شماره 144    |    4 دي 1392

   


سفرنامه هیروشیما- بخش سیزدهم

امروز خبر چاپ شده در روزنامه چوگوکو به دست‌مان می‌رسد. چه نوشته؟ فقط خدا می‌داند و ژاپنی‌ها. همین روزنامه تمایل خود را برای روبه‌رو گردن جانبازان شیمیایی گروه ایرانی با شماری از دانش‌آموزان هیروشیمایی نشان می‌دهد. دکتر خاطری می‌گوید: تو هم باید باشی. راهی ساختمان روزنامه می‌شویم. این دانش‌آموزان، داوطلبانه و افتخاری در حال آشنایی با فنون روزنامه‌نگاری هستند. به همان اتاق نیم‌دار می‌رویم و می‌نشینیم. برگه‌هایی دست دانش‌آموزان هست که پرسش‌هایی در آن نوشته شده. نمی‌دانم خودشان طرح کرده یا برای‌شان نوشته‌اند. سؤال‌ها بیشتر درباره حالات جانبازان هنگام شیمیایی شدن است. لابه‌لای پرسش‌ها، یکی از دانش‌آموزان می‌گوید: من می‌دانم اگر ژاپن درگیر جنگ شود بخش قابل توجهی از مردم، داوطلب شرکت در آن نخواهند بود.


نهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران- اطلاعیه شماره سه

اطلاعیه شماره سه: نکات مهم در خصوص ثبت نام و ارسال مقالات: دبیرخانه نهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران ضمن سپاس و قدردانی از تمامی نویسندگان و پژوهشگران عرصه‌ی تاریخ و فرهنگ ایثار و شهادت که نسبت به تهیه چکیده مقاله اهتمام ورزیدند؛ توجه ایشان را به نکات ذیل جلب می‌نماید.


همایش تاریخ معاصر آذربایجان

همایش یک روزه «تاریخ معاصر آذربایجان: تحولات پس ازجنگ جهانی دوم» به کوشش انجمن پژوهشگران تاریخ ایران با همکاری موسسه دیار کهن روزسه شنبه 26 آذر1392 در سرای اهل قلم تهران برگزار شد. کاوه بیات سخنرانی افتتاحیه را با عنوان «21 آذر 1325، یک بحث غیرتاریخی» ایراد کرد. وی در آغاز به این نکته اشاره کرد که با فروپاشی قدرت‏های خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول گسل‏هایی پدید آمد که یکی از نتایج آن ظهور کشورهایی چون جماهیر سه گانه قفقاز را می‏توان نام برد. از ابتدای تأسیس‏‏ تا امروز این کشورها با همسایگان خود مسایلی را داشته‏اند. او سپس به اختصار به چگونگی تشکیل کشورهای پیرامونی ایران پرداخت و این نکته را تأکید‏‏ کرد که متأسفانه آن موقع این تحولات از دید بسیاری از ایرانیان پنهان ماند.


در جستجوی حقایق شهریور 1320 مشهد (بخش پایانی)

تأمل در اسناد و تاریخ شفاهی موجب می‌شود تا با برخی از واقعیت‌ها و جریان‌هایی که بعد از شهریور 1320 در مشهد شروع شده بهتر پی ببریم. در مواردی به سراغ افرادی رفتم که اسامی آن‌ها در اسناد به عنوان توده‌ای ذکر شده است ولی انکار آن‌ها یافته‌های موجود در اسناد را مبهم جلوه می‌داد. ترس یا استرس برخاسته از توده‌ای بودن برای تعدادی از اعضای حزب گران تمام شده و اخراج از کار، زندان و شکنجه چنان ترسی بر هواداران داشته است که با وجودگذشت بیش از نیم قرن از آن جریان، انکار و سکوت پاسخی نا مفهوم در برابر سئوالاتم بود.


صدمین سالگرد تولد ویلی برانت خاموش‌کننده آتش جنگ سرد

شاگرد مدرسه بود که در ارگان حزب سوسیال دموکرات زادگاهش، به نوشتن مقاله می‌پرداخت. در17 سالگی رسماً به عضویت همان حزب درآمد كه در آلمان آن زمان «راه سوم» خوانده مي‌شد. بیست ساله بود که ناسیونال سوسیالیست‌ها (نازی‌ها) به قدرت رسیدند و هیتلر تمام احزاب چپ را غیرقانونی اعلام کرد. هربرت فرام، نام مستعار «ویلی برانت» را برای خود انتخاب کرد و به نروژ رفت تا از تعقیب نازی‌ها در امان باشد. در 1940 که آلمان، نروژ را اشغال کرد، دستگیر شد. اما چون با نامی دیگر و در یونیفورم نروژی بود، شناخته نشد. چون آزاد شد، به سوئد رفت و در استکهلم تابعیت نروژی گرفت.


