شماره 51    |    23 آذر 1390

   


25 آذر، روز پژوهش

چندی پیش در مجلس عزای یکی از خویشان، همبازی دوران کودکی خود را دیدم که به تازگی از آمریکا به دعوت یکی از دانشگاه‏های معتبر تهران برای تدریس در مقاطع ارشد و دکتری به کشور بازگشته است. او از جمله نخستین دانش‏آموزان المپیادی بود که بیش از بیست سال پیش پس از کسب نشان نقره در رشته ریاضی در دانشگاه شریف پذیرفته شد و چندی بعد در آستانه پایان دوره کارشناسی برای ادامه تحصیل از سوی دانشگاه پرینستون به آمریکا دعوت شد. او تا دکتری ریاضیات پیش رفت و تا همین چندی پیش نیز در آنجا مشغول تدریس بود. در مجالی که برای گفتگو با او پس از سال‏ها در آن مجلس عزا یافتم، از او از اوضاع دانشگاه و دانشجویانش پرسیدم و اینکه در قیاس با آن جا، شرایط را در ایران چطور می‏بیند.
گمان می‏کردم با توجه به اعتبار دانشگاهی که در تهران او را به کار گرفته است، فضای نا امید کننده‏ای ترسیم نکند. اما چنین نبود. او چنان از تنبلی و پژوهش‏گریزی دانشجویانش گله‏مند بود که مرا به شگفتی واداشت. او گفت: «وقتی از آنها می‏خواهم که مقاله‏ای را تنظیم و ارایه دهند، با سئوالات خنده‏داری روبرو می‏شوم، مثل اینکه، استاد منابعش را از کجا تهیه کنیم؟! و بعد که فهرستی از سایت‏ها ومنابع در اختیارشان می‏گذارم، سراغ از این می‏گیرند که کدام مطلب را استفاده کنند و گاه کار  را به جایی می‏رسانند که درمی‏یابم ترجیح می‏دهند مطلبی را از جایی گرفته و عیناً ارایه دهند تا شر نمره آن درس را از سر خود کم کنند. یعنی چیزی به عنوان پژوهشی که دانشجو باید انجام دهد، چندان معنایی ندارد.»
این خاطره را از آن جهت آوردم که نمایی واقعی از اوضاع پژوهش در دانشگاه‏ها، بدنه‏ای که باید با پژوهش عجین باشد، ارایه دهم. دانشگاه جایی است که الفبای پژوهش باید آموخته و تمرین شود و بروندادش باید چندی بعد در متن جامعه با طرح پرسش و سپس پژوهیدن پاسخ آن، در صدد کاستن از کاستی‏ها و طرح اندیشه‏های نو برای پیشرفت و تعالی جامعه باشد. واقعاً اگر وضعیت دانشجویان مقاطعی که پس از فراغت از تحصیل، خود باید کرسی تدریس دانشگاهی را اشغال کنند، چنین باشد، برای آینده باید سخت نگران باشیم.
شورای فرهنگ عمومی کشور روزی را به نام پژوهش تعیین کرده است، و در کمتر اداره و دستگاهی می‏توان معاونتی به نام پژوهش یا پژوهشگاه را نیافت. اما واقعیت آن است که پژوهش را مگر در مؤسسات خاصی چون رویان و امثال آن، جدی نمی‏گیریم. طرح‏هایی که به نام طرح پژوهشی انجام می‏شوند، غالباً بهانه‏ای هستند برای تخصیص بودجه و فراهم شدن نان و آب برای صاحبان طرح! گاه گزارش‏هایی که نام پژوهش را یدک می کشند و قرار است برای تصمیم‏گیری در هیئت مدیران سازمان‏ها ارایه شوند، نتایجشان پیش از آغاز طرح معلوم بوده و همان نیز در گزارش نهایی ارایه شده است. چراکه منفعت‏زایی آن نتیجه ملاک عمل بوده است و نه یافتن پاسخ‏های حقیقی پرسش‏هایی که بهانه اجرای آن طرح پژوهشی شده‏اند.
جا دارد همه ما، اعم از صف و ستاد، نگاه خود به امر پژوهش در جامعه را در همه ابعاد و زمینه‏ها تغییر دهیم و ضرورت واقعی آن را برای جامعه‏ای که ادعاهای بزرگ برای دنیا دارد، قدری ژرف‏تر و جدی‏تر در نظر بگیریم.

