شماره 205    |    30 ارديبهشت 1394

   


شب‌های تاریخ قوچان

شب‌های تاریخ قوچان عنوان مجموعه برنامه‌ای جهت تجلیل از مفاخر شهرستان قوچان است که نخستین همایش این مجموعه اختصاص به تاریخ داشت. آیین تجلیل از سه چهره برجسته تاریخ محلی شهر قوچان عصر سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه در تالار اجتماعات کتابخانه امام رضا (ع) قوچان برگزار شد. در این مراسم از استاد کلیم‌الله توحدی، محمد جابانی و رمضان علی شاکری تقدیر شد. این مراسم به همت شورای اسلامی شهر قوچان، کتابخانه آستان قدس رضوی قوچان و نشریه اترک با حضور جمعی از علاقه‌مندان تاریخ و چهره‌های فرهنگی قوچان برگزار شد. در ابتدای مراسم تلاوت قرآن مجید، پخش سرود جمهوری اسلامی ایران و صلوات خاصه امام رضا (ع) مزین بخش برنامه‌ها بود.


صادق آئینه‌وند استاد برجسته تاریخ اسلام درگذشت

دکتر صادق آیینه‌وند در سال 1330 در یکی از روستاهای شهرستان تویسرکان بدنیا آمد. تحصیلات و ابتدایی را در زادگاه و دوران دبیرستان را در اسدآباد همدان به پایان رسانید و درهمین دوران بود که به فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی پرداخت و با کانون فعالیت‌های جوانان ولی‌عصر همدان ارتباط یافت. وی در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته زبان و ادبیات عرب پرداخت و فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی خود را نیز ادامه داد. تأسیس تشکلی اسلامی با عنوان کتابخانه دانشجویی «ن والقلم و ما یسطرون» از جمله فعالیت‌های او در دوران دانشجویی پیش از انقلاب است.


«مصاحبه در تاریخ شفاهی» به چاپ دوم رسید

کتاب مجموعه مقالات برگزیده‌ی چهارمین نشست تخصصی و کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی با عنوان «مصاحبه در تاریخ شفاهی» به چاپ دوم رسید. نشست چهارم در روزهای ششم و هفتم اسفند 1386 با مشارکت مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری و گروه تاریخ شفاهی دانشگاه اصفهان برگزار شد. کتاب مصاحبه در تاریخ شفاهی با ویراست جدید در 890 صفحه و شمارگان 2500 نسخه از سوی انتشارات سوره‌ی مهر به چاپ دوم رسیده است.


شماره بهار 2015 «گذشته و حال» منتشر شد

شماره 227 فصلنامه «گذشته و حالPast & Present» ویژه بهار (می) 2015 ل منتشر شد. این فصلنامه که از 1952 منتشر می‏شود، از جمله با سابقه و معتبرترین نشریات تاریخی در کشورهای انگلیسی زبان است. «گذشته و حال» نشریه‏ای دانشگاهی و پژوهشی است که نقشی اساسی در گسترش تاریخ اجتماعی داشته است. در 1952 شماری از تاریخ نگاران مارکسیست و غیرمارکسیست این نشریه را راه انداختند. برخی اعضای گروه تاریخ‏نگاران حزب کمونیست انگلستان از جمله تاریخ‏نگاران مارکسیست بنیانگذار آن بودند؛


تاریخ شفاهی با محسن رضایی - بخش دوم

هدف و ماهيت. اول ماهيت بعد هم هدف. لذا منظور ما از پيروزي نظامي صرفاً يك پيروزي نظامي نبود؛ آثار و ابعاد سياسي، انقلابي و فرهنگي از اين پيشرفت نظامي موردنظرمان بود. البته، عكسش صادق نبود، يعني اگر هميشه شكست مي‌خورديم نمي‌گفتيم به‌دليل اينكه انقلابي عمل مي‌كنيم با شكست مواجه مي‌شويم. نه، ما هيچ‌كدام را قبول نداشتيم، كمااينكه مي‌گفتيم از بدر به بعد هر عملياتي بايد با پيروزي همراه باشد، نبايد شكستي در كار باشد. بنابراين، يك مرز بسيار ضعيفي هست كه جنگ ما جنگ نظامي بود يا يك جنگ انقلابي؟ آيا كشورگشايي بود يا نه؟ هدف ما اين بود كه انقلاب را ازطريق جنگ امتداد گسترش دهيم.