اولین همایش جهانی ارائه شهادت: خاطره، ضربه روحی، حقیقت، تعهد

هدف این همایش آغازین بررسی تکامل گونه ها و زمینه های در حال ظهور تولید ازرشمند شهادت نامه: خاطره، ضربه روحی، حقیقت و تعهد است. در مفهوم کلی، شهادت نامه روایتی از زندگی خود است که شواهدی از زبان اول شخص، در ارتباط با گزارش موارد سوءاستفاده از حقوق بشر، خشونت، جنگ و زندگی در شرایط سرکوب اجتماعی ارائه می دهد. این گونه که در طول قرن بیست و یکم در حال شکوفایی و تکامل بوده است، انواع گوناگونی از بیان یا ارائه ـ از شفاهی تا کتبی و نیز واقعی تا خیالی ـ را در برمی‌گیرد.


کتابی جدید همراه با عکس و تاریخ شفاهی

کتابی جدید همراه با عکس و تاریخ شفاهی، زندگی روبرتو کِلِمِنته را از دید خانواده‌اش به تصویر می‌کشد: از مرگ روبرتو کِلِمِنته (1)، اسطورة تیم پیتسبورگ پایرتز (Pittsburgh Pirates)، بیش از چهل‌سال می‌گذرد، اما نام او همچنان بیش از همه با حقِ رأی گره خورده است. بسیاری از طرفداران وی حتی ادعا کردند که به هیچ‌وجه شمارة ۲۱ پیراهن کِلِمِنته به ۲۱ شکست متوالی مسابقات فصلی ارتباط ندارد. همان‌طور که میراث کِلِمِنته برای تیم پیتسبورگ حائز اهمیت است، برای خانواده‌اش به‌مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است. عشق، تحسین، تعهد به شوهر و تعهد به برادر و پدر، موضوع عمدة تاریخ شفاهی تازه‌ای با عنوان، کِلِمِنته: میراث واقعی قهرمانی فنا ناپذیر Clemente: The True Legacy of an Undying Hero،است.


تاریخ شفاهی: مصاحبه (خود)زیست‌نگاری به شیوه مشارکتی-3

شخص شرکت‌کننده در تحقیقات (مصاحبه‌شونده) در خلال مصاحبة تاریخ شفاهی بر جایگاه راوی می‌نشیند و داستانش را می‌گوید. این شیوة داستان‌گویی مشتمل بر همکاری راوی و مصاحبه‌گر را شیوة مشارکتی می‌گویند. راوی به نقل داستانش مشغول می‌شود، اما مصاحبه‌گر با گوش دادن دقیق و به کارگیری فنون مشاهده‌ایِ پیش‌گفته، روایت را به پیش برده و پر و بال می‌دهد. مورخان شفاهی علاوه بر کلام شفاهی معتقدند که شیوه مورد استفادة راوی در بیان داستانش نیز منبع علمی مهمی محسوب می‌شود.


طرح تاريخ شفاهي مركز صنايع دستي، هنر، و طراحي مركز تحصيلات عالي بَرد

طرح تاريخ شفاهي مركز صنايع دستي، هنر، طراحي مركز تحصيلات عالي بَرد http://www.bgccraftartdesign.org./ يك بايگاني به روز و اينترنتي است از مصاحبه‏هاي تاريخ شفاهي مصور با خالقان آثار هنري معاصر، هنرمندان و طراحان. به همراه اين مصاحبه‏ها نسخه‏هايي از اين آثار، خالقان اين آثار و تصاوير ي از خالقان اين آثار و آثار آنها و همچنين كليپ‏هاي صوتي و تصويري ارائه شده است. در اين طرح مصاحبه شوندگان از حوزه‏هاي مختلف انتخاب شده اند از جمله سازندگان استوديو با چوب، سراميك، الياف، شيشه، فلز و رسانه‏هاي تركيبي شامل معماري، صنعتي، گرافيك، مد و طراحي معمولي و همچنين هنر پيكر تراشي و نصب.