محمد کریمی


زیتون سرخ (۵۱)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


معلوم شد وقتي که من نبوده‌ام روزبه بيدار شده و چون مرا نديده، شروع به گريه كرده است. از گريه او لاله هم بيدار شده و هر دو گريه را سر داده بودند؛ طوري كه دختر فاطمه خانم مجبور شده بيايد بالا و آن‌ها را ساكت كند.
تهيه يك شيشه شير گاو به مشكل اصلي زندگي‌ام تبديل شده بود! فاطمه خانم گفت: «بيا به مسجد محل برويم.»
ـ مسجد چه‌ كار كنيم؟
ـ بگوييم به ما برگه‌اي بدهند كه بقال بدون نوبت به تو شير بدهد.
ـ فايده دارد؟
ـ امتحانش ضرر ندارد.
به مسجد محل رفتم. آنجا حاج آقايي بود كه مشكلم را با او
در ميان گذاشتم. گفت: «خواهر! ما نمي‌توانيم برايت كاري انجام دهيم. حق الناس است و اشكال شرعي دارد. شما اگر شير مي‌خواهيد بايد در صف بايستيد. راه ديگري هم وجود ندارد.» نااميد و دل‌شكسته به خانه برگشتم. روزبه و لاله را بغل كردم و از ته دل گريستم.
يك روز صبح كه به بقالي رفتم، هنگام بازگشت، در خانه، با صحنه عجيبي روبه‌رو شدم. روزبه بيدار شده بود و گريه‌اش لاله را هم بيدار كرده بود. لاله خودش را كثيف كرده بود و حتي دست و دهانش نيز آلوده شده بود. بوي بدي همه اتاق را فراگرفته بود. شيشه شير را گوشه‌اي انداختم و بدون آنكه روزبه و لاله را آرام كنم خودم هم شروع كردم به گريه كردن. سخت احساس تنهايي و بي‌پناهي مي‌كردم و در دلم بقال را نفرين مي‌كردم كه به خاطر يك شيشه شير اين‌چنين مرا درمانده و ذليل كرده بود.
سه ماه مرخصي زايمانم كه تمام شد تازه مشكلات واقعي‌ام آغاز شدند. محل كارم ميدان ونك بود. بايد ساعت شش صبح از خانه بيرون مي‌رفتم تا ساعت هفت و نيم كه كارم شروع مي‌شد، آنجا باشم. ساعت چهار بعدازظهر كارم تمام مي‌شد. تا به خانه مي‌رسيدم غروب بود. پاييز بود و هوا هم زود تاريك مي‌شد. مدتي مادرم از روزبه و لاله نگه‌داري كرد. براي آنكه لاله شير داشته باشد با وجودي كه شير نداشتم، با شيردوش از سينه‌ام شير مي‌گرفتم و در شيشه ريختم تا لاله شير داشته باشد. يك شيشه شير كفاف روزبه و لاله را نمي‌كرد. صبح كه مي‌خواستم بروم،‏ رويا، خواهرم، كه دانشجو بود، مي‌آمد نزد بچه‌ها. بعد مادرم مي‌آمد و بچه‌ها را به خانه خودشان مي‌برد و تا عصر از آن‌ها نگه‌داري مي‌كرد.
شيرم كفاف لاله را نمي‌داد. ناچار شدم به او شيرخشك بدهم. شيرخشكي كه به او دادم براي او مناسب نبود و لپ‌هايش سرخ مي‌شد. همسايه‌اي داشتيم كه بچه‌اي هم‌سن لاله داشت و شيرش هم زياد بود. مادرم لاله را مي‌برد آنجا و آن زن به لاله شير مي‌داد. شيرخشك به راحتي به دست نمي‌آمد. جنگ بود و همه چيز كوپني و جيره‌بندي شده بود. وزارت بهداشت هم به مادراني كه شير داشتند، كوپن شير نمي‌داد. به زحمت كوپن تهيه كردم. اما اين بار مشكل ديگري رخ داد؛ داروخانه‌ها پارتي‌بازي مي‌كردند و به همه شير كوپني نمي‌دادند. به زحمت و از اين داروخانه و آن داروخانه با خواهش و التماس براي لاله شير پيدا مي‌كردم. ساعت چهار كه از كارم مرخص مي‌شدم در خيابان‌ها و داروخانه‌ها دنبال شير مي‌گشتم. بعضي وقت‌ها محمد، يكي، دو قوطي شيرخشك از شاهرود براي لاله مي‌آورد.
يك شب شير خشك لاله تمام شد. روزبه و لاله را نزد فاطمه خانم گذاشتم و رفتم دنبال شير. به بيش از ده داروخانه رفتم؛ اما شير پيدا نكردم. سرتاسر خيابان آزادي و انقلاب را گشتم اما بي‌فايده بود. در خيابان گريه‌ام گرفت. گريان و دست‌خالي به خانه برگشتم. با خودم گفتم: «خدايا به اين بچه‌ چه بدهم بخورد! بچه چهارماهه كه غذا هم نمي‌تواند بخورد. پس من به بچه‌ام چه بدهم؟ گرسنه است.» فاطمه خانم وقتي مرا گريان ديد، ترسيد. پرسيد: «چرا گريه مي‌كني؟» هق‌هق‌كنان گفتم: «شير پيدا نكردم. لاله هم گرسنه است. مي‌گويي چه كار كنم؟ فردا بايد بروم سر كار. اين بچه چه بخورد؟»
ـ تا فردا خدا بزرگ است. اميدت به خدا باشد.
روزبه و لاله را به طبقه بالا بردم. حريرة بادام درست کردم و به لاله دادم. آن‌قدر گرسنه بود كه به سرعت آن را خورد. به روزبه هم غذا دادم و بدون آنكه خودم چيزي بخورم بچه‌ها را خواباندم و خودم هم گوشه‌اي خوابيدم.