آن هشت سال به روایت مهین خانمِ میهن

ملادر یکی از شهرستان‌های استان تهران در ایام دفاع مقدس با این که دهستان کوچکی بوده اما بیش از 150 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. شاید حجاب معاصرت و مجاورت باعث می‌شود، خیلی از سوژه‌های انقلاب اسلامی که در اطراف‌مان هستند را نتوانیم ببینم! روز اول عید بود که به درخواست یکی از دوستان به سراغ سوژه‌ای رفتم که او را می‌شناختم. اما فکر نمی‌کردم داستان زندگی‌اش این‌قدر جالب باشد. متولد 1328 در کنگاور کرمانشاه که در هفده سالگی به ملارد آمده است. با شروع جنگ، به قول مهین خانم؛ جهاد شروع می‌شود. چند شیرزن ملاردی، دور هم جمع می‌شوند و هشت سال جنگ برای رزمندگان نان، ماست، مربا،‌ ترشی و... تهیه می‌کنند. البته این چیزها سوای تقدیم کردن فرزندانشان به جنگ باشد؛ پسرش حسین، نوجوان‌ترین شهید ملارد است. وقتی که برای گفت‌وگو به منزلشان رفتم، از جلسه قرآن برمی‌گشت؛ در ادامه قسمتی از گفت‌وگو با خانم خمیس‌آبادی می‌خوانید:


پنج سال پای ثابت رادیو عراق!

سه نفر بودیم که آموزش کلی دیدیم. بعد به پایگاه‌های مختلف می‌رفتیم و به آنها آموزش می‌دادیم. نحوه استفاده از کلت، ژ-سه و کلاشینکوف را آموزش می‌دادیم. نشست و برخاست و... را هم بود. یک آموزش نظامی اولیه! همزمان که این کار را انجام می‌دادیم. با محلات و روستاهای مختلف ارتباط می‌گرفتیم. هم برای جبهه وسائل و پول جمع می‌کردیم، هم این که در محلات بسیج تشکیل می‌دادیم. بعد که بسیج تشکیل می‌شد، این‏ها یک آموزش کلی می‌دیدند. کار ما هم این بود که کاموا می‌بردیم و آنها می‌نشستند می‌بافتند. در محلات برنج و این چیزها جمع می‌کردند.


جهادگری، جانبازی و شهادت زنان در پشت جبهه‌ها

در دوران دفاع مقدس، مردم شهرها و روستاها، با هرآنچه که در توان داشتند برای پشتیبانی مادی و معنوی از رزمندگان جبهه‌ها تلاش کردند. در این بین سهم فعالیت‌های مادران و دختران این سرزمین در مساجد، حسینیه‌ها، پایگاه‌های بسیج، ستادهای پشتیبانی جنگ و حتی برخی از خانه‌ها چشمگیر بود. فعالیت این ستادها به دلیل گستردگی، تنوع، خودجوش بودن و مهمتر از همه ناگفته ماندن، امروزه نیاز به توجه بیشتری دارد. آنچه می‌خوانید چند نمونه از خاطرات این بانوان است که در پروژه گردآوری تاریخ شفاهی حرکت‌های مردمی در انقلاب اسلامی به دست آمده‌اند.


هرودوت و تاریخ شفاهی - 1

بی‏گمان دانش تاریخ را نمی‏توان از برخی نام‏ها جدا دانست. هرودوت یکی از آن نام‏هاست. در مقاله‏ای* که پیش رو دارید آزوین ماری به بررسی شیوه تاریخ‏نگری و تاریخ‏نگاری هرودوت و نسبت آن با تاریخ شفاهی می‏پردازد. درباره هرودوت سخن بسیار است و بسیار نیز گفته و نوشته شده است. از پرداختن به او می‏گذریم و علاقمندان را به منابع موجود درباره او رهنمون می شویم. اما نویسنده این مقاله آزوین ماری( -1937) استاد بازنشسته بالیول کالج دانشگاه آکسفورد و از متخصصین تاریخ هلنی و یونانی است. او این مقاله را در 1987 منتشر ساخته و حدود دو دهه بعد در یک بازنگری مقاله دیگری درباره همین موضوع نگاشته است که این دو مقاله در هفته‏نامه تاریخ شفاهی ایران در چند هفته آينده منتشر می‏شوند. اکنون بخش نخست از مقاله 6 قسمتي نخست ماری، «تاریخ شفاهی و هرودوت»، پیش روی شماست.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

◄ تاريخ شفاهي با خاطره گويي‌هاي ادبي وهنري و رمانتيك تفاوت دارد
◄ ارایه تاریخ شفاهی شهدای دانشجوی در قالب الکترونیکی
◄ ثبت تاریخ شفاهی گروه سرود آباده
◄ تالیف زندگینامه و اقدامات مهدی ابراهیمی‌دریانی به صورت تاریخ شفاهی
◄ خاطرات سید محمد صدر 20 جلد می‌شود
◄ برپایی ششمین نمایشگاه تازه‌های منابع كتابخانه دفتر ادبیات انقلاب
◄ تصویب بیش از 1300 واژه نظامی



