شماره 113    |    11 ارديبهشت 1392

   


پیام تسلیت انجمن تاریخ شفاهی ایران

انجمن تاریخ شفاهی ایران درگذشت امیرحسین فردی، صاحب قلم و نظری را كه عمر خود را صرف بالندگی ادبیات این مرزو بوم كرد، به جامعه ادبی و پژوهشگران عرصه تاریخ، تسلیت و تعزیت می‌گوید و برای آن مرحوم از درگاه خداوند متعال علو درجات را مسئلت دارد. سایت و هفته نامه تاریخ شفاهی ایران نیز به نوبه خود درگذشت این نویسنده ارجمند را به اهل قلم و خانواده ایشان تسلیت میگوید.


گزارش تفصیلی هشتمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی، دانشگاه اصفهان (1)

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، در ادامه سلسله نشست‏ها و کارگاه‌های ‏تخصصی انجمن تاریخ شفاهی ایران، گروه تاريخ و جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، هشتمین نشست ‏تخصصی تاریخ شفاهی را ‏با عنوان: «آموزش در تاریخ شفاهی» در سوم اردیبهشت 1392 در دانشکده ادبیات و علوم انسانی این دانشگاه برگزار کردند. انجمن تاریخ شفاهی ایران؛ حوزه هنری؛ سازمان اسناد و كتابخانة ملي جمهوري اسلامي ايران؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي و ‏مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ‏همکاران و همراهان این نشست بودند.


تاریخ شفاهی موزاییک مسجد خوزان

بیستم بهمن ماه سال 89 از آقای علیرضا کمره‌ای و به نمایندگی از یکی دو نهاد فرهنگی فعّال دعوت کردیم تا در جمع دوستانی که به کار گردآوری خاطرات دوران انقلاب و جنگ مشغول هستند صحبت کنند و به سئوالات ما پاسخ دهند. این نشست از صبح تا عصر به درازا کشید و در انتها فرصتی فراهم شد تا با آقای کمره‌ای در کوچه محلات قدیمی خوزان قدم بزنیم. وقت نماز به مسجد محل خوزان رفتیم و موزائیک‌فرش حیاط مسجد برای ایشان محل سؤال و تعجب شد. نقشی که بر این موزائیک‌فرش ملاحظه می‌کنید در تمام ایران بی‌سابقه است و نمونه و نظیر ندارد. از همان جا آقای کمره‌ای از من خواست تا چگونگی و چرایی ساخت این موزائیک را از سازنده و بنّا و دیگر عوامل این کار جویا شوم.


بهروز مرادی از شهر آسمانی می گوید

به تازگی مجموعه فلش کارتی به همت مجموعه "شهر آسمانی" منتشر شده است. این مجموعه حاوی 36فلش کارت است که هر کارت، یک عکس و یک متن (یادداشت، خاطره، نامه) از شهید بهروز مرادی، راوی حماسه خرمشهر، دارد. ویژگی این مجموعه، کم حجم بودن آن است؛ علاوه بر این که با مطالعه متن ها و تماشای عکس های رنگی کوچک آن، می توان شهید بهروز مرادی را شناخت. این مجموعه توانسته است با تصویر و متن به صورت همزمان با مخاطب ارتباط برقرار کند و ابداعی در زمینه کتابهای کوچک زندگینامه شهدا محسوب می شود.


گنج تجربه، پروژه مستندسازی مدیران آموزش پرورش خراسان رضوی

مستندسازی تجربیات مدیران آموزش و پرورش خراسان رضوی ازجمله طرح‏های است که با همکاری پژوهشکده ی تعلیم و تربیت عباس زادگان انجام شده است. نخستین کتاب منتشر شده در این زمینه با عنوان «گنج تجربه در آیینه پژوهش تجربیات گرانسنگ: استاد دکتر حسین رزمجو اولین مدیر کل آموزش و پرورش خراسان» است. این کتاب در سال 1391توسط انتشارات ضریح آفتاب در تیراژ 1000نسخه در144صفحه تدوین شده است.


پنجره‌ای به گذشته

مجموعه خاطرات علاءالدین میرمحمدصادقی به عنوان یکی از چهره‌های اثرگذار جریان راست سنتی و بازار در یازده فصل انتشار یافت. مجموعه مصاحبه‌ها در یک برهه پنج ساله انجام شده، به طوری که گاه بین دو مصاحبه ماه‌ها فاصله افتاده است. بدین ترتیب تکرار احتمالی برخی از مطالب و یا احیاناً عدم رعایت دقیق ترتیب و وقایع تاریخی در همه موارد ناشی از این امر بوده است. همچنین با توجه به این که قدمت برخی از مطالب مطرح شده به چند دهه قبل باز می‌گردد احتمال دقیق نبودن بعضی از تاریخ‌ها و یا از قلم افتادن نام برخی از افراد وجود دارد. مطالب مطروحه صرفاً برشی از تاریخ و پنجره‌ای است و بنابراین ناگفته‌های بسیاری همچنان باقی می‌ماند که طرح آن مستلزم فرصت بیشتر است.


