؟ پس این برنامه باعث شد من بدانم که بچه‏ها‏ مصاحبه با تلوزیون را دوست دارند، واقعا هیجان زده اند و کمی بیشتر به گلف علاقه مند شدند.در آن زمان اقتصاد کره واقعا بد بود، اما سری به من برای تمام کره ای‏ها‏ امید داد. همه عاشق سری هستند. حتی من هم یکی از طرفداران پرو پا قرص او هستم. او ستاره بت مانند من است. اما من حالا دارم با او بازی میکنم،پس چقدر شگفت انگیز! باورم نمیشود!

پاک: 1998 بهترین خا طرات برای من و تمام کشورم است. مردم بسیاری در واقع آن صبح و آن روز را به خاطر سپردند. در کشورم، اولین چیزی که طرفدارانم گفتند این بود که اوه 1998، مسابقات آزاد آمریکا، تورنومنت عالیی بود، من تماشا می‏کردم و خیلی جالب بود، من خیلی به کشورم افتخار میکردم. تک تک خاطرات 1998 هنوز هم اینجاست.

کهلر:  برای ما اولین بود پس واضح است که اهمیت زیادی داشت، زیرا چیزهای زیادی را آغاز نمود. اما اهمیت زیاد آن به این خاطر بود که به انسانهای زیادی الهام بخشید. حقیقتا،به یک ملت الهام بخشید. امروز نتیجه آنرا با این همه بازیکن میتوان دید.

هرست:  مطمائنا این مسابقات راه را برای بسیاری از کره ای‏ها‏ باز کرد تا بیایند و ببینند که سری میتواند این کار را انجام دهد، به من زمان بدهید تا دقیقا مثل او بشوم. این کاری است که آنها کرده اند. آنها شنیده اند او چقدر روی کارش تمرین دارد و چه کاری ممکن است انجام دهد و همه آنها، همه شان از او الگو میگیرند. او برای همه آنها یک سرمشق بود.

چوی:  او بسیار الهام بخش بود. تمام بازیکنان کره ای. منظورم این است که، این را به شما خواهم گفت. من قبل از برد او با شش نفر از همسن‏ها‏ی خود به اولین تورنومنت خود رفتم. اما بعد از برد او، بسیاری از مردم گلف را شروع کردند، پس در تورنومنت بعد از برنده شدن او، در خدود 48 نفر شروع به گلف گردند، با همان سن و سال. مانند جیای شین، اینبه پارک یا آی کی کیم. آنها سری پاک را در تلوزیون نگاه کردند و سپس شروع به گلف کردند . اما من، کمی قبل تر از آنها شروع کردم، اما آنهمه موفقیت قدرت بزرگی برای تمام بازیکن‏ها‏ی کره ای بود.

فکر میکنم بسیاری از مردم کره باور نداشتند که یک کره ای بتواند تور ال پی جی ای را ببرد. این یک تور جهانی است درست است؟ بسیاری از کشورها، بسیاری از بازیکننان خوب به اینجا می‏آیند تا گلف بازی کنند. هیچ کس نمی‏تواند فکرش را هم بکند که یک کره ای میتواند ببرد، اما او این کار را کرد. بعد از اینکه او برد، حتی من، رویایم این بود که یگ گلف یاز خرفه ای بشوم. اما وقتی بازی او را نگاه میکردم، وقتی او به برد دست یافت، من هدفم را تغییر دادم_ در واقع من و پدرم هدفمان را تغییر دادیم_ به اینکه ما باید به آنجا برویم. ما باید به ال پی جی ای برویم و سعی کنیم ببریم. این هدف ماست. فکر میکنم او برای تمام مردم رویاهای بزرگتری میسازد.

پی نوشت: تورنومنت تنها بازی گلف زنان را تغییر نداد. بلکه این ورزش را در ویسکانسین نیز تغییر داد. به همراه بازگشت امسال به بلک وولف ران که امکانات گلف هرب کهلر میزبان آن بوده، پنج سری مسابقات بزرگ قهرمانی برای مسابقات قهرمانی پی جی ای 2012 و کاپ 2020رایدر در ویستلینگ استریتس ثبت شده است. ارین هیلز در شهر ارین که میزبان مسابقات غیرحرفه‏ای 2011 آمریکا بود، در مسابقات آزاد 2017 آمریکا به جهان خوش آمد خواهد گفت.