 

این جاده یک طرفه نیست

وقتی من صحبت از پژوهش می‌کنم ادات استفهام در ذهن‌ام شکل می‌گیرند، به این معنا که تمامتِ کلانِ جنگ را به قدر امکانِ فهم خودم در ذهن‌ام تصور و تصویر می‌کنم که البته این تصور بدون تصدیق نیست. و بعد با خود می‌گویم ما چه‌گونه می‌توانیم مقولات و موضوعات این واقعه/ پدیده/ مسأله را بشناسیم و بشناسانیم. شما می‌دانید غایت و قصد از پژوهش شناخت است.


«تحليل عمليات طريق‌القدس» منتشر شد

كتاب «تحليل عمليات طريق‌القدس» نوشته اميران سرتيپ مسعود بختياري و نصرت‌الله معين‌وزيري، توسط سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع‌مقدس ارتش به چاپ رسيده است. عمليات طريق‌القدس، دومين عمليات موفقيت‌آميز ايران پس از عمليات ثامن‌الائمه(ع) (شكست حصر آبادان) و اولين نبرد مدون ايران در دفاع مقدس است.


«بحران» به كتابفروشي‌ها مي‌آيد

كتاب «بحران (سال آخر ریاست‌جمهوری كارتر)» اثر هميلتون جردن كه با ترجمه محمد طاهري مقدم از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده،‌ از (بيستم آذر) در كتابفروشي‌ها عرضه مي‌شود. طاهري مقدم، مترجم اثر در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، اظهار كرد: «بحران» شرحي بر بحران سال آخر رياست جمهوري جيمي كارتر، رييس‌جمهوري آمريكا دارد كه با جريان تسخير لانه جاسوسي آغاز مي‌شود.


جلد سوم روز شمار 15 خرداد منتشر شد

احد گودرزیانی از چاپ جلد سوم "روز شمار 15 خرداد" و تجدید چاپ جلد اول و دوم كتاب خبر داد. احد گودرزیانی در گفت و گو با خبرنگار بخش كتاب و ادبیات پایگاه خبری حوزه هنری با اشاره به این كه جلد یك و دو "روز شمار 15 خرداد" به چاپ دوم خود رسیده است، گفت: جلد سوم این كتاب به زودی به چاپ می رسد و نگارش جلد چهارم این اثر نیز به پایان رسیده و مراحل فنی كار طی می شود.


اینجا افریقا است

اینجا بشاگرد است. افریقای ایران. یک درصد از خاک ایران مال بشاگرد است. فکر می‌کنی یک درصد کم است؟ اگر یک بار به بشاگرد می‌رفتی و هفده هجده ساعت توی کوه و تپه رانندگی می‌کردی تا فاصله دویست و اندی کیلومتری شهر میناب تا مرکز بشاگرد را پشت سر بگذاری، معنی پر از گرد و خاک یک درصد برایت تفهیم می‌شود. اصلا می‌دانی بشاگرد کجاست؟


رو‌ش‌شناسی و موضوع‌یابی مطالعات شهری در تاریخ شفاهی

کتاب رو‌ش‌شناسی و موضوع‌یابی مطالعات شهری در تاریخ شفاهی، مجموعه مقالات پنجمین همایش تاریخ شفاهی ایران، 15 اسفند 1387 در سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوی است. از نقاط قوت کتاب، داشتن مخاطبان خاص یا به نوعی مخاطب‌گزینی آن است؛ همچنین بیشتر شفاهی‌کاران فعال در آن مقالات تخصصی ارائه داده‌اند.


24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر

یکی از رویداد‌های مهمی‌که تا سال‌ها در عرصه سیاسی ایران تاثیرگذار بود فرار گروهی از زندانیان حزب توده از زندان قصر در 24 آذر 1329 بود. کنگره دوم حزب توده در 1327 در تهران آغاز شد. دبیران حزب و گروه‌‌ها و کمیته ‌های داخلی حزب انتخاب شدند اما با سوء قصد به جان محمدرضا پهلوی توسط ناصر فخرایی عضو سابق حزب در محوطه دانشگاه تهران...


