شماره 37    |    16 شهريور 1390

   


يادي از شهيدان زنده
تاريخ شفاهي مجروحان شيميايي دفاع مقدس

چندي است كه تاريخنگاري دفاع مقدس به طور ويژه مورد توجه مراكز مختلفي در ايران قرار گرفته است كه هركدام در راستاي اهداف و سياست‌هاي خود اقدام به جمع آوري اطلاعات مرتبط با آن مي نمايند. اما به نظر مي رسد گاه در اين باره نيز تقسيم وظايف و تعريف اهداف به درستی انجام نشده است. در اين هياهوي جمع آوري اطلاعات دفاع مقدس، هرچند سهمي براي كسي مشخص نشده و اصولاً بسياري از افرادي كه به جبهه رفتند نقشي براي خود در اين زمينه قائل نيستند، به نظر مي‌رسد در نوع نگاه به این تاريخنگاري بايد تغييراتي داده شود؟آيا نمي توان جايگاهي براي تمام افرادي كه در دفاع مقدس حاضر بوده اند تعريف نمود و نقشي كوچك از مردان بزرگي كه معمولاً در این تاريخنگاري ديده نمي شوند، در لوح محفوظ تاريخ دفاع مقدس حك نمود؟ روي سخن اين مطلب نه فرد خاص،نه مركز مشخص و نه ن‌هادمعيني است. بلكه درخواست توجه به زوايايي از تاريخنگاري دفاع مقدس است كه معمولاً در نوشته‌‌ها نمی‌آید و در تريبون‌‌هاي رسمي گفته نمي شود؛ ناگفته‌هايي از بزرگمردي‌هاي گمشده را كه در لايه‌‌هاي گذر زمان در جامعه که كاغذ را ياراي انتقال همه واقعيات آن نيست و تنها تاريخ شفاهي می‌تواند آنها را ثبت و ضبط نمايد. روي مطلب اين سخن مجروحان شيميايي دفاع مقدس است كه بايد آنها را شهيدان زنده نامید؛ افرادي كه نه مجروحيت آنها بدرستي ديده مي شود، نه به مظلوميت آن توجه! افرادي كه دستگاه اكسيژن همراه هميشگي و قرص‌هاي مختلف دسرآنها است. اين افراد از مشكلات متعددي مانند سختي رفت وآمد،آلودگي هوا، كمبود دارو و گراني آن و مهمتر از همه، بي‌توجهي مسئولان رنج مي برند. جا دارد، در میان طرح‌های زيادي كه در ذيل تاريخنگاري دفاع مقدس در ايران صورت مي‌گيرد. تاريخ شفاهي مجروحان شيميايي به طور خاص مورد توجه قرار گيرد؛ چراکه بسياري از اين بزرگان در چند سال گذشته شهيد شده‌اند و جاماندگان آنها نیز امكان دارد در آينده نزدیک به ديدار معبود بشتابند. هرگونه تعلل در انجام اين امر، خسارت‌بار است. شتاب در اين كار مي تواند ضمن كمك به تاريخنگاري دفاع مقدس و روشن شدن این گوشه‌‌ از آن مرحمي بر دل‌هاي خسته این عزیزان باشد. با ایجاد مركزبایگانی اسناد ویژه اين مجروحان مي‌توان اسناد مكتوب مانند اسناد مجروحيت و پرونده پزشكي آنها را به همراه اسناد غيرمكتوب مانند مصاحبه‌ها، عكس‌ها و نوار‌ها را قرارداد تا در اختيار محققين قرار گیرد و آنها از ديدگاه كاربردي و یا جنبه تبليغي و اطلاع رساني بهره برده و در اختيار مردم قرار دهند.  همچنين خروجي اين مركز مي تواند در قالب  ايجاد یک وب سایت ویژه محقق شود تا ضمن اطلاع رساني در داخل كشور سند محكمي بر حقانيت ايران در جنگ تحميلي  براي دیگركشور‌ها و افكار عمومي دنيا باشد. این اقدام چنانچه  به شایستگی صورت گیرد، می‌تواند زمينه‌ساز تحقيقات مهم تاريخي و روشن شدن زواياي مختلف استفاده از سلاح‌های شیمیایی در جنگ تحمیلی و نقش دیگركشور‌ها در اين باره باشد.

