شماره 85    |    22 شهريور 1391

   


«تاریخ انقلاب اسلامی اردبیل» رونمایی شد

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، با حضور رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و نماینده مردم استان اردبیل در مجلس خبرگان و امام جمعه اردبیل کتاب «تاریخ انقلاب اسلامی اردبیل» به قلم «علی درازی» عصر روز 15 شهريور ماه در تالار مهر حوزه هنری تهران رونمایی شد. این کتاب به جریانات، رویدادها و اتفاقات اردبیل در شکل‏گیری و پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته و در کنار نقل هر یک از اتفاقات و رخدادها، اسناد آن نیز ارائه شده است.


عرضه 120 عنوان از كتاب‌های حوزه هنری در 55 كشور

مدیر كل روابط عمومی و امور بین الملل حوزه هنری از توزیع 120 عنوان كتاب از تولیدات انتشارات سوره مهر در نمایندگی ها، رایزنی ها و خانه های فرهنگ و اتاق های ایران در 55 كشور دنیا خبر داد. به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، حبیب ایل بیگی، با اعلام این خبر افزود: این حركت فرهنگی بین المللی در پی تاكیدات رهبر معظم انقلاب مبنی بر نشر و گسترش زبان و ادب فارسی در دیگر كشورها انجام می گیرد.


«بازمانده» به سوره مهر آمد

کتاب خاطرات «نورمحمد كلبادي‌نژاد» از دوران دفاع‌مقدس و شهادت 13 هم‌مدرسه‌اي او به قلم حجت‌الاسلام سيد ولي هاشمي، با عنوان «بازمانده» به انتشارات سوره مهر سپرده شده است. حجت‌الاسلام سيدولي هاشمي در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، از تحويل «بازمانده» به انتشارات سوره مهر خبر داد و افزود: روايتي از خاطرات جانباز «نورمحمد كلبادي‌نژاد» از محله كلباد شهرستان گلوگاه از توابع استان مازندران است كه در سن هفده سالگي به جبهه‌های دفاع مقدس رفته است.


محاکمه آیت‏الله طالقانی

آزادی آیت‏الله طالقانی از زندان در 4 خرداد 1342 براساس طرح یک نقشه از قبل طراحی شده به منظور فراهم آوردن مدارک و اسناد قطعی درباره محکومیت وی و رهبران نهضت آزادی صورت گرفت تا بدین وسیله با استناد به اقدامات این گروه و پیوند آن با حرکت روحانیت، نقش آیت‏الله طالقانی و گروه یاد شده را در بروز ناآرامی‏ها‏ی کشور به عنوان محرک بشناسانند. ساواک پس از بررسی‏ها‏ی مفصل، جوانی کم تجربه به نام پرویز عدالت‏منش، خواهرزاده آیت‏الله طالقانی و از هواداران جبهه ملی را تحت نظر قرار داد. وی اعلامیه‏ها‏ی این گروه را از طریق یکی از کارمندان گمرگ مهرآباد به شیراز می‏فرستاد. غافل از این که کارمند گمرک از ماموران ساواک بود. ساواک از این طریق به یکی از دست نوشته‏ها‏ی آیت‏الله طالقانی دست می‏یابد.


جستارهایی درباره بیرجند

اخیراً کتابی با عنوان «جستارهایی درباره بیرجند» منتشر شده است که سرآغاز آن به گفتگویی با مرحوم دکتر محمد حسن گنجی درباره آب رود هیرمند اختصاص دارد. «جستارهایی درباره بیرجند» به اهتمام دکتر علی محمد طرفداری و دکتر محمود رفیعی در تابستان 1391 توسط انتشارات هیرمند در تیراژ1500نسخه و قیمت10000تومان در294صفحه منتشر شده است. این کتاب مجموعه ای از مقالات تعدادی از پژوهشگران در ارتباط با بیرجند است که در آن 18 مقاله و یک گفتگو منتشر شده است. اولین موضوعی که در این کتاب به صورت جدی مورد بررسی قرار گرفته است مساله آب رود هیرمند در گفتگو با دکتر محمد حسن گنجی است.


اینترنت و تاثیر آن بر آینده رشته تاریخ (1)

حضور پدیده اینترنت در دو دهه اخیر در بسیاری از کشورها، تحولات مثبت بسیاری را به همراه داشته و حوزه تحقیقات و پژوهش های علوم انسانی، مخصوصاً تاریخ ، نیز از این تحولات به دور نبوده و نیست. به نظر می رسد استفاده از این پدیده در حوزه های علمی و پژوهشی، با تمامی قابلیت ها و امکاناتش، همانند هر ابزار دیگری دشواری ها و خطرات خاص خود را به همراه داشته است. رشته تاریخ ومحققین علوم انسانی در آینده ای نه چندان دور درمواجه با این پدیده جدید با تهدید ها و چالش ها ی بسیاری مواجه خواهند بود. در این مقاله ضمن توجه به مسالة"پيشينه شبکه جهانی اینترنت و تولید اسناد دیجیتال در این شبکه"، "جنبه هاى مختلف تأثیر شبکه جهانی اینترنت بر آینده تاریخ و تاریخ نگاری"،" فواید و مضرات احتمالی تعامل اینترنت با تاریخ "وهمچنین" آینده اسناد دیجیتال" موضوعاتی است که به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد.


مأموریت به تهران

سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی از انتشار مجدد کتاب «مأموریت به تهران» به قلم ژنرال رابرت هایزر است و ترجمه نعمت‌الله عاملی خبر داده است. گفتنی است این کتاب، پیشتر با عنوان «ماموریت مخفی درتهران، خاطرات ژنرال هایزر» در سال 1365 با ترجمه ع. رشیدی توسط موسسه اطلاعات، و سپس خدمات فرهنگی رسا در همان سال با ترجمه محمد حسین عادلی منتشر شده است. همچنین موسسه نهاد گذاری مطالعات علمی و پژوهشی گویا نسخه ترجمه شده توسط محمدحسین عادلی را در سال 1376 به صورت 23 نوار کاست 60 دقیقه ای با صدای زهرا اذعانی ارائه داد.


نویسندگانی برای 99 درصد

در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در معرفی «جنبش وال استریت» چنین آمده است: جنبش اعتراضی مردم آمریكا را كه به جنبش اشغال وال‌استریت نامبردار شد، می‌توان یكی از مهمترین وقایع سیاسی چندین سال اخیر در آمریكا دانست. چرا كه برخلاف بسیاری از وقایع مهم تاریخ آمریكا، تأثیرگذاران و تشكل‌دهندگان اصلی این جنبش، حقیقتاً ریشه در دل «مردم» آمریكا دارند و شعارهای مطرح‌شده در آن، ادبیات جدیدی را در جنبش‌های اعتراضی و فرهنگ سیاسی ایالات متحده، تولید كرده است.


هرچه داریم متعلق به خداست، حتی فرزند!

صبا بابایی «گونیگو یامامورا» در یک خانواده بودایی درغرب توکیو به دنیا آمد. در کودکی می‏خواست هنرپیشه شود که با مخالفت پدرش روبرو شد. او با یک ‏تاجرجوان ایرانی آشنا شد و ازدواج کرد. او اکنون 74 سال دارد و مادر شهید محمد بابایی است. صبا بابایی سال‏هاست در ایران زندگی می‏کند و خود را یک ایرانی می‏داند. خانم بابایی جنگ‏های جهانی دوم و جنگ تحمیلی ایران و عراق را لمس کرده است. او در راهپیمایی‏های انقلاب اسلامی حضوری مستمر داشته است. او هفته‏ای دو روز در موزه جنگ و صلح مشغول کار است و به مناسبت سالگرد کشته شدگان هیروشیما به همراه عده‏ای از جانبازان شیمیایی اعزامی به هیروشیما به عنوان مترجم، آن‏ها را همراهی می‏کند.


فصلنامه گذشته و حال منتشر شد

شماره 216 فصلنامه گذشته و حال Past & Present ویژه تابستان 2012منتشر شد. این فصلنامه که از 1952 منتشر می شود، از جمله با سابقه و معتبرترین نشریات تاریخی در کشورهای انگلیسی زبان است. گذشته و حال نشریه ای دانشگاهی و پژوهشی است که نقشی اساسی در گسترش تاریخ اجتماعی داشته است. در 1952 شماری از تاریخ نگاران مارکسیست و غیر مارکسیست این نشریه را راه انداختند. برخی اعضای گروه تاریخ نگاران حزب کمونیست انگلستان از جمله تاریخ نگاران مارکسیست بنیانگذار آن بودند؛


راهنمای تاریخ شفاهی نیروی زمینی آمریکا(4)

بعد از مصاحبه، نوبت به مدیریت محصول می‌رسد که مورخ باید کارهایی از قبیل خلاصه‌نویسی، پیاده‌سازی نوار، ویرایش، انتشار و بایگانی را انجام دهد. وظیفه مورخ زمانی به پایان می‌رسد که سایر مورخان نیز به اطلاعات ارائه‌شده در مصاحبه دسترسی داشته باشند. نوارها یا فایل‌های دیجیتالی را بلافاصله پس از پایان مصاحبه، برچسب‌گذاری نمایید. نام مصاحبه‌گر، مصاحبه‌شونده، تاریخ و مکان مصاحبه و سطح محرمانه بودن آن را روی برچسب بنویسید. مصاحبه‌های ضبط‌شده با دستگاه‌های دیجیتالی را روی سی‌دی، دی‌وی‌دی یا حافظة رایانه مجزایی ذخیره کنید تا نسخه پشتیبان داشته باشید.


پنجمین همایش جهانی خاطرات دیجیتال

پنجمین همایش جهانی خاطرات دیجیتال - چهارشنبه 13ام مارس-جمعه 15ام مارس 2013- لیسبون، پرتغال - هدف این کنفرانس بین رشته‏ای و چند رشته‏ای بررسی، کنکاش و ایجاد ارتباط با مسائل و برداشت‏هایی است که با بهره برداری وسیع از فناوری‏های دیجیتال در ارتباطات بین‏انسانی به وجود می‏آیند. هدف دیگر این است که نحوه تشکیل، جمع‏آوری و دی-کد کردن خاطرات کاربران آنلاین در محیط‏های سایبری-رسانه‏ای را مورد بررسی قرار دهد. همچنین در این همایش به دنبال آن هستیم تا دریابیم که سیستم‏هایی که برای تهیه و تولید به کار می روند چگونه بر نحوه درک و استفاده کاربران از سرگذشت‏هایشان تأثیر می‏گذارند. مشخصا این همایش همزمان به بحث‏های نظری و کاربردی که در زمینه‏های مفهومی تولید، تعمیر، رمزگذاری، انتشار، و تفسیر خاطرات به وجود می آیند می‏پردازد.


همایش خاطره نبردها؛ نبرد خاطرات

12و13 فوریه 2013 - برگزار کنندگان: موسسه مطالعات ژرمنی و رومی، دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه کالج لندن و مرکز مطالعات فرهنگی خاطره و حمایت دانشگاه لندن، دانشکده مطالعات پیشرفته - محل برگزاری: کاخ سناSenate House ، لندن- جنبه‌هاي بسيار اندکي از زندگي شخصي و عمومي هستند که خاطرات فرهنگی جنگ و نبرد، آن‌ها را تحت تاثير قرار نداده باشند. تحقيقات دانشگاهی جديد نيز همراه افراد متخصص در زمينه‌هاي ادبيات، سينما، تاريخ، مطالعات منطقه اي، جامعه شناسي، انسان شناسي و بسیاری دیگر که تلاش کرده اند خاطره-روایتهای قرن گذشته را تئوریزه کنند، متحول شده اند؛ خاطره-روایتهایی که نشان رژيم‌هاي تمامیت‏خواه، کودتاها، تقابلات نظامي، جنبش‏های مردمي و آن چه آلن باديو Alain Badiou آخیراً آن را شور رسیدن به واقعیت نامیده بر پیشانی دارند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

- شماره 83 ماهنامه «شاهد ياران» ویژه سرلشکر شهید حسن آبشناسان (1315ـ1364) با گفت‌وگوهایی در این باره با گيتي زنده نام (همسر شهيد)، امير «ناصر آراسته»، سردار «اسماعيل احمدي مقدم»، امير «سيد حسام هاشمي»،‌ سرتيپ «احمد دادبين»، سرتيپ دوم ستاد «مسعود بختياري»، سرتيپ «سياوش جواديان»، سرهنگ «علي مرادي»، جانباز «امير احمد اسدي»، سرتيپ دوم نيروي هوابرد «شهرام رامتين»، سرتيپ دوم ستاد «فرهاد بهروزي»، سرهنگ «عليرضا پور بزرگ (وافي)»، سردار سرتيپ «حسن رستگارپناه»، سرهنگ ستاد «مجتبي جعفري»، امير نيكدل و حسن خرمي و كتاب‌شناسي شهيد حسن آبشناسان منتشر شده است.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۲)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


دوران كودكى و تحصيلات ابتدايى
وقتى كه هفت ساله شدم همراه برادرم محمود كه از نظر ذهنى و روانى بيمار بود، به مدرسه فروردين كه در همان محل بود مراجعه كرده و در كلاس اول نام نويسى كرديم.
به خاطر بيمارى برادرم لازم بود كه من هميشه كنارش باشم. وضعيت محمود به نحوى بود كه بايد هرلحظه كسى در كنارش مى‏ماند حتى شبها بايد يكى از اعضاى خانواده كنار او استراحت مى‏كرد تا مراقب حال او باشد.(1)
به سبب شرايط بد اقتصادى خانواده ما، تحصيل من با دشواريهايى مواجه بود. به ياد دارم به خاطر نداشتن شلوار، مدت يك هفته به مدرسه نرفتم تا اينكه برادرم مهدى كه سرباز بود به مرخصى آمد و يكى از شلوارهاى نظامى خود را به من داد. شلوار را به رنگرزى بردم و بعد مادرم آن را برايم كوچك كرد.
سالهاى اوليه مدرسه با همان شور و نشاط كودكى و سختيهاى اقتصادى طى شد. سالهاى آخر دبستان بود كه متوجه صحبتهاى بعضى از معلمها و گروههايى در مدرسه شدم. صحبتهاى آنها با مباحث اعتقادى و مذهبى كه فراگرفته و با آن بزرگ شده بودم، منافات داشت. گاهى هم در مساجد يا در جلسات مذهبى‏اى كه شركت مى‏كردم، مى‏ديدم كه روحانيون از آنها انتقاد كرده و به مباحث و صحبتهاى آنها جواب مى‏دادند. حضور در اين فضاى دوگانه، آرام آرام ذهن مرا با برخى وقايع كه جنبه مذهبى و سياسى داشت آشنا مى‏ساخت و كنجكاوى‏ام را برمى‏انگيخت.
كلاس پنجم بودم كه روزى معلم برخلاف معمول گچ و تخته پاك كن را كنار گذاشت و شروع كرد به صحبت درباره خدا و نظام خلقت. او گفت: «خدا چيه؟ خدا كيه؟ اين حرفها چيست؟ مگر آدم خودش عقل ندارد كه...؟»
صحبتهاى او در من خيلى اثر كرد. طورى پريشان شدم كه با همان حالت بچگى احساس كردم ديگر ميل ندارم به مدرسه بروم. به خانه بازگشته و آنچه را كه رخ داده بود براى پدرم تعريف كردم. او كه سواد نداشت با همان سطح فكرى خود گفت: بچه جان! كفر نگو، حرفهاى بى‏دينى نزن! پدرم اين واقعه را براى دوستش آقاى عصار ميرمخمليان(2)  تعريف كرد و بعد مرا به او معرفى كرد. روزى من به منزل ايشان رفتم. آقاى عصار از من درباره مباحث و صحبتهاى معلمم سئوال كرد. من نيز هرآنچه كه شنيده بودم با بغض بازگو كردم. بعد ايشان قلم و كاغذى برداشت و گفت: «اين مرد كمونيست است و حرفهاى بى دينى و كمونيستى زده است، من چيزى مى‏نويسم، آن را ببر و در كلاس بخوان!» بعد اين‏گونه نوشت: «بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم، قال رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله من عرف نفسه، فقد عرف ربه، هر كه خود را شناخت، پس خدايش را باز مى‏شناسد...» او درباره انسان، بدن، روح و جايگاه هر يك در نظام خلقت، مقاله‏اى جالب، خواندنى و طولانى نوشت. بعد از من پرسيد: «عمو! آيا تو روح دارى يا ندارى؟» گفتم: «دارم.» چرا كه اگر جوابى غير از اين مى‏دادم، مى‏گفت كه پس با مرده چه فرقى دارى؟ آقاى عصار درباره فرق آدم زنده با آدم مرده و اينكه آيا روح ديدنى يا ناديدنى (مرئى يا نامرئى) است صحبت كرد. من از اين صحبتها خيلى خوشحال شدم و آن پريشان حالى‏ام از بين رفت. با همان حال و هواى كودكى حس كردم كه كس ديگرى هست كه از معلم ما بيشتر مى‏فهمد.
من مقاله را پاكنويس كرده و روزشمارى مى‏كردم تا ساعت زنگ انشاء برسد. روز موعود فرارسيد و من پاى تخته رفتم و مقاله را خواندم. وسط قرائت مقاله بودم كه معلم، صحبتم را قطع كرد و گفت: «اين چيست كه مى‏خوانى؟ چرا اين را نوشتى؟»
گفتم: «آقا، آن روز كه شما آمديد و گفتيد كه خدايى نيست، من رفتم تحقيق كردم. حالا مى‏خواهم نتيجه تحقيقم را بخوانم.» رنگ از روى معلم پريد، سرخ شد و گفت: «بس است ديگر، ادامه نده، برو بنشين.»
گفتم: «نه، بايد تا آخرش را بخوانم.»
بچه‏ها نيز با من هم‏صدا شده و گفتند: «خب آقا بگذاريد بخواند.» او به اجبار رضايت داد. من بعد از اينكه مقاله را به پايان رساندم، توضيح دادم كه آن‏را چه‏كسى و براى چه برايم نوشته است.
وقوع چنين رويدادى در دوران تحصيل ابتدايى و نظاير آن دايم فكر مرا به خود مشغول مى‏كرد. هميشه به دنبال چرايى قضايا و علت وقايع بودم. گاهى اوقات با مادرم درباره مسائل اعتقادى و اصولى صحبت مى‏كردم. به عنوان مثال برايم قابل قبول نبود كه خاك و آب به صورت تصادفى يك نعلبكى را به وجود آورده باشند.
هنگام فرارسيدن ماه محرم و صفر مرتب در مجالس روضه‏خوانى و عزا شركت مى‏كردم و با بچه‏هاى هم سن و سال خود، دسته سينه‏زنى درست كرده و در كوچه‏ها راه افتاده و مى‏خوانديم:
باز ماه محرم شد و دلها شكست             قفل دل حضرت ليلا شكست
با اينكه كودكى بيش نبودم ولى با همان درك و فهم، هيچ‏گاه حاضر نبودم كه به دروغ قسم ياد كنم. قرآن زياد مى‏خواندم و در اين زمينه مادرم كمك خوبى برايم بود. او همان طور كه به رفت و روب خانه مى‏رسيد، غلطهاى قرآنى مرا مى‏گرفت و به اين طريق روز به روز انس من با قرآن و عشقم به ائمه اطهار و معصومين عليه‏السلام بيشتر مى‏شد.
همواره فقر و فلاكت اقتصادى و مادى مردم دغدغه ذهنى من بود. وضعيت اسفبار اقتصادى خانواده‏ها، در وضعيت ظاهرى فرزندانشان كه به مدرسه مى‏آمدند، نمودار بود. كمتر دانش آموزى بود كه وضعش خوب باشد. البته بعضيها كه پدرشان در آموزش و پرورش و يا يك اداره دولتى شاغل بودند، كمى وضعشان بهتر از ديگران نشان مى‏داد. در مواقع خاصى كه مسئولين مدرسه، به دانش‏آموزان مستمند كمكهايى ازقبيل كفش و لباس مى‏دادند، بيشتر والدين مراجعه و درخواست كمك مى‏كردند.
فرهنگ مهاجر و قومى خانواده‏ها از طريق دانش‏آموزان به داخل مدرسه نيز نفوذ كرده بود. دسته بنديهايى بين آنها براساس زبان و اهليت محلى به وجود آمده بود كه در آن‏ترك از ترك، فارس از فارس و كُرد از كرد حمايت و پشتيبانى مى‏كرد.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.