پاک، 34 ساله، یکی از اعضای تالار شهرت گلف جهانی با پیروزی در پنج سری اصلی و مجموع 27 تور ال پی جی ای در حال از دست دادن ضربه آرام برنده برای چندمین بار: البته، میخواهم بردن برایم واقعا آسان باسد. این چیزی است که هر کسی میخواهد. آدم نمی‏خواهد خیلی سخت باشد. اما آن لحظه، آن ضربه، آن را از دست دادم، و سپس یک تاریخ تمام عیار شروع میشود. فکر نمیکردم موفق شوم و قهرمانی آزاد را بردم، اما این اتفاق قرار نیست تبدیل به یک خاطره شود. به این خاطر است که آن یک تجربه عالی بود، یک لحظه به یاد ماندنی. گفتم به خاطر آن ضربه، که از دستش دادم، اینجا هستم. آنرا به خاطر میسپرم.

چازیریپورن، 34 ساله، در حال حاضرپرستار واحد قلبی آی سی یودر بیمارستانی در ریچموند وا: یاد آوری اتفاقی که افتاده یا احساسات یا ضربه‏ها‏ی خاص یا شرایط خاص آن رویداد کمی سخت بوده است. من حتی آن رویداد را بعد از رویداد آن تجربه نکرده ام. حتی ان بی‏‏سی نیزکارکوچکی با من انجام داد که قصد دارند طی آخر هفته آن را پخش کنند، پس بازگشت به گذشته کوتاه و خوبی بود. اگرصادقانه بگوییم اتفاق عجیبی است، بنا بر این میشود گفت تمام جزئیات را فراموش کرده ام. _ چند ضربه جلو بودم و این جور چیز‏ها‏، این جور جزئیات. در مجموع، خاطرات عالیی را زنده میکند. به هر حال چیز آزارنده ای نبوده.

جوی چازیریپورن، 35 ساله، اکنون مدیر تولید آدیداس دست‏دوز در آسیاست: چون هنوز در شغل گلف هستم، باید هر هفته همراه با دنیای گلف خودم را به روز کنم. وقتی مردم نام مرا میبینند تقریبا همیشه کسی هست که آن تورنومنت را به یاد داشته باشد و اینکه آن زمان در کجا رویداد را تماشا میکردند.همیشه برای من گرم کننده خوبی است(به این وسیله راحت تر ارتباط برقرار میکنم_م) و بی‏‏نهایت خوش شانس هستم که روی آن صندلی ردیف جلو می‏نشینم تا بتوانم تک تک لخظات آن یواس دابلیو او را دوباره زندگی کنم. گرچه میدانم که تماشا کردن آن برای خواهرم باید خیلی سخت باشد، زیرا او خیلی به ساختن تاریخ خودش نزدیک بود. برای من آسان بود زیرا آن هفته قرار نبود من هیچ ضربه ای بزنم، اما خواهرم چرا، و در آن زمان او در اوج کار گلف خود بود.

کهلر، رئیس و مدیر عامل شرکت کهلر باقی مانده: خوب ضربه دراماتیک قوی ای بود، تمام این قضیه، بر روی من، بر روی شرکت، بر روی افتتاخیه مان در ویستلینگ استریتس، و سپس رسیدن به یک نتیجه مثل چیزی که با این بازیکنان به آن رسیدیم، یک داستان پریان بود که نمیشد نوشت. نمیتوانستید آن را از خود بسازید. تاثیر آن هم همینطور بود . امیدوارم دوباره اتفاق نیفتد، صادقانه. این رفیق بیچاره پیر نمیتواند تحمل کند.

لوپز، ساله55، هیچ وقت در یک مسابقه آزاد زنان آمریکا یا هیچ مسابقه دیگری برنده نشده:  بعد از اینکه (یک دور تمرینی) بازی کردم، اینجور با خودم گفتم که، اوه خدای من. میدانید شاید بهتر این بود که این کار نمیکردم چون کمی از زمین میترسیدم. و میدانید تورنومنت‏ها‏ی گلف زیادی را برده بودم. و خیلی ترسیده بودم. پس وقتی اینجا را ترک کردم، به نوعی به همه دروغ گفتم. گفتم واقعا زمین گلف عالیی است، و سفت است. اما من نمیخواستم به آنها بگویم که این زمین مرا خواهد کشت، پس سعی کردم مثبت فکر کنم. اما این تجربه ای بود که آن روز داشتم که اولین دور تمرینی خود را اینجا بازی کردم. و، اما، میدانید، همینطور که میگویم، مطمئنا خیلی اذیتم کرد.
 