ابوالفضل حسن آبادی- مدیر مرکز اسناد و کتابخانه آستان قدس رضوی


زیتون سرخ (۳۷)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


همان شب آمد خانه ما. اتفاقاً ما در خانه غذا نداشتيم كه به او بدهيم. گفت: «شام چه داريد؟» گفتم: «چيزي نداريم!» او هم حرفي نزد ما سرگرم كارمان بوديم كه صداي افتادن ظرفي آمد. معلوم شد آن آقا بدون اجازه من به آشپزخانه رفته و در تاريكي دنبال غذا مي‌گشته است. دست در ظرف شير داغ كرده و آن را ريخته بود! از اين حركت او خيلي بدم آمد. با ناراحتي به علي گفتم: «علي! اين آقا ديگر حق ندارد پايش را در خانه من بگذارد.»
دوست نداشتم كسي از دوستان علي به آشپزخانه برود. حتي آقا حسن، دوست صميمي خانوادگي ما، هرگز اين كار را نمي‌نكرد. اما آن آقاي مدعي‌ِ مبارزه براي خلق، براي شكم خودش، شير بچة مرا ريخت و روزبه تا روز بعد گرسنه ماند. علي نمي‌توانست او را به خانه راه ندهد، اما دفعه ديگر كه او خواست به خانه ما بيايد، من جلوي او ايستادم و او را به منزل راه ندادم. رابطه او با علي قطع شد.
از مرداد 1359 درگيري‌هاي پراكنده‌اي ميان سربازان ما و عراقي‌ها رخ داد. علي كه براي من و روزبه خيلي نگران بود گفت: «ممكن است به زودي جنگ شود. آمريكايي‌ها به اين سادگي
دست از انقلاب مردم ما برنمي‌دارند. بهتر است تو بروي تهران. آنجا امن‌تر است.»
ـ نمي‌روم!
ـ چرا!
ـ مي‌خواهم كنار تو بمانم.
هرطور بود مرا راضي كرد كه به تهران بروم. من و روزبه همراه پسرعمويم با اتوبوس به تهران رفتيم. چند روزي رفتم سر كارم. از اهواز و خوزستان خبرهاي خوشي نمي‌رسيد. مرداد و شهريور را در تهران ماندم. در اين مدت هر اندازه به علي اصرار كردم كه كارش را در اهواز رها كند و به تهران بيايد، قبول نكرد. حتي شاهپور، برادر بزرگ علي، در شركت ذوب آهن شاهرود كاري براي او پيدا كرد، اما علي قبول نكرد. مي‌گفت: «من در خوشي و شادماني اين مردم حضور داشته‌ام، نامردي است حالا كه روز سختي است آن‌ها را رها كنم. از اهواز خاطرات خوشي دارم. اينجا را ترك نمي‌كنم.»
دلم خيلي براي علي تنگ شده بود. شهريورماه به اهواز رفتم. چند روزي آنجا ماندم، اما دوباره علي مرا راهي تهران كرد. اواخر شهريور بود كه دوباره به اهواز رفتم. علي گفت: «چرا آمدي؟»
ـ مي‌خواهم كنار تو باشم.
ـ كارت چه مي‌شود؟
ـ كارم را رها كردم.
ـ چرا؟
ـ مي‌خواهم با تو باشم.
ـ اما اينجا خطرناك است.
ـ در عوض با هم هستيم.
