شماره 101    |    27 دي 1391

   


تسلیت

با خبر شدیم پدر بزرگوار همکار ارجمند، جناب آقای میرزا باقر علیان نژاد پس از تحمل یک بیماری سخت و طولانی، دار فانی را وداع گفته اند. همکاران سایت و هفته نامه تاریخ شفاهی ایران این اندوه جانکاه را به ایشان و دیگر فرزندان، بازماندگان و بستگان آن شادروان تسلیت گفته و برایشان آرزوی صبر و سلامتی داریم. امید آنکه روح آن پدر فداکار در جوار حق آرام گیرد.


سخنی با سردبیر؛ تاریخ‌نوشته‌های عمومی برای یک رسانه تخصصی!

شماری از مقالات تاریخی منتشر شده در سایت و هفته نامه تاریخ شفاهی ایران، دو تن از دوستان بزرگوار نشریه را بر آن داشت نقد این مجموعه مقالات را محور کار خود قرار دهند؛ این دو پژوهشگر تاریخ، نقد خود را در قالب یک نوشتار ارایه کرده‏اند. در این نقد، جعفر گلشن روغنی، دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی به این مساله پرداخته است که چرا مقالاتی که بیشتر تاریخ عمومی هستند در سایت تخصصی تاریخ شفاهی ارایه می‏شوند و محمدمهدی موسی‏خان، آموزگار کوشا و پرسای تاریخ مدارس تهران نیز به این پرداخته است که این مقالات بر مبنای روش صحیح پژوهش تاریخی، تنظیم و ارایه نشده‏اند. توجه شما را به دیدگاه این دو منتقد محترم جلب می نماییم.


آموزش سندشناسی، تاریخ شفاهی و تاریخ نگاری جنگ در سازمان موزه انقلاب و دفاع مقدس

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ سازمان موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به منظور جمع‏آوری اطلاعات و داده‏های موثق از سازمان‏های مرتبط با جنگ تحمیلی کارگاه‏های آموزشی با مباحث سندشناسی، تاریخ شفاهی و تاریخ‏نگاری جنگ را برگزار می‏کند. مسئول مرکز اسناد کتابخانه و آثار دفاع مقدس سازمان موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در گفت‏وگو با خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران اظهار داشت: این موزه وابسته به ستاد کل نیروی‏های مسلح بوده و قرار است در جوار مرقد امام خمینی (ره) بنا شود.


گفت‌ وگويی با فضل‌الله نعمتی - رياست بايگانی مجلس سنا-1

بررسی شیوۀ بایگانی در نظام اداری مجلس سنا و فراز و نشیب و آسیب شناسی نظام اداری آن روزگار به طور عام، یکی از نکته های بسیار مهمّی است که در مصاحبۀ حاضر قابل دریافت، بررسی و تأمّل است. ویژگی اخلاقی کارمندان و نیز شیوه های جذب، ارتقاء و یا احیاناً انفصال و همچنین تغییرات و وقایع خاصّی که در نتیجۀ انقلاب سال 57 در این موارد رخ داده است، از دیگر مطالب جالب توجه این گفت و گوست. فضل الله نعمتی که در اوایل دهۀ 50 ریاست بایگانی مجلس سنا را بر عهده داشته است، ضمن تشریح موارد فوق، از ملاقات های ضمنی خود با برخی افراد شاخص پیش و پس از انقلاب نیز شنیدنی هایی دارد که در این مجال کوتاه، ارائه می گردد.


زندگینامه‏ها‏ی مستند، روح تاریخند

روایت زندگی برخی از مردان و زنان بزرگ در تاریخ به ثبت رسیده است؛ انسان‏ها‏یی که دامنه تأثیرگذاریشان گستره وسیعی را در بر می‏گیرد از علوم و ادبیات گرفته تا سیاست و کشورگشایی. به داستان زندگی افراد تأثیرگذار باید پرداخته شود، خواه در زمره قهرمانان باشند یا جنایتکاران. گاه در قالب مستند و بی‏پیرایه و گاه با آراستن و جذاب کردن تا در اختیار مخاطبان قرار گریند؛ برای الگوپذیری و درس‏آموزی. نیاز به ثبت وقایع و حوادث پیرامون این شخصیت‏ها‏ شاخه‏ای‏را در ادبیات ایجاد کرد به نام زندگی‏نامه‏‏نویسی.