سرگذشت کتاب «چمران به روایت همسر شهید»

سال 1378 است. انتشارات روایت فتح، تنها یک محصول دارد و اگر در شش ماه آینده کتابی منتشر نکند، مجوز آن باطل خواهد شد. مجموعه «نیمه پنهان ماه» ظاهراً این طور متولد شده است. با طرحی برای نگارش یک اثر زندگی‌نامه‌ای درباره مصطفی چمران که باید شش ماهه به نتیجه برسد.


جنگ ما یک جنگ عقیدتی سیاسی بود

خیراندیش بازیگری است که بدون اغراق در هر ژانری موفق ظاهر می‌شود و در بیشتر مواقع خودش نقشش را طراحی می‌کند. این بازیگر معتقد است به مقوله جنگ به لحاظ سینمایی آن‌گونه که شایسته است پرداخت نشده و بسیاری از بزرگان سینما می‌توانستند در این عرصه حرف‌های جدی‌تری برای گفتن داشته باشند اما به دلیل عدم امکان کار در این مقوله، سینمای جنگ ما سینمای کسالت‌آوری شده است. خیراندیش با انحصاری کردن هر مسأله‌ای به شدت مخالف است و می‌گوید:


مهتاب خیّن کیست؟

تاریخ شفاهی دفاع مقدس می‌تواند مهم‌ترین عنصر در زنده نگه داشتن تاریخ انقلاب اسلامی باشد. با تاریخ شفاهی دفاع مقدس است که می‌توان یاد و خاطره شهدا و رزمندگان، جانبازان، اسرا و عناصر مردمی درگیر در جنگ هشت ساله را به نسل حاضر و آینده منتقل و ثبت کرد. پس تا خاطرات این رزمندگان دچار فراموشی نشده است باید کاری کرد.


خاطرات کهنه‏سرباز‏ان در طرح ملی تاریخ شفاهی گردآوری می‏شود

ویلیام رین(William Ryan) عکس سیاه وسفید هنگ توپخانه سلطنتی را در دست گرفته بود و ماجرای حضور خود در جنگ جهانی دوم را شرح می‏داد. او به عنوان توپچی هنگ توپخانه و پیک موتورسوار انجام وظیفه کرده بود. رین یک روز آفتابی را به خاطر داشت که به او دستور داده شد اوراقی را برای یکی ازنیروهای متفق لهستانی ببرد.


زنان نسل جديد در ازبکستان

این کتاب در نوع خود یک کار بزرگ به حساب مي آيد. خانم ماریان کمپ، استاد تاریخ در دانشگاه وایومینگ Wyoming، تا به حال مطالعات زیادی را در رابطه با تغییر نقش زنان و نیز فشارهای وارده بر آنان در طول قرن بیستم به خصوص در جوامع اسلامی انجام داده است. کمپ در این کتاب برداشتی کاملاً متفاوت از وضعیت زنان در ازبکستان به نمایش می گذارد.


داستان‏های جنگ

داستان‏های جنگ: طرح تاریخ کهنه سربازان، داستان این سربازان را به زبان خودشان گردآوری می‏کند. مردم کلورادو خاطرات خود برای بزرگترین رویداد تاریخ شفاهی آمریکا در اختیار دیگران می‏گذارند. هیو بینگهام Hugh Bingham وکیل اهل دنور و گری اسمیت Gary Smith مدیر حقوقی بیمه، 30 سال است که یکدیگر را می‏شناسند، اما تا پیش از اینکه اسمیت از بینگهام بخواهد در بزرگترین رویداد تاریخ شفاهی آمریکا مصاحبه کنند، هیچگاه راجع به خدمت سربازی بینگهام در دوران جنگ ویتنام صحبت نکرده بودند.


تکنولوژی جدید اینترنتی درخدمت محققان تاریخ شفاهی

سیستم (OHMS) ‏ پیشرفتی مبتکرانه در کار تطبیق منابع تاریخ شفاهی‏ ضبط شده با متن نسخۀ پیاده شدۀ آنهاست. درحالی که مورخان شفاهی اولیه، نسخۀ پیاده شده را معتبر می‏شماردند، محققان امروزی دریافته‏اند که واژگان گوینده صحیح‏ترین شکل سند تاریخ شفاهی است.


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-30

پرسش‌هاي صريح و مستقيمي كه بدان اشاره شد، در نقطه پايان روايت مصاحبه، نشانه‌گذاري مي‌شوند. از اين زمان روايت مصاحبه وارد مرحلة توضيح مي‌شود كه ايدة مربوط به شرح دادن آن بسيار مهم است. ساختار نشانه‌ها كه عنوان شدند بايد محيط بر پرسش‌هاي روايت باشند. در اين صورت، وظيفه ما با دقت گوش كردن به جريان گزارش ماوقع بود كه انجامش نمي‌توانست كار مشكلي باشد.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'