جنگ شروع شد. هواپيماهاي عراقي مرتب اهواز را بمباران مي‌كردند. هر روز ناحيه يا محله‌اي را مي‌زدند و عده‌اي زن و مرد و كودك زير آوار مي‌رفتند. مردم شروع به تخليه شهر كردند. شهر خلوت شده بود و بسياري از كالاهاي مصرفي و ضروري پيدا نمي‌شد. روزبه هم غذا نمي‌خورد. شير خودم هم كفايت نمي‌كرد. اغلب اوقات روز و شب از ترس بمب‌هاي دشمن در سنگر بوديم. از هول، شب تا صبح خوابم نمي‌برد. همه‌اش مي‌ترسيدم براي علي يا بچه‌ام اتفاقي بيفتد. هواپيماهاي عراقي به هيچ‌كس و هيچ‌جا رحم نمي‌كردند و مراكز نظامي و غيرنظامي برايشان يكسان بود. همه نقاط شهر اهواز را مي‌زدند و هيچ‌جا امن نبود.
منزل ما نزديك پادگان بود. هواپيماهاي عراقي چند بار به اين پادگان حمله كردند. وقتي روي پادگان بمب مي‌انداختند، خانه ما به شدت مي‌لرزيد. روزبه مي‌ترسيد و گريه مي‌كرد. يك بار هواپيماهاي عراقي چنان پايين آمده بودند و با مسلسل شليك مي‌كردند كه من به راحتي خلبان هواپيما را ديدم. روزبه را بغل كردم و كنار ديوار حياط ايستادم. كمي بعد زمين به شدت زير پايم لرزيد. معلوم شد بمب انداخته‌اند.
صبح‌ها كه علي مي‌رفت سر كار، من هم روزبه را بغل مي‌كردم و مي‌رفتم منزل عمويم. منزل آن‌ها در منطقه «زيتون كارمندي» بود.  پسرعموها و دخترعموهايم آنجا بودند و خيالم راحت بود كه اگر بمب منفجر شود و خودم كشته شوم، كسي هست كه بچه‌ام را نجات بدهد. در منزل عمو مي‌خوابيدم. از شب تا صبح از ترس بمب و هواپيما نمي‌توانستم بخوابم.
پناهگاه‌هايي که ساخته بودند پر از قورباغه بود. آن روزها روزبه تازه روي دست و پا راه مي‌رفت. وقتي مي‌رفتم داخل پناهگاه، روزبه خيلي خوشش مي‌آمد كه با قورباغه‌ها بازي كند. گاهي مجبور بوديم ساعت‌ها در پناهگاه بمانيم. در اين مدت، روزبه از بغلم فرار مي‌كرد و مي‌رفت با قورباغه‌ها بازي مي‌كرد. يك روز كه روزبه در پناهگاه شيطنت مي‌كرد در دل با خودم گفتم: «اي خدا! زنده مي‌مانم كه بعدها براي روزبه تعريف كنم چه دوراني گذرانديم!»
عصر كه كار علي تمام مي‌شد، مي‌آمد خانه عمويم و روزبه و مرا مي‌برد خانه خودمان.
در اهواز زندگي برايم روزبه‌روز سخت‌تر مي‌شد. علي اصرار كرد كه به تهران بروم. من هم قبول كردم و به تهران رفتم. يك هفته تهران بودم. سپس به توصيه علي به شاهرود نزد مادر علي رفتم. حسن آقا به جبهه رفته بود و علي به تنهايي در اهواز زندگي مي‌كرد. با وجودي كه هر روز به من تلفن مي‌كرد، اما دلم آرام و قرار نداشت. يك بار براي ديدن من به تهران آمد.
علي مردي بي‌ريا، صادق، اهل مطالعه و بااخلاق بود. اهل دورويي و دروغ نبود. به دوستانش خيلي وابسته بود و به آنان احترام مي‌گذاشت. كمي بعد از شروع جنگ، حسن آقا همسرش، هما خانم را كه باردار بود، راهي تهران كرد و ساكن منزل ما شد. مدتي بعد دولت منقضي خدمت‌هاي سال 1356 را به خدمت دوره احتياط فراخواند و حسن آقا مجبور شد به سربازي و جبهه برود.