گدس، 52 ساله، و در حال حاضر مدیر روابط استعداد یابی برای ((سر گرمی کشتی دنیا)) در لخظه پرچم سفید: فکر میکنم چون ما بازیکنان محترمی بودیم و همه شغلهای خوبی داشتیم و در واقع بعد از آن باز پروری شدیم. آن اتفاق تمام شغلهای ما را از بین نبرد، برای ما یک لحظه در زمان بود، هفته ای در کار ما که فقط به آن صورت اتفاق افتاد و ما آن را باهم زندگی کردیم. مطمئنا غرور آفرین ترین جام آزاد زنان برای ما نبود اما در پایان ما قادر بودیم به آن بخندیم و بگوییم که از آنجا به جلو حرکت خواهیم کرد راه درازی از یو اس جی ایUSGA باید برویم. کار سختی بود. واقعا بود. فکر میکنم ممکن بود یکی از شغلهای ما را خراب کند، زیرا گاهی اوقات لخظاتی مثل آن یا هفته‏ها‏یی مثل آن اثرات سرنوشت سازی بر روی مردم و حرفه‏ها‏یشان دارد و در مورد ما قطعا این طور نبود. ما همه با این فکر ادامه دادیم که میتوانیم تورنومنت را ببریم، و من تضمین میکنم هفته بعد ش ما با این فکر که میتوانیم تورنومنت را ببریم توپ را روی تی قرار دادیم. واقعا لحظه به یاد ماندنی بود. طوری اتفاق افتاد که برای بسیاری از مردم لحظه خوبی برای عکس گرفتن بود.

هرست، 43 ساله، در این باره که آیا مسابقات آزاد 1998 آمریکا دورنمایی برای بازی‏ها‏ی زنان بود: «فکر میکنم این شمایید که این را میگویید. میدانم که در مورد من تعیین کننده‏ها‏ی زیادی برای من هست. باید بگویم مسابقات آزاد یا چیزی که شما دارید نیست. تورنومنتهایی هست و برخی بازیکنان میگویند. این سال من بود. باید بگویم آنجابرای من اینگونه نبود. 1998 یکی از بهترین سالهای من بود و بنا بر این مشخصا تمام سال برای من سال خوشی بود و به یاد دارم که تا اندازه ای گلف خوب بازی کردیم. خیلی مفرح بود که دفعات بسیاری در متن حوادث باشی. در کل برای من سال عالی بود.»

استاینها‏رد، 54 ساله، در حال حاضررئیس انجمن پرچمداران: تکان دادن پرچم سفید، یک جورهایی به آن نگاه میکنید و میخندید، و من در آن زمان فکر نمیکردم که آن تصویری باشد که همه به یاد بیاورند. فکر میکنم در آن زمان حتی نمیدانید بخشی از تاریخ هستید، میشود اینطور گفت.

ریو 22 ساله که این هفته از عنوان خود دفاع میکند: بزرگ است. بزرگ است. سری یک پدیده گلف در کره است و برای هر کس که این لحظه را به یاد می‏آورد، پس این لحظه واقعا، واقعا برای کره ای‏ها‏ بزرگ است.

چوی، 24 ساله، او را بهترین بازیکن کره جنوبی میدانند که هنوز یک مسابقه اصلی را نبرده است:  او هنوز بت من است. ما و بسیاری از بازیکنان جوان تر کره اورا افسانه میخوانیم. او هنوز هم بت من است و الگوی خوبی است. فکر میکنم او خیلی چیزها را در کره عوض کرده، به خصوص گلف و گلف بانوان. باید به خاطر کاری که کرده از او ممنون باشیم. نه فقط س ری پاک بلکه می‏یون کیم یا گریس پارک. فکر میکنم اگر آنها اینجا نبودند، ما هم نمیتوانستیم امروز اینجا باشیم. پس واقعا باید سپاسگذار باشیم.

جیم اوچارسکی

Jim Owczarski
ترجمه: آرش یزدان پناه

منبع: onmilwaukee


http://www.ohwm.ir/show.php?id=1367
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.