شماره 64    |    24 اسفند 1390



سیدمحمود کاشانی: آمریکا و انگلیس، پشت مصدق بودند

اشاره:
نقش کدامیک در نهضت ملی نفت پررنگ‌تر بود؛ مصدق،‌ کاشانی، احزاب سیاسی یا...؟ اقدامات کدامیک از بازیگران آن روز سیاست در ایران برای پیشبرد اهداف نهضت مفیدتر بود؟ این‌ها سؤال‌هایی‌ست که نزدیک 57 سال، بهانه بحث‌های زیادی در فضای سیاس، اقتصادی و اجتماعی کشور بوده است. دکتر محمود کاشانی، استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی و فرزند آیت‌الله کاشانی در سال‌های اخیر،‌ نقدهای تندوتیزی را متوجه جریان ملی و شخص دکتر مصدق کرده است. در آستانه ملی شدن صنعت نفت،‌با وی به بحث نشسته‌ایم.

ـ نهضت ملی ایران چه اهدافی را به عنوان اولویت برنامه‌های خود تعیین کرده بود؟
هدف اصلی نهضت ملی، بر پایه دو خواست بود تا بلکه بتواند با تحقق بخشیدن به آنها، منافع به خطر افتاده ملی را نجات دهند؛ اولین مسأله، اصلاح و تغییر قانون انتخابات بود تا با برگزاری انتخاباتی مشروع و بی‌حرف و حدیث شرایطی برقرار شود تا مجلسی روی کار آید که به معنای واقعی، استقلال داشته باشد و اجازه ندهد نظرات دولت‌های خارجی در تصمیم‌گیری‌هایی که منجر به تصویب قانون می‌شوند، تأثیرگذار باشند. هدف مهم دیگر، این بود که از طریق ملی کردن نفت، ثروت ایران را که در انحصار شرکت نفت انگلیس بود، به طور تمام و کمال در اختیار ایرانی‌ها بگذارد تا استعمار نتواند به غارت کشور ادامه دهد. به همین دلیل، بعد از اینکه مصدق به عنوان نخست‌وزیر، کار خود را شروع کرد، سران نهضت ملی در برنامه‌ای که برای او نوشتند، اولویت را در پیگیری این دو هدف دانستند.

ـ و البته برآورده کردن انتظارات نهضت، با مشکلاتی همراه بود.
به هر حال، این دو برنامه با منافع انگلستان تناقض داشت و به همین دلیل، ‌انگلیسی‌ها تلاش‌های زیادی انجام دادند تا به نوعی دیگر، نفت «ملی شده» را هم تحت نظر خود بگیرند. انگلستان همچنین مخالفت سرسختی با تغییر بود که یک مجلس ملی و حقیقی که نمایندگان مردم در آن حضور پیدا کنند، می‌تواند بسیاری از مداخلات بیگانگان و بالاخص انگلستان را بی‌اثر کند. بعد از اینکه نهضت ملی ایران توانست کرسی‌هایی در مجلس به خود اختصاص بدهد و در نتیجه بتواند در تصمیم‌های تأثیرگذار آرای خود را به کرسی بنشاند، بین ایران و دولت‌های خارجی که منافع خود را در خطر می‌دیدند، چالش به وجود آمد. با این حال،‌ نهضت با بی‌توجهی کامل به خارجی‌ها، برنامه‌‌های خود را دنبال می‌کرد. البته همزمان با فعالیت‌های نهضت ملی، انگلستان برای اینکه بتواند شرایط را دوباره به نفع خود تغییر دهد، برنامه مدوّنی را برای مقابله تدارک دید و این چنین بود که نطفه توطئه‌های مختلف بسته شد. البته در آن روزها، ‌اکثر نیروهای کارساز از چهره‌های طرفدار آیت‌الله کاشانی و ملی‌گراها و مذهبی‌ها بودند که این کار را برای انگلیس دشوار کرده بود.