نقد کتاب «تلگرافچی پنج ستاره» خاطرات ستوانیار مخابرات، صابر قره‏داغلو

ثبت ‏ضبط خاطرات، یکی از گونه‏های مهم در ادبیات جهان به شمار می‏رود. در غرب، خاطره‏نویسی نه تنها بین سیاستمداران و اهالی فرهنگ و هنر از قرن‏ها پیش مرسوم بوده بلکه این عادت را حتی بین مردم عادی هم می‏شود دید. خاطره‏نویسی اگر چه در وهلۀ نخست ممکن است نوعی ثبت گذشته خصوصی یک آدم باشد و آن را می‏توان یک نوع تاریخ نگاری شخصی نامید اما از آن جایی که انسان متأثر از عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است هنگام ثبت خاطرات می‏تواند منعکس کننده بسیاری از مسائل مهم جامعه ‏خود باشد.


پسران «شهداي عرفه» می‌خواهند از پدران بنویسند

بعضي‌ها از زمان فوتبال بازي در زمين خاكي محله با هم دوست نبودند. شايد گاهي براي هم از دور دستي تكان مي‌دادند. شايد هم زندگي‌شان، شباهت‌هايي به هم داشته اما هيچ خاطره مشتركي از دوران كودكي هم نداشته باشند. اما در نهايت، يك حادثه باعث آغاز دوستي و همدلي تازه‌اي بين‌شان مي‌شود؛ گويي سال‌هاست همديگر را مي‌شناسند.


درباره کتاب خاطرات محمد صادق آهنگری که «آهنگران» شد

عوامل روان‌شناختی و جامعه‌شناختی متعددی بر تسریع روند انقلاب و تقویت قوا در طول دفاع مقدس موثر بودند که شاخص‌ترین آن‌ها را می‌توان در تاثیر شعر و مداحی بر جمعی شدن واکنش‌های فردی مردم ایران دید. رسانه‌های جمعی هم این توانایی را دارند که با تمرکز بر یک سوژه، آن را برجسته کرده و در حوزه اشتیاق جمعی قرار دهند.


سکوت بعد از دیکتاتوری-1

این مقاله، توصیف پروژه آرژانتین- کاتالونیا، یکی از پروژه‌های مشترک تاریخ شفاهی در مقطع متوسطه است که در بوئنوس‌آیرس، پایتخت آرژانتین، و تاراگونا، از شهرهای اسپانیا، انجام گرفته است. هدف پروژه مذکور هدایت دانش‌آموزان مقطع متوسطه به سمت تحقیق و کشف علل تداومِ سکوتِ حاکم بر اسپانیا و آرژانتین کنونی با نگاه به تأثیرات دیکتاتوری بر زندگی روزمره مردم این دو کشور است.


سربازان و شهروندان: تاریخ شفاهی عملیات آزادی عراق از میدان جنگ تا پنتاگون

سربازان و شهروندان(Soldiers and Citizens) بخشی از از مجموعه مطالعات پالگریو درباره تاریخ شفاهی (Palgrave Studies in Oral History) است که زیر نظر لیندا شوپس (Linda Shopes) همراه با بروس م. استیو ((Bruce M. Stave گردآوری می‏شود. این مجموعه شامل مصاحبه‌های تاریخ شفاهی است که بیشتر با سربازان آمریکایی و همچنین اعضای خانواده، کارشناسان، مقامات سیاسی و برخی از چهره‌های بین‏المللی صورت گرفته است.