مورخین تاریخ شفاهی و فضاهای آنلاین

در نوامبر سال 2012، مطلبی از بخش تاریخ شفاهی شبکه علوم انسانی و اجتماعی H-Net Oral history با عنوان جذاب «کاربردهای تجربی تاریخ شفاهی» منتشر شد. در میان طرح‏های دانشجویی بسیار متنوع و موضوعات هنری، دو موضوع طرح تاریخ شفاهی صداها[ی لاتین تباران] VOCES Oral History Project و موزائیک آزادی Freedom Mosaic توجه ویژه من را به خود جلب کرد. از آنجایی که ما در درصدد تهیه ویژه نامه خود درباره تاریخ شفاهی در عصر دیجیتال هستیم، به این مسئله فکر می کردم که چگونه مورخین تاریخ شفاهی درباره فضاهای آنلاین بحث می کنند و چگونه اینترنت و فناوری های پیشرفته مربوط به آن می توانند الهام بخش آنها باشند و روشی که آنها برای تبادل دانش خود مورد استفاده قرار می دهند به چالش بکشند.


برگزاری کارگاه های خاطرات جنگ در دانشگاه دولتی کالیفرنیا

دانشگاه دولتی کالیفرنیا در شهر بیکرزفیلد (Bakersfield) در نظر دارد تا با همکاری کتابخانه ناحیه کرن (Kern County) تعدادی کارگاه خاطره نویسی برای کهنه سربازان آمریکایی برگزار کند. بنا به نوشته پایگاه اینترنتی www.turnto23.com این کارگاه ها طراحی شده اند تا به سربازان آمریکایی کمک کنند به نقل تاریخ جنگ به صورت نوشتاری و شفاهی بپردازند. این کارگاه ها از تاریخ 9 آوریل تا 21 مه راس ساعت 5:30 روزهای سه شنبه به صورت یک هفته در میان در کتابخانه بیل مموریال (Beale Memorial Library) برگزار خواهند شد.


چه خبر از دختران؟: دختران و زنان بسکتباليست ايلينويز ، 1977-1968

ايلينويز اولين بار درست 5 سال پس از اين که کنگره آمريکا قانون شاخصي با اسم "عنوان IX" را وضع کرد در سال 1977 ميزبان تورنمنت بسکتبال ايالتي دختران بود. قانون "عنوان "IX رشد چشمگيري در ورزش‌هاي بانوان در آمريکا را در پي داشت که اين خود تغييرات شگرفي در فرهنگ آمريکا ايجاد کرد. اين مجموعه از مصاحبه‌هاي تاريخ شفاهي دربرگيرنده اين موضوع و تلاش‌هاي اوليه شکل گيري بسکتبال دختران ايلينويز (در سطح دبيرستان) و بسکتبال زنان (در سطح دانشگاهي) در کشور آمريکا است. 26 مصاحبه انجام شده در اين مجموعه وجود دارد که کار تهيه آنها از سال 2004 توسط الين بارتگس Ellyn Bartges صورت گرفته است.


فواید تاریخ شفاهی برای تحقیقات سازمانی و مدیریت‌های عالی (4)

به اعتقاد راب پِرکس، «ضرورت‌های اولیه و دغدغه‌های تاریخ شفاهی انگلستان که حول محور محرومان، حاشیه‌نشینان و ضعفا یا، به عبارت بهتر، تضعیف‌شدگان جامعه تبلور یافته است، مطالعه دیگر گروه‌ها به ویژه نیروهای شرکت‌ها و سازمان‌ها را از قلم انداخته و آنان را قابل اعتنا نمی‌داند»،(52) از این رو امروزه شاهدیم که تاریخ سازمانی شرکت‌ها و صنوف در این کشور چیزی بیشتر از یک حوزة حاشیه‌ای و کم‌اهمیت به حساب نمی‌آید. این امر در مورد تمام کشورهای اروپایی نیز صدق می‌کند. لازم است با افزایش توجه به نیروی کار «و» مدیران شرکت‌ها هدف تاریخ شفاهی را که تمسک به صلاحیت‌های مردمی است، تقویت نماییم.