تاریخ شفاهی برای قربانیان سرکوب سیاسی

آنچه در ادامه می خوانید نه مقاله است و نه یادداشت و نه متنی که اساساً برای انتشار تنظیم شده باشد. گفتگوی مکتوبی است که چندی پیش میان شماری از فعالان شبکه آنلاین تاریخ شفاهیH-NET صورت گرفته است. جدا از نوع اطلاعاتی که در این گفتگو آمده و برای کارشناسان تاریخ شفاهی داخلی که قصد کار روی خاطرات سیاسی دارند می تواند بسیار سودمند باشد، نحوه این تبادل اطلاعات نیز خود محل اعتناست. این که افراد مشارکت کننده در این گفتگو دانش خود را بی کسب منفعتی، آن را در اختیار دیگران می گذارند، صرفاً برای آن که این دانش گامی دیگر به جلو برود.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

● ارایه آنلاین تاریخ شفاهی

● برگزاری کارگاه تاریخ شفاهی و خاطره‌نگاری

● تاریخ شفاهی در ایران بیشتر جنبه تجربی دارد

● انقلاب اسلامی در ارومیه و نقدی بر خاطرات چپ در ایران

● «پایی كه جا ماند» اسپانیولی شد

● نامه‌هایی «از بالا بلندی‌های ایران»

● شناسایی هفت هزار بانوی شهید دفاع مقدس

● انتشار زندگینامه شیخ عباسعلی اسلامی

● «فرهنگ جبهه» کامل می‌شود

● خاطرات و اسنادی از جریان‌های مذهبی

● ادامه «روایت زندگی شهید حسن باقری»

● اهدای 300 کاست صداهای ضبط ‌شده درباره وقایع انقلاب اسلامی

● خاطرات سرهنگ عراقي به چاپ چهارم می‌رسد

● خاطرات اردوگاه نهروان

● نگاهی از درون به انقلاب جنگل

● تاریخ جامع و دانشنامه فرهنگ مردم ایران

● انتشار خاطرات خواهرزاده جلال و شمس‌آل‌احمد

● اعلام محورهای پنجمین همایش تاریخ مجلس

● «ماندلا» پرمخاطب‌ترین نام شد

● گفت‌وگو با 19 نفر و خواندن صدها نامه برای یک کتاب

● خاطرات و زندگینامه‌های پرفروش در بریتانیا

● فنلاندی‌ها و جنگ جهانی دوم

برای مشاهده کامل اخبار به ادامه مطلب بروید.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۶۱)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


هواى تازه

در اوج نااميدى، دغدغه اصلى من جدايى از سازمان بود. راههاى مختلفى به ذهنم خطور مى‏كرد كه برخى را رفته بودم و نتيجه‏اى نگرفته بودم، برخى هم لوازم و اسبابى را مى‏طلبيد كه فاقد آن بودم.
روزى دل به تنگى غروب داده بودم و در افكار مختلف غوطه مى‏خوردم كه به ناگاه ياد دوست و يار قديمى‏ام شهيد محمدصادق اسلامى افتادم. بر آن شدم كه فردا به سراغش بروم. او همچنان مديرعامل شركت لعاب قائم بود. و در بازار نيز دفترى داشت. بازار را براى ديدن او انتخاب كرده و به سراغش رفتم. شهيد اسلامى، به گرمى مرا به حضور پذيرفت. پس از مصافحه و احوالپرسى، جزوه تغيير مواضع ايدئولوژيك را روى ميز گذاشتم و گفتم: «اينها (سازمانيها) ماركسيست شده‏اند.» گفت: «من باورم نمى‏شود» گفتم: «ولى اين واقعيت دارد.» او از شهادت شريف واقفى خبر داشت ولى از تغيير مواضع بى اطلاع بود. گفت: «ما چيزهايى شنيديم، ولى فكر مى‏كرديم كه شايعه ساواك باشد.» گفتم: «نه شايعه نيست، عين حقيقت است. من در داخل آنها هستم و خبر دارم. اگر مرا به عنوان يك دوست قبول دارى، حرفم را قبول كن.»
سپس وقايع و رخدادهاى چند ماهه اخير بويژه ملاقات و گفتگو با محمدتقى شهرام و حبيب را براى او شرح دادم. همچنين جستارهايى نيز از بلاتكليفى و سردرگمى بچه‏هاى مسلمان گفتم. او با شك و ترديد به من مى‏نگريست و در پايان هم گفت: «احمد! به من چند روز فرصت بده.» بعد شماره تلفنى به من داد و گفت كه با من در تماس باش.
بعد از چهار روز طبق هماهنگى قبلى با او تماس گرفتم. قرار شد يكبار ديگر به ديدار او بروم. دور از چشم ساير افراد تيم به سراغش رفتم. برخورد او نسبت به ديدار قبلى تغيير كرده و با اطمينان و اعتماد بيشترى به من نگاه مى‏كرد. گفت: «احمد! آقا سيدعلى(1) هم مسئله‏اى را كه گفتى، تأييد كرد، وقتى جزوه تغيير مواضع را به او دادم گفت كه قبلاً به دستم رسيده است.» گفتم: «خب الحمدلله كه باورتان شد من راست مى‏گويم.» گفت: «بله، اينها خودشان، اين جزوات را پخش مى‏كنند، نه ساواك.»




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.