آفریقا: تاریخ شفاهی در کنیا و تانزانیا؛ طرح شهروند بایگان

فصلنامه تاریخ شفاهی در شماره بهار سال 2012 خود به نقل از «شان هونز» (Sean Hewens) در مورد این طرح و فناوری به کار رفته در آن می نویسد، «گرچه فناوری باید موجب سهولت کارها شود، اما ابزارهایی که یک شهروند بایگان برای گردآوری تاریخ شفاهی در روستاهای فاقد برق بدان ها نیاز دارد، گران قیمت و پیچیده اند و نمی توان به ادامه کارایی آن ها امید بست.»


هفته‌نامه «تاریخ شفاهی» و نگاهی به یکصد شماره

آمار و نمودار نتایج نقد و نظرسنجی درباره عملکرد سایت و هفته‏نامه تاریخ شفاهی ایران هم در بالاترین اعداد نشان می‌دهد که عملکرد سایت و هفته‏نامه تاریخ شفاهی ایران را در نگاه کلی 51 درصد خوب بوده، سایت و هفته نامه تا حد 46 درصد نظرات توانسته به معیارهای رسانه تخصصی نزدیک شود، 32 درصد و بیشترین نظرات مقالات تاریخی را پسندیده‌اند، 51 درصد صفحه انگلیسی را عالی دانسته‌اند و 44 درصد طراحی ظاهری و ترکیب رنگ و متن به کار گرفته شده برای سایت و هفته‏نامه را خوب ارزیابی کرده‌اند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

مؤسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی با انتشار فراخوانی در نظر دارد همزمان با چهلمین روز درگذشت آیت الله مجتبی تهرانی مجموعه خاطرات از زندگانی این عالم را در قالب یک «یادنامه» منتشر کند.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۱۸)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


زندان جمشيديه
اواسط دى ماه، تمام اعضاى حزب ملل اسلامى به زندان پادگان جمشيديه منتقل شدند. اين زندان از امكانات و فضاى بهترى چون: سالن بزرگ، تختهاى دو يا سه طبقه، پتو و بخارى برخوردار بود.
جمشيديه داراى دو زندان يكى مخصوص افسرها و ديگرى براى سربازها بود. ما را به زندان سربازها برده و محبوس كردند. البته اعضاى كادر مركزى را به اتاق جداگانه‏اى بردند. زمستان آن سال در آنجا براى ما بسيار خاطره‏انگيز بود. بيشتر مواقع به خاطر سردى هوا، بخاريها روشن بود. سوخت بخاريها در آن زمان زغال‏سنگ بود. از اين رو گرماى آن با دردسرهايى همراه بود. به خاطر دارم براى ريختن زغال سنگ به درون بخارى بايد در آن را باز مى‏كرديم، با باز شدن در بخارى، دود زيادى داخل اتاق را مى‏گرفت. براى فرار از اين دود، پنجره را باز مى‏كرديم و چون لوله بخارى در حياط بود، با باز شدن پنجره دود مضاعف از حياط به داخل اتاق مى‏آمد. خلاصه ما سر راه اندازى و گرم نگهداشتن بخارى خيلى دردسر مى‏كشيديم.
رژيم شاه كه تا آن روز از انتشار خبر دستگيرى افراد حزب ملل اسلامى خوددارى كرده بود، پس از چند روز از انتقال ما به زندان جمشيديه و در اوايل بهمن ماه، در سطح وسيع با اطلاعات صحيح و غلط شروع به افشاى جنجالى خبر كشف و دستگيرى اعضاى حزب كرد. رژيم مى‏كوشيد با تحت تأثير قرار دادن افكار عمومى، آنها را آماده دريافت اخبار محاكمه در دادگاه كند؛ به طريقى كه احساسات و عواطف عمومى جريحه‏دار و بر ضد رژيم نشود. به‏عبارتى با اين تهاجم خبرى سعى مى‏كرد اقدام ظالمانه بعدى خود را توجيه كند.
انعكاس پرهياهو و گسترده اين اخبار، عكس العملها و واكنشهاى متفاوتى دربرداشت. برخى ما را منتسب به «اخوان المسلمين» در مصر و برخى هم منتسب به شوروى و كمونيستها كردند. آنها كه ما را مى‏شناختند و از ماهيت اسلامى افراد خبر داشتند، جريان حزب ملل اسلامى را الهام گرفته از جمعيت فداييان اسلام و يا منشعب از آن دانستند. در اين ميان، موج تبليغات عليه حزب موجب نگرانى مضاعف خانواده‏ها شد. به ترتيبى كه اغلب خانواده‏ها از زنده ماندن بچه‏هاى خود قطع اميد كردند. پدرم بعدها تعريف مى‏كرد: «ديدم مقابل دكه روزنامه فروشى مردم جمع هستند. جلو رفتم. اهالى محل هم به من نگاه مى‏كردند. وقتى عكست را روى صفحه اول روزنامه ديدم، بند دلم پاره شد و رنگ از رويم پريد. با اضطراب و ترس پيش مادرت آمدم و گفتم كه احمد را تيرباران مى‏كنند، احمد از دست رفت...»
با اينكه رژيم چهره‏اى خطرناك، مخدوش و تروريستى از حزب ترسيم كرده بود، ولى به خاطر شرايط و فضاى زندان جمشيديه، مأمورين با احترام بيشترى برخورد مى‏كردند. مأمورين و زندانبانهاى اين زندان از مأمورين ساواك و شهربانى نبودند، بلكه از دژبانهاى پادگان جمشيديه بودند. ما بعد از مدتى ارتباط خوب و محترمانه‏اى با آنها يافتيم. آنها تحت تأثير رفتار و اخلاق اسلامى بچه‏هاى حزب قرار گرفته بودند و درصدد اين بودند كه به نحوى به آنها كمك كنند. تهيه و خريد مايحتاج زندانيان يكى از اين كمكها بود. حتى در برخى اوقات استوارى به نام مظفرى در صفوف نماز جماعت زندانيان ديده مى‏شد.
وضعيت غذايى اين زندان از زندان شهربانى بهتر بود. اگر كسى بيمار مى‏شد، خودمان او را تيمار وتر و خشك مى‏كرديم. البته اطلاعات پزشكى آقاى محمد پيران(1) و مهارت او در تزريقات و پانسمان در اين زمينه خيلى كارساز بود.
برنامه‏هاى مذهبى، جلسات بحث دينى، مباحث تشكيلاتى، كلاس تفسير قرآن، مراسم دعا و مناجات در زندان جمشيديه دنبال مى‏شد و روز به روز به اعتقاد و غناى انديشه و تفكر ما مى‏افزود. در اين نشستها، انگيزه ما براى دفاع اسلامى و عزت‏بخش، در دادگاههاى پيشِ‏رو و اميد به مبارزه در آينده تقويت مى‏شد. و در اين ميان نقش آقاى محمد جواد حجتى كرمانى براى تعيين چارچوب دفاع و رفع شبهات بسيار سازنده و كارگشا بود.
در مراسم عزادارى براى خود برنامه مرثيه سرايى و سينه زنى مى‏گذاشتيم. در يكى از اين مراسم، هيئت هشت نفره اتاق ما سينه زنان و نوحه گويان از اتاقى به اتاق ديگر رفت. گاهى اين نوحه‏ها حالت سياسى هم پيدا مى‏كرد. مانند:
«اگر زحزب مللى، بگو تو با صوت جلى      على على، على على»
و ديگران تكرار مى‏كردند: «على على، على على      على على، على على»
در مراسم دعاى كميل شبهاى جمعه چند نفر از دوستان ازجمله محسن حاجى مهدى، اكبر صلاحمند و محمدباقر صنوبرى با صداى خوش مداحى مى‏كردند. البته اجراى برنامه‏هاى مذهبى و مراسم سنتى در جاى خود برگزار مى‏شد و هيچ يك مانعى براى برنامه‏هاى تفريح، سرگرمى و شوخى نبود. وجود اين برنامه‏ها در انبساط خاطر و سرزندگى حال و روح بچه‏ها خيلى تأثير داشت. به خاطر دارم كه در همين زمينه گاهى دوستان در مواجهه با من با هماهنگى از قبل و به شوخى هم‏خوانى مى‏كردند:

 




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.