ـ با این حال،‌ نهضت نتوانست آن طور که باید، برنامه‌هایش را به پیش ببرد و در نهایت، شکست خورد.
برنامه انگلستان این بود که با رایزنی‌های لازم، وابستگان خود را به عنوان مسئولین مهم مملکت بگمارد و بعد از اینکه به قول معروف، ‌جای پای آنها محکم شد، حمله به نهضت ملی را از درون آغاز کند.

ـ شما بارها کودتا خواندن حوادث 28 مرداد را نادرست دانسته‌اید. چرا؟
پنجاه سال است که همه مردم از کودتایی حرف می‌زنند که در 28 مرداد سال 1332 اتفاق افتاد و به قدری این بحث جدی مطرح می‌شود که مخالفت با آن به نوعی خارج از چارچوب منطق و واقعیت نامیده می‌شود. برای بار چندم تأکید می‌کنم که ابزار اول هر کودتا در هر جای جهان، نیروی نظامی است. تعریف کودتا نشان می‌دهد که واحدهای نظامی علیه دولت رسمی یک کشور وارد عمل شوند. همه می‌دانند که در مرداد سال 32، واحدهای نظامی کوچک‌ترین حرکتی علیه مصدق نکردند. در ضمن باید به این مسأله توجه نشان داد که مصدق، شخصاً وزیر دفاع ملی بود و ارتش در اختیار او بود. رئیس ستاد ارتش را شخص نخست‌وزیر انتخاب و در رأس ارتش گذاشته بود و رئیس ستاد ارتش تا واپسین ساعات روز 28 مرداد، فرمانبر شخص مصدق بود. ذهنیت موجود که مصدق را به عنوان مهم‌ترین چهره در ملی شدن نفت معرفی می‌کند، اشتباه است و او تأثیر کمی در این اتفاق داشتاه است. حتی در آبان سال 29 هم هنگامی که طرح ملی کردن نفت در مجلس شانزدهم مطرح شد، مصدق با آن طرح،‌ مخالف بود و حتی حاضر نشد پیش‌نویس طرحی را که از سوی آیت‌الله کاشانی و گروهی از نمایندگان آماده شده بود، امضاء کند و سرانجام پس از مدتی تأخیر و زیر فشار افکار عمومی، امضای خود را زیر طرح ملی کردن نفت گذاشت. پس می‌توان به راحتی به این نتیجه رسید که تبلیغات پنجاه سال اخیر با واقعیت‌ همخوانی نداشته است.
خیلی‌ها دنبال این بودند تا مصدق را به عنوان یک چهره ملی در اذهان عمومی جا بیندازند و با این ادعا به هدف خود رسیدند. علت دیگر هم این بود که دوست نداشتند نقش مداخله‌گر انگلستان در ایران نمود پیدا کند.

