شماره 584    |    22 فروردين 1402
   

جستجو

گزارش عملکرد سایت تاریخ شفاهی ایران در سال 1401

سایت تاریخ شفاهی ایران در سال 1401 چهاردهمین سال فعالیت مستمرش را پشت سر گذاشت. در این گزارش سعی شده با ارائه آمار و ارقام، فعالیت‌هایی که در سال گذشته در این سایت انجام شده را با مخاطبان مرور کنیم. همچنین اطلاعاتی درخصوص تعداد بازدید از سایت و بازدیدکنندگان آن به تفکیک 4 زبان ارائه شده است.

سیصدو سی و هفتمین شب خاطره - 5

دوره درهای بسته

مجری با معرفی سعید اوحدی به عنوان راوی پایانی این برنامه شب خاطره گفت: ایشان متولد 1336 در شهر بروجرد است. دیپلمش را در سال 1354 از دبیرستانِ هشترودی در تهران گرفت و سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. او سال‌ها در آن کشور ماند. دو ترم مانده به آخر تحصیل که برگشت تا با خانواده دیدار کند و بازگردد. آمدن او به ایران، هم‌زمان شد با شروع جنگ تحمیلی و شوق رفتن به جبهه و باعث ماندن او و شرکت در جبهه شد.

برشی از خاطرات ماه رمضان

حمیدرضا امینی؛ دبستان شاهد دهقان

این خاطره مربوط می‌شود به یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال 1367 در اردوگاه موصل عراق که این خاطره برکت ماه مبارک رمضان و معجزه آن را به ما نشان می‌دهد. نوزدهم ماه مبارک رمضان بود من و چندی از بچه‌ها که بنا به حکم قران و دین و آئین روزه می‌گرفتیم، آن هم با شراط و امکانات بسیار محدود و ناچیزی که داشتند روزها را سپری می‌کردیم که یکی از دوستان به من گفت مادرم هر سال در شب بیست و یک رمضان نذر حلوا دارد و از زمانی که مادرم مرحوم شده این نذر را من ادا می‌کردم، حالا که اینجا هستم خیلی ناراحتم که ای کاش می‌توانستم نذر مادرم را ادا کنم.

خاطرات محمد بنیادی

محمد بنیادی، قاری و معلم قرآن، مهمان صد و نود و پنجمین برنامه شب خاطره(هفتم مرداد 1389) بود. او درباره ورود خود به جبهه غرب خاطره گفت. بنا بود گروه ویژه‌ای عملیات انجام بدهند. بزنند و برگردند؛ دشمن را گیج کنند. موقع برگشت، بلدچی راه را اشتباه کرد. "24 نفر بودیم. سعی کردیم جدا نشویم. زیر نور مهتاب متوجه ناهمواری زمین شدیم... " در ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-42

در جبهه اهواز چند روز به طور دقیق و مرتب موضع ما گلوله‌باران می‌شد. گلوله‌ها آنقدر دقیق به هدف می‌خورد که همه تعجب کرده بودند وضعیت خیلی خراب بود و ما جرأت نمی‌کردیم از سنگرها بیرون بیاییم. از این وضعیت بسیار ناراحت بودیم و هر لحظه می‌گفتیم الان مورد اصابت قرار می‌گیریم. تازه به این جبهه آمده بودیم و هنوز سنگرهای مناسبی برای ادوات و خودمان نکنده بودیم و چند شب را هم در فضای باز خوابیدیم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.