نظریه تاریخ شفاهی-۴۲
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


با این وجود، داوسون و دیگران گوشزد کرده‌اند که پاسخگویان در سر و ریخت دادن به داستان‌های‌شان، برساخته‌های فرهنگی(1)  را تصادفی انتخاب نمی‌کنند. در هر فرهنگی انواع و اقسام هویت‌ها جولان می‌دهند که برخی از آنها غالب یا هژمونیک، ایده‌آل یا مطلوب و بعضی دیگر نیز آلترناتیو یا ویرانگر هستند. این هویت‌ها در هر جامعه‌ای همگی بر دوش گفتمان‌ها به گردش درمی‌آیند و در قالب‌های نوشتاری و دیداری و شنیداری عرضه می‌شوند. با این وجود، هر چند خزانه چنین احتمالاتی نامحدود است اما توانایی انتخاب یک هویت از میان آنان را قید و بندهای قدرتمند هژمونیکِ یک فرهنگ ریشه‌دار قرص و محکم «شکل می‌دهد».(2) انسانی که از همه «فراز و نشیب‌ها»ی زندگی سربلند بیرون می‌آید دوست‌داشتنی‌تر است و احتمال دستیابی او به اطمینان خاطر در قیاس با کسانی که دائماً خود را ملامت می‌کنند، به مراتب بیشتر است. رابرت که داستانش را در صفحات قبل گفتیم، از دسته اول به شمار می‌آید. از این قضیه می‌توان فهمید که برای ارائه داستان به مردم یا مخاطبان باید از قالب‌های مقبول کمک گرفت. مثلاً در فرهنگ جامعة غربی، مردان ترجیح می‌دهند خود را در قالب هویت «نان‌آور سخت‌کوش» به نمایش بگذارند تا یک شوهر زن‌ذلیل یا بیکار وامانده از همه جا. تجزیه و تحلیل کاترین کوهلر رایسمان(3)  از روایت کارگر معلولی به نام «بِرت» که همسرش را طلاق داده بود و علیرغم شواهد آشکار از درماندگی در زندگی‌اش تقلا می‌کرد تا تصویر «یک کارگر مسئولیت‌پذیر و شوهر وفادار»-ارکان اصلی ویژگی‌های غالب مردانه در فرهنگ- را در مصاحبه از خود به نمایش بگذارد، خواندنی است.(4)  عده‌ای از کارگران سابق بخش معادن و ساخت و ساز که جانستون(5)  و مک‌ایور(6)  به عنوان موضوع پروژه‌شان دربارة مخاطرات بهداشتی صنایع سنگین از آنها مصاحبه گرفتند نیز از منظر روحیات و خلقیات «مرد سرسخت» اواسط قرن بیستم به پرسش‌ها پاسخ می‌دادند. آنان در کار با مواد خطرناک از پوشیدن لباس ایمنی یا گذاشتن ماسک روی صورت‌شان امتناع می‌کردند و آن را کار بچه‌های «تیتیش‌مامانی»(7)  یا «سوسول»(8)  می‌دانستند. این مردان به علت شرایط خطرناک محیط کارشان از پا افتاده بودند، اما همچنان در مصاحبه‌ها با تکیه بر هویت «مرد سرسخت» در مورد خود قضاوت می‌کردند و حتی حاضر نبودند خود را قربانی شرایط ببینند. یکی از همان معدنچیان می‌گفت:«خب معلومه الآن دیگه جون و حال کار کردن ندارم؛ اما همة عمروم رو کار کردم ... خیلی برام زور داشت اون روزی که به‌ام گفتن دیگه نمی‌تونم کار کنم. به غرورم برخورد، می‌تونی اینو بفهمی؟!»(9)
گفتمان از هر نوعی که باشد، مثل گفتمان مذکور دربارة مردانگی، بین جامعه و فرد دست به دست می‌شود. دائماً می‌رود و می‌آید و شکل تازه‌ای می‌پذیرد، اما اصل ماهیتش معمولاً دست‌نخورده باقی می‌ماند. ما از این حالت به «مدار فرهنگی»(10)  یاد می‌کنیم. این اصطلاح را ریچارد جانستون برای توصیف «تولید، گردش و مصرف فرآورده‌های فرهنگی ... [و] قالب‌های ذهنی» وضع نمود که شیوة مفیدی در توضیح علت و چگونگی پیوند ذهنیت یا تبلور «خود» در بازنمایی‌های عمومی است.(11) رابطة میان گفتمان‌های محلی یا خصوصی با بازنمایی‌های ملی یا عمومی را مدار فرهنگی می‌گویند. اینگونه نیست که داستان‌ها و تجربیات محلی یا شخصی لزوماً تحت تأثیر قالب‌های ملی یا عمومی باشند، اما «قالب‌های عمومی فراگیر که در قیاس با گونه‌های محلی، داستان زندگی انسان‌ها را با ادبیات و الفاظی انتزاعی و تعمیم‌یافته به تصویر می‌کشند، برای خودشان دورانی دارند که به شرایط ملموس و عینی تاریخی وابسته نیست ...




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.