شماره 606    |    22 شهريور 1402
   

جستجو

کیفی‌سازی آثار تاریخ شفاهی -1

پیوند عکس و سند ضمائم به متن کتاب: انتخاب عکس‌ها و سندهای انتهایی باید مرتبط با مطالبی باشد که در متن کتاب آمده است. برای ارتقاء کیفیت اثر، پیشنهاد می‌شود این عکس‌ها و سندها به متن پیوند داده شوند. بهتر است در زیرنویس عکس و سند شماره صفحه متن کتاب را بیاوریم؛ در متن کتاب نیز شماره سند یا عکس مرتبط را در داخل پرانتز بیاوریم تا مخاطب به سادگی به آن دسترسی داشته باشد.

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره-1

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 4 اسفند 1401 با حضور دلاورمردان نیروی هوایی ارتش در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه، امیر علیرضا رودباری،‌ سرتیپ دوم خلبان فریدون صمدی، امیر محمدحسن لقمانی‌نژاد و آزاده خلبان امیر سرتیپ محمد صدیق‌قادری به بیان خاطرات خود پرداختند. همچنین از کتاب «خلبان صدیق» با حضور حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد رونمایی شد. داوود صالحی اجرای این شب خاطره را برعهده داشت.

برشی از خاطرات سید محمد صدر

اگر بخواهیم قضاوتی منصفانه داشته باشیم تنها دوره‌ای که دولت جمهوری اسلامی به صورت جدی تلاش کرد تا وضعیت امام موسی صدر را روشن نماید، در دولت آقای خاتمی و در دوره اصلاحات بود. در قدم نخست، وقتی آقای خاتمی تصمیم گرفت که به صورت جدی اقدام کند موضوع را با من مطرح کرد و گفت: «غربیها وقتی یکی از اتباعشان در کشوری زندانی می‌شود تا آنجا که بتوانند تلاش و سرمایه‌گذاری می‌کنند تا بالاخره تبعه کشورشان را آزاد کرده، بازگردانند؛ و حال یکی از روحانیان بزرگ شیعه چون امام موسی صدر که در ایران و لبنان منشاء اثر بوده، ربوده شده و معلوم نیست چه بلایی بر سرش آورده‌اند..

خاطرات فاطمه صدرعاملی

فاطمه صدرعاملی، خواهرزاده امام موسی صدر، مهمان دویست‌ و سیزدهمین برنامه شب خاطره (3 شهریور 1390) بود. او درباره امام موسی صدر گفت: امام موسی صدر درس‌های زیادی به من آموخت. او به اطراف خود توجه می‌کرد. وقتی در لبنان در ایوان خانه او نشسته بودیم و موج دریا را نگاه می‌کردم، این بیت را برایم خواند: «موجیم که آسودگی ما عدم ماست. ما زنده از آنیم که آرام نگیریم». گفت ببین زندگی این طور است اگر انسان در تلاش نباشد، یعنی وجود ندارد.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 64

ستوانیار بازجو با کنجکاوی پرسید «روی سینه تو چه نوشته؟» و بعد از گرفتن پاسخ سری تکان داد و گفت: «خوب پس آمده‌اید که به کربلا تجاوز کنید.» پسرک بسیجی گفت: «شما اشتباه می‌کنید. ما اصلاً به کربلا تعلق داریم و برای همین است که حتی یک تیپ به اسم کربلا داریم.» ستوانیار با عصبانیت گفت: «اینها را بیرون ببرید. دیگر نمی‌خواهم اینها را ببینم.» من و دو سرباز مراقب، بسیجیهای شما را از مقر بیرون آوردیم. آنها بسیار خسته و گرسنه بودند. چند نفر از آنها زخمهای جزئی داشتند و لباسشان خونی بود.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.