شماره 591    |    10 خرداد 1402
   

جستجو

ارتحال امام خمینی در خاطرات هاشمی رفسنجانی

صبح به بیت امام رفتم.. احمدآقا اظهار نگرانی داشت. با دکترها صحبت کردم. درمان جدیدی شروع کرده‌اند. قرار شد اطاعیه‌ای پزشکی، به گونه‌ای داده شود که کمی نگرانی در آن دیده شود. امام را زیارت کردیم. خیلی ضعیف شده‌اند. گفتند درد دارند و اشتها ندارند و ناراحتند. صدایشان خیلی ضعیف است. در حالی که پیشانی ایشان را می‌بوسیدم و دستم روی دستشان بود، فشار ملایم دستشان را احساس کردم. به زحمت بر خودم مسلط شدم، ولی جلوی اشک‌ها را نتوانستم بگیرم.

معرفی کتاب تدبیر ماندگار

مصاحبه با دکتر حسین خطیبی

کتاب تدبیر ماندگار (مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر حسین خطیبی) نوشته پیمانه صالحی در 276 صفحه توسط انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در سال 1400 چاپ شده است. طرح روی جلد عکسی از راوی است و ویراستار کتاب آرزو تجلی است. این کتاب با مقدمه مؤلف درباره پیشینه تحقیقی آغاز می‌شود.

سیصد و سی و نهمین شب خاطره -2

نامه‌رسان

به ما گفتند که آماده باشید تا برویم. الان مهمات هم از پادگان می‌گیریم و به شما هم می‌دهیم. بعضی آقایان واقعاً بلد نیستند و این هنر را ندارند که خانم‌ها را دلداری بدهند. این آقای کرمانشاهی می‌دید ما داریم می‌ترسیم و مانند بید می‌لرزیم، یک نارنجک به دست ما داد و گفت: دیروز فرمانده کومله کرمانشاه در جاده کامیاران که شما الآن از آن‌جا می‌روید به دست بچه‌های ما کشته شده و اعضای کومله خیلی عصبانی است.

خاطرات محمد جوزی

سیدمحمد جوزی، رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس، مهمان دویست‌ و ششمین برنامه شب خاطره(6 آبان 1389) بود. او درباره خاطرات والدین شهدا و قطعه گلزار شهدا خاطره گفت؛ ...من هر جمعه ساعت 6 صبح با دوربین فیلمبرداری در گلزار شهدا هستم. شهدا زنده هستند. در ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-49

دو ساعت از زخمی شدنم گذشته بود. هوا کم‌کم روشن می‌شد. همچنان مشغول خواندن قرآن بودم. تنهایی و زخم را فراموش کرده بودم. ناگهان متوجه شدم دو نفر از سربازان شما در فاصله نسبتاً زیادی به طرفم می‌آیند. خوشحال شدم. جان تازه‌ای گرفتم و با تمام قوا فریاد زدم. هر چه فریاد می‌کردم آنها نمی‌شنیدند. بالاخره هم مسیرشان را تغییر دادند و به طرف دیگر رفتند. با ناامیدی آنها را با چشم تعقیب می‌کردم که متوجه شدم شبحی نورانی بین من و ایشان حایل شد. پشتش به من بود.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.