ـ با همه این اوصاف، دولت او ساقط شد. این را چگونه توضیح می‌دهید.
روند شکل‌گیری اقدامات توطئه‌آمیز انگلستان در خلال دو سال و دو ماه حکومت مصدق، بسیار پیچیده است. انگلیسی‌ها به اندازه‌ای در طراحی این برنامه‌ریزی مهارت به خرج دادند و مصدق آنچنان در اجرای این نقشه از خود هنرنمایی به خرج داد که بسیاری از شخصیت‌ها تا واپسین روزهای حکومت مصدق نتوانستند دستش را بخوانند و البته با بسیاری از قانون‌شکنی‌های او مخالفت و مبارزه کردند. در خصوص قانون‌شکنی‌های او باید گفت که اولاً مصدق قانون ملی شدن صنعت نفت را به دستاویزها و بهانه‌های گوناگون اجرا نکرد، در حالی که اجرای آن را در برابر مجلس و ملت ایران تضمین کرده بود. نتیجه این شد که همان درآمد ناچیزی که ایران از قرارداد نفتی 1313 داشت، از دست رفت. در آن زمان، یعنی در سال 1329 که نفت ملی شد، بیش از دو سوم درآمدهای ارزی ایران از محل درآمدهای نفتی تأمین می‌شد و هنگامی که این درآمدهای نفتی قطع شد و دولت هم اقدامات مؤثری برای جایگزینی درآمدها انجام نمی‌داد، جامعه ایرانی در تنگنای مالی و اقتصادی قرار گرفت. در حقیقت زیربنای اقتصاد کشور متلاشی شد و فقر عمومی در جامعه گسترش یافت. این فقر عمومی، نارضایتی مردم را به وجود آورد و نارضایتی یک جامعه، زمینی است که بذر توطئه در آن کاشته می‌شود. در اینجا می‌توانم به سیاست راهبردی انگلستان اشاره‌ای داشته باشم که تاکنون ملت ایران و جامعه ما از آن غافل مانده است. غربی‌ها برای واژگون ساختن یک نظام حکومتی، ابتدا در مسیر ناراضی کردن مردم قدم برمی‌دارند، یعنی عوامل داخلی آنان، شیرازه اقتصادی و اجتماعی یک جامعه را متلاشی می‌کنند و هنگامی که جامععه ناراضی شد، از آن بهره‌برداری می‌کنند. ناراضی کردن جامعه، بزرگ‌ترین سیاستی است که جوامع غربی درباره کشور هدف به کار می‌گیرند.

ـ پس از نظر شما، عدم اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، زمینه سرنگونی دولت مصدق را فراهم کرد؟
بله، اما غیر از قطع درآمدهای نفتی و گسترش فقر در کشور، اقدامات ویرانگری از سوی مصدق انجام شده که باعث متلاشی شدن مجلس شد. سرفصل‌های این اقدامات عبارتند از اینکه او هیچ اقدامی برای اصلاح قانون انتخابات نکرد و این تخلفی‌ست که از برنامه اعلام شده خود انجام داد. دولتی که برنامه‌ای را اعلام می‌کند، باید آن را اجرا کند، ولی وی این کار را انجام نداد و قانون انتخابات اصلاح نشد. انتخابات مجلس هفدهم که در زمان نخست‌وزیری او انجام شد با همان مقررات قدیمی بود. در این انتخابات، مصدق یک سلسله دخالت‌های غیرقانونی مرتکب شد. تصویب‌نامه‌ای در اردیبهشت سال 31 از دولت صادر شد که در روند برگزاری انتخابات اختلال به وجود آورد، به طوری که در 33 حوزه انتخابیه از برگزاری انتخابات‌، جلوگیری کرد و در نتیجه، پنجاه و شش نماینده نتوانستند به مجلس راه پیدا کنند، یعنی بسیاری از استان‌های کشور فاقد نماینده شدند. با توجه به اینکه تعداد نمایندگان مجلس 136 نفر بود، مجلس دوره هفدهم تنها 80 نماینده داشت. یک مجلس ضعیف در کشور شکل گرفت و زمینه‌ای شد برای این که بتوانند این مجلس را از صحنه تصمیم‌گیری کشور محو کنند. اشتباه دیگر مصدق این بود که در مرداد 1331 اختیار قانون‌گذاری را به مدت شش ماه از این مجلس گرفت که این عمل، برخلاف قانون اساسی بود. در دی ماه همان سال، مصدق لایحه‌ای به مجلس آورد تا یک سال دیگر نیز اختیار قانون‌گذاری را از مجلس بگیرد. با توجه به اینکه دوره مجلس در آن زمان دو ساله بود، ایشان مجلسی را که خود مجری برگزاری انتخابات آن بود، در یک مرحله، شش ماه و در مرحله دیگر، یک سال از حق قانونگذاری محروم کرد. آیت‌الله کاشانی به شدت با درخواست تمدید اختیارات مصدق مخالفت کرد و بعضی از نمایندگان برجسته مجلس مثل حائری‌زاده و دکتر بقایی ایستادگی کردند، ولی دولت‌های خارجی از مصدق حمایت کردند. حزب توده نیز که به گونه غیرقانونی وارد صحنه سیاسی کشور شده بود، از مصدق حمایت کرد و با فضاسازی و به راه انداختن اعتصابات و تظاهرات، گروهی از نمایندگان را مرعوب کرد تا اختیار قانون‌گذاری خود را به مصدق بدهند. در تیر 1332 مصدق تصمیم به انحلال این مجلس گرفت. این یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ نهضت ملی ایران است، در حالی که اولاً در قانون اساسی چنین اختیاری به نخست‌وزیر داده نشده بود و او از مجلس رأی اعتماد می‌گرفت و متکی به مجلس بود. بنابراین وقتی نخست‌وزیر قصد انحلال مجلس را داشته باشد، یعنی علیه مشروطیت و حکومت ملی قیام کرده است. به این دلیل، مبارزه سرسختانه‌ای علیه مصدق در مجلس آغاز شد که در رأس آنها، آیت‌الله کاشانی بود و گروهی از نمایندگان مجلس که متأسفانه در اقلیت بودند، هم ایشان را همراهی می‌کردند. سایر نمایندگان عملاً مرعوب شده بودند، ولی به هر حال،‌ این مبارزه سرسختانه از سوی نمایندگان اقلیت انجام شد. صدور اعلامیه‌های متعدد از سوی آیت‌الله کاشانی و نمایندگان مخالف تصمیم مصدق، اعلام جرم علیه انحلال مجلس و ارسال نامه به سازمان ملل متحد به عنوان اینکه این اقدام، خلاف قانون اساسی و حقوق بشر است، از جمله فعالیت‌ مخالفان و اقلیت مجلس بود، اما چون آمریکا و انگلیس پشت مصدق بودند، طبیعی بود که در آن هنگام،‌ مراجع بین‌المللی که خود را مدافع حقوق بشر عنوان می‌کنند، سکوت مطلق کردند.