کارگاه آموزشی آنلاین تاریخ شفاهی

موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بایلور ایالت تگزاس شما را دعوت می‏کند تا در هشتمین کارگاه آموزشی آنلاین تاریخ شفاهی شرکت کنید. این کارگاه آموزشی در روزهای ۷ و ۱۴ اوت 2013 (۱۶ تا ۲۳مرداد ۱۳۹۲) از ساعت 10 صبح تا یک بعدازظهر به وقت ساعت تابستانی در آمریکای شمالی، برگزار می‏گردد. هزینه شرکت در این کارگاه که شامل شش ساعت آموزش، دسترسی به اسناد و فرم‏های مفید و مشاوره برای طرح تاریخ شفاهی شما می‏شود، 75 دلار است.


کارنامه تاریخ‌نگاری کاوه بیات نقد شد

نصرالله صالحی، تاریخ‌پژوه در نشست «نقد کارنامه تاریخ‌نگاری کاوه بیات» گفت: کاوه بیات پرمطالعه‌ترین و به‌روزترین تاریخ‌نگار ایران معاصر است و آن‌چه را که می‌داند در اختیار دیگران قرار داده یا منتشر می‌کند و زکات دانسته‌هایش را می‌پردازد. بیات خود را وقف تاریخ ایران معاصر کرده است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «نقد کارنامه تاریخ‌نگاری کاوه بیات» شنبه (7 اردیبهشت‌ماه) با حضور نصرالله صالحی، تاریخ‌پژوه و پژوهشگر تاریخ عثمانی، نعمت‌الله فاضلی، جامعه‌شناس و پژوهشگر تاریخ، داریوش رحمانیان، استادیار تاریخ دانشگاه تهران و دبیر این نشست، کاوه بیات، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر و با شرکت گروه بسیاری از استادان، پژوهشگران و منتقدان حوزه‌های مرتبط در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

سرای اهل قلم بیست‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در طبقه دوم شبستان مصلای تهران، روبروی سالن یاس در روز پنج شنبه نوزدهم اردیبهشت 92 از 18 تا 19:40 میزبان نشست «اهمیت آرشیوهای شفاهی شهری در ایران» با حضور ابوالفضل حسن آبادی، مرتضی رسولی پور، محسن کاظمی و غلامرضا فدایی است.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۳۰)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


جوشش آب

روزى باخبر شدم كه يك نظامى عالى‏رتبه، از طرف بازرسى شاهنشاهى وارد سمنان شده و در فرماندارى مستقر است. گويا او براى بررسى يك عمل خلاف عفت عمومى به دامغان رفته بود و هنگام بازگشت قرار بود سه روزى هم در سمنان به برخى امور رسيدگى كند.
من فرصت را مغتنم شمرده و براى ديدن او به فرماندارى رفتم. از مردم خيرآباد هم خواستم كه جداگانه به آنجا بروند و مشكل لوله كشى آب را مطرح كنند. جلو در ساختمان از ورودم ممانعت كردند. گفتم كه من سپاهى آبادانى و مسكن هستم، از اهالى اينجا نيستم كه جلويم را مى‏گيريد. خلاصه با گردن كلفتى وارد آنجا شدم. پس از اجازه تيمسار به اتاق او وارد شده و سلام دادم و گفتم: «احمد احمد هستم، سپاهى خيرآباد.» گفت: «بفرماييد بنشينيد.» نشستم و پس از كمى مكث، شروع به صحبت درباره مشكلات و نابسامانيهاى ده خيرآباد كردم. در خصوص لوله كشى آب آنجا و موانع احداث آن توضيح دادم. وى دستور داد كه پرونده خيرآباد را بياورند. خب از ابتدايى كه موضوع آب و لوله كشى خيرآباد مطرح شده بود تا به آن موقع، پرونده قطورى شكل گرفته بود. تمام مكاتبات و نامه‏هاى من به صورت طبقه بندى شده در اين پرونده بايگانى شده بود. تيمسار كمى پرونده را ورق زد و گاهى سؤالاتى از من كرد و جواب لازم را به او دادم. در آخر به او گفتم: «جناب تيمسار! اينجا بايد زور داشت تا كارى پيش برود.» گفت: «من زور دارم!»
بعد نامه‏اى را از كيفش درآورد و نشانم داد. نامه‏اى با سربرگ بازرسى شاهنشاهى كه در آن به تيمسار اختيارات تام براى بازرسى، بررسى، تحقيق و اقدام در دامغان و سمنان ابلاغ شده بود. او گفت: «من به خيرآباد آب مى‏دهم فقط بگوييد چه كار كنم؟» گفتم: «قربان! جسارت است، شما لطفا از شهر سمنان به راه آهن بياييد، يك كيلومتر بيشتر نيست و ببينيد كه از آنجا هم به خيرآباد تنها دو كيلومتر است. راه آهن الان داراى آب لوله كشى است و لوله كشى از آنجا تا خيرآباد سرمايه و بودجه كلان نمى‏خواهد. فقط به شهردار بگوييد كه اجازه بدهد تا ده لوله كشى شود.»
تيمسار همان روز دستور داد فرماندار، شهردار و اعضاى انجمن شهر آمدند، و سوار بر يك ماشين استيشن به طرف راه آهن رفتيم. جالب اينكه وقتى فرماندار مى‏خواست مرا از جمع خود جدا كند، تيمسار گفت: «نه او سپاهى و نماينده شاه است من هم نماينده شاه هستم. بايد پيش من بيايد.»
يك دور، دور ميدان راه آهن زديم. در آنجا تيمسار كسى را ديد كه با شلنگ درختان مقابل راه‏آهن را آب مى‏داد. خيلى ناراحت شد و گفت: «درحالى كه مردمى آب ندارند اين چه وضعى است كه به درختها آب مى‏دهند.» بعد به سمت خيرآباد رفتيم. تيمسار اوضاع اسفبار مردم را از نزديك ديد.
پس از بازگشت به فرماندارى، بلافاصله جلسه‏اى به اتفاق فرماندار، شهردار و اعضاى انجمن شهر تشكيل شد. من نيز در آن جلسه شركت كردم. صورتجلسه خوب و مهمى هم تنظيم شد كه در آن قيد شده بود كه اداره آبادانى و مسكن كه در فرماندارى مستقر بود، با همكارى ساير دستگاهها موظف و ملزم به لوله كشى آب براى خيرآباد است. تعيين شد كه هشتاد درصد هزينه اين طرح به عهده اداره آبادانى و بيست درصد به عهده اهالى ده باشد. وقتى همه داشتند صورتجلسه را امضا مى‏كردند، يكى از وفا شريعتى‏ها به ديگرى گفت: «عيب ندارد، ما هم اين را امضا مى‏كنيم، فردا كه اين تيمسار رفت همه‏چيز فراموش مى‏شود. كى بى‏كاره به اينها آب بده!» با شنيدن اين جمله، ناگهان رو به تيمسار كرده و گفتم: «من چشمم آب نمى‏خورد.» تيمسار با عصبانيت گفت: «من اين را امضا كردم، اينها سگ كى باشند كه بزنند زير آن!» حاضرين به‏خصوص وفا شريعتى‏ها تا بناگوش سرخ شدند.
بعد روى كاغذى شماره تلفن مستقيم خود را يادداشت كرد و به من داد و گفت: «هر وقت با مشكل مواجه شدى و ديدى كه اينها كارشكنى مى‏كنند، با من تماس بگير و خبر بده، من خود دوباره به سمنان مى‏آيم.»
خبر اين جلسه زودتر از من به ده رسيد. مردم خيلى خوشحال بودند. جالب بود مردم روستاى ركن آباد نيز تحريك و اميدوار شده بودند. به نزد تيمسار رفتند و گفتند كه فاصله روستاى ما تا خيرآباد يك كيلومتر بيشتر نيست، به ما هم آب دهيد. تيمسار پاى تقاضانامه آنها نوشت: «به اينجا هم لوله كشى كنيد.»
در اين فاصله، من علاوه بر پى‏گيرى آب روستا، مدرسه خيلى خوب و مناسبى را هم با كمك اهالى ساخته بودم كه كار ساخت آن به تازگى تمام شده بود. با اهالى قرار گذاشتيم، قبل از رفتن تيمسار از او بخواهيم كه مدرسه را افتتاح كند، تا به اين وسيله قدرشناسى خود را به او نشان دهيم و او را در پى‏گيرى لوله‏كشى آب روستا مصمم‏تر كنيم. پس از انجام هماهنگيها از قصاب ده هم خواستيم كه گوسفندى را در مراسم افتتاح ذبح كند. من براى اينكه در مراسم شركت نكنم خود را به مريضى زدم. و تيمسار مجددا به روستا آمد و در مراسم از من هم غيابى تجليل شد.
از روز بعد مى‏بايست براى جمع كردن سهم اهالى روستا اقدام مى‏كردم، ولى اين امر ممكن نبود. آخر آنها سرمايه و منابع مالى نداشتند كه من به آنها مراجعه كنم. طبق محاسبات هر خانوار بايد حدود يكصد تومان مى‏پرداخت. نمى‏دانستم كه اين مشكل را به چه صورتى حل كنم. پس از كلى فكر، به اين نتيجه رسيدم كه روراست معضل را با خود مردم درميان بگذارم. با آنها صحبت كردم و گفتم كه بالاخره بايد اين گره كور را به شكلى باز كنيم. آنها رفتند و صادقانه براى تأمين پول تلاش كردند.
برخى مال و احشام خود را فروختند. حتى برخى پول نزول كردند. با اين حال برخى نتوانستند هيچ كارى بكنند، پيشنهاد دادند كه به جاى آن به عنوان نيروى انسانى و كارگر در اين پروژه كار كنند.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.