 

برپايی دهمین کارگاه تاریخ‌شفاهی دفاع‌مقدس به ميزبانی قم

مرکز ملی اسناد و کتابخانه دفاع‌مقدس، دهمین کارگاه آموزش تاریخ‌شفاهی دفاع‌مقدس را در تاريخ شانزدهم شهريور ماه، در استان قم برگزار خواهد كرد. تالار شهید کلهر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم، ساعت 8 صبح روز چهارشنبه شانزدهم شهریور ماه 90 میزبان این نشست تخصصی دفاع‌مقدس خواهد بود.


جلسه دفاعیه: تاریخ شفاهی در تاریخ معماری ایران

جلسۀ دفاعیۀ رسالۀ نهایی سیده میترا هاشمی، در روز ۲۱ شهریور، ساعت ۱۴، با عنوان «تاریخ شفاهی در تاریخ معماری ایران: درآمدی بر مباحث نظری و عملی» برای دریافت درجۀ کارشناسی ارشد در رشتۀ مطالعات معماری ایران در دانشکدۀ معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی برگزار خواهد شد. هدف از این رساله تأملی است در مباحث نظری و عملی تاریخ شفاهی و پیوند آن با شاخۀ تاریخ معماری. چکیدۀ رساله در ادامه آمده است:


نخستین نشست تخصصی مسئولان دفاتر مطالعات و ادبیات پایداری مراكز استان‌ها برگزار می‌شود

نخستین نشست تخصصی مسئولان دفاتر مطالعات و ادبیات پایداری مراكز استان ها، با هدف ارایه راهكار برای تدوین تاریخ‌شفاهی انقلاب و دفاع‌مقدس در استان‌های كشور، در تاریخ 20 و 21 شهریور ماه سال جاری، در در دو نوبت صبح و عصر در سالن حوزه ریاست حوزه هنری تهران برگزار می‌شود.


17 شهریور ، شتاب در سقوط حکومت پهلوی

در پي سرعت گرفتن حرکت انقلابي مردم در سال های 56 و 57 شاه براي حفظ قدرت مجبور به استفاده از ارتش شد. شاه به دليل بی اطلاعی از عمق نارضايتي مردم بر اين نارضايتي ها دامن زد و در مصاحبه مطبوعاتي 23 ارديبهشت 1357 در مورد اوضاع بحراني ايران گفت: «اين شورش ها را دو گروه تجزيه طلبان و سياسيون قديمي رهبري مي کنند. تظاهرات ضد ميهني چند روز اخير کار کساني است که به سلامتي پيشه‌وري شراب مي خورند و با کساني که مي خواهند ايران را به ايرانستان تبديل کنند و افراد اين شورش ها به عقايد بچه‌گانه، احمقانه، عجيب و غيرقابل درک مربوط مي شوند».


تاریخ شفاهی قیام 17 شهریور1357

کتاب تاریخ شفاهی قیام 17 شهریور1357 نوشته محمد طحان را می‌ توان یک کتاب تحلیلی درباره راهپیمایی روز هفده شهریور قلمداد کرد که یک فصل آن در فضای تاریخ شفاهی قلم خورده است. این کتاب پانزدهمی‌ن مجلد از سری کتاب‌های تاریخ شفاهی است که در ادامه «طرح تدوین تاریخ انقلاب اسلامی‌»، در مرکز اسناد انقلاب تهیه شده و در سال 1386 راهی بازار نشر گشته است.


نگاهی به زندگی امام موسی صدر

تاریخ معاصر لبنان را نمی‏توان بدون اشاره به امام موسی صدر به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد در تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور مرور کرد. سید موسی صدر در 14 خرداد1307 ش در قم به دنیا آمد. پدرش آیت‏الله‏ سید صدرالدین صدر جانشین آیت‏الله‏ شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم بود. او پس از پایان دوره ابتدایی در 1322 به حوزه علمیه قم رفت و نزدیک سیزده سال در این حوزه و سپس در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینی بود. از اساتید او می‏توان به آیات عظام سید حسین طباطبایی بروجردی،‏ محقق داماد،‏ سید محسن حکیم،‏ سید ابوالقاسم خویی، ‏امام خمینی(ره) و.‏.. اشاره کرد. وی در طول زندگی حوزوی خود،‏ به دلیل سطح علمی بالا،‏ شاگردان برجسته‏ای ‏را تربیت کرد.‏


حفظ تاریخ: همایش اکتبر درباره جنگ ایران-عراق

جنگ ایران –عراق: از نگاه بغداد، 27-25 اکتبر 2011 (5-3 آبان 1390) مرکز پژوهشهای اسناد جنگ در دانشگاه دفاع ملی آمریکا با همکاری طرح تاریخ بین المللی جنگ سرد در مرکز ویلسون* اعلام داشته اند که در صدد هستند همایشی با موضوع تاریخ بین المللی جنگ ایران-عراق برگزار کنند. این همایش، با عنوان جنگ ایران-عراق: از نگاه بغداد، از 25 تا 27 اکتبر 2011 در مرکز بین المللی دانشمندان وودرو ویلسون در واشینگتون دی سی برگزار خواهد شد


آیت الله طالقانی و آخرین زندان

شخصیت سید محمود علایی طالقانی به‌عنوان یکی از نوگرایان دینی و از روحانیون مبارز و انقلابی ابعاد گوناگونی دارد که بررسی آن در یک مقاله نمی‌گنجد. ارتباط طالقانی با تشکل های مذهبی دوران خویش، دیدگاهای وی در نهضت ملی شدن نفت، فدائیان اسلام، نقش وی در تاسیس نهضت آزادی، حضور طالقانی در مسجد هدایت، پیروزی انقلاب و مشارکت طالقانی در اداره کشور و سرانجام دیدگاه وی در خصوص اصل شوراها از مهم ترین فرازهای زندگی و زمانه طالقانی است. در مقاله ذیل خاطراتی از آخرین زندان وی مورد اشاره قرار گرفته است:


مجله فرهنگی و هنری بخارا شماره 82

یادنامه سعید نفیسی (۱۸ خرداد1274- 23 آبان ۱۳۴۵ خورشیدی)، ادیب، مورخ، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی در شماره 82 بخارا، مرداد و شهریور 1390 آمده است. در بخش فرازهایی از زندگی من که خاطرات و زندگینامه او اززبان خودش است، برشی از وقایع و تاریخ آن دوره دیده می‌شود: «... در 1282 از تهران به همه فرمانروایان ولایت دستور دادند که از هر شهری جوانانی از خاندان‌های دانشمندان را که شایسته دانش اندوزی در این مدرسه باشند به تهران بفرستند. محمد اسماعیل خان وکیل الملک نوری حکمران معروف کرمان پدرم را برای همین کار به تهران فرستاد و وی دوره طب دارالفنون را در چهار سال به پایان رساند و بی‌درنگ کارهای مهم به او رجوع کردند- از آن جمله ریاست بیمارستانی بود که در 1290 به نام مریضخانه دولتی تأسیس کردند و همان بیمارستان سینای امروز است...»


نقد کتاب نظریه تاریخ شفاهی نوشته: لین آبرامز

در پی مکاتبات هفته نامه تاریخ شفاهی ایران با آقای دکتر رونالد ج. گریل (Ronald J. Grele)، رئیس پیشین دفتر پژوهشی تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا، ایشان ضمن ابراز خرسندی از همکاری با این هفته نامه و انتشار آثارشان به فارسی، شماری از مقالات خود را برای ارایه به خوانندگان فارسی زبان در اختیار ما قرار دادند. نقد زیر نخستین مقاله از موارد ارسالی ایشان است که چندی پیش در شماره 38 (زمستان-بهار 2011) نشریه Oral History Review منتشر شد. نظر به اینکه حقوق نسخه انگلیسی این مقاله متعلق به نشریه یاد شده است، از انتشار نسخه کامل انگلیسی این نقد معذوریم، ولی ترجمه فارسی آن پیش روی شماست.


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-16

متن روايت شده، بوسيله ساختار پرسش‌ها، در يك چارچوب مورد موافقت مصاحبه‌كننده و مصاحبه‌شونده، بر سر همكاري در توليد يك روايت تاريخي قابل فهم [داراي ارتباط منطقي]، روش‌شناسي، دو منظور را دنبال مي‌كند؛ اولاً اين امكان را فراهم مي‌آورد كه تجربيات ذهني – رواني واكنش‌هاي تفسيري مصاحبه‌شونده مجال بروز پيدا كند و دوماً اين ملاقات باعث مي‌شود مركز تاريخ شفاهي به هدف گردآوري داده‌هاي اجتماعي و تاريخ فرهنگي برسد. با نمايان شدن داده‌هاي ذهني، مي‌توان وجود تصورات را مورد ترديد قرار داد.


وقتی برج‏ها فرو افتاد: تاریخ شفاهی یازده سپتامبر و پیامد‏های آن

ماری مارشال کلارک (Mary Marshal Clark) پس از واقعه یازده سپتامبر متوجه سکون عمیقی شد که شهر نیویورک را فرا گرفته بود. این کتابدار چنین به خاطر می‏آورد:"هیچ وقت آنقدر ساکت نبود؛ رعب آور بود و من می‏خواستم بدانم که زیر این سکوت چه نهفته است". تنها کلارک به عنوان مدیر مرکز تاریخ شفاهی کلمبیا – که قدیمی‏ترین و بزرگترین مرکز تاریخ شفاهی دانشگاهی در آمریکاست – توانایی بر عهده گرفتن مسئولیت ثبت حرف‏های افراد متاثر