ـ به نظرتان انگیزه مصدق از انحلال مجلس چه بود؟
مصدق بر این باور بود که اگر در مجلس حاضر شود، آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند که او را بکشند. واقعاً ‌بهانه خنده‌داری بود، آن هم در شرایطی که نخست‌وزیر، مکلف به حضور در مجلس و پاسخگویی به استیضاح نمایندگان بود. مگر می‌شود کسی که با رأی‌اعتماد مجلس به رئیس‌الوزرایی انتخاب شده، برای جواب دادن به کسانی که به او رأی داده‌اند، بهانه بیاورد؟ به هر حال، مصدق این موضوع را بهانه‌ای برای انحلال مجلس قرار داد.

ـ با این اظهارات چه چیزی ثابت می‌شود؟
اینکه کودتا، دولت مصدق را برکنار نکرد. رسیدی که او برای دریافت فرمان برکناری‌اش از جانب شاه امضاء کرده، نشان می‌دهد که نباید بیش از این به بحث کودتا توجه نشان داد. مصدق در این رسید می‌نویسد: «ساعت یک بعد از نصف شب 25 مرداد 1332 دست خط مبارک به اینجانب رسید» این دست خط مصدق نشان می‌دهد که دوره نخست‌وزیری مصدق در روز 23 مرداد که شاه فرمان نخست‌وزیری زاهدی و فرمان برکناری مصدق را صادر کرد، تمام شده است.

ـ به نظر شما چرا باید اتفاق به این مهمی، غیرواقعی تعریف شود؟
خب! این طبیعی‌ست که انگلیسی‌ها نمی‌خواستند دخالت‌هایشان، که بایدها و نبایدهای حقوق بین‌الملل را نادیده می‌گرفت، باعث شود تا قضاوت‌هایی آنچنانی علیه‌شان به وجود آورد.

سعید شمس

منبع: ماهنامه نسیم بیداری شماره چهاردهم ـ اسفند 1389، ص 50


http://www.ohwm.ir/show.php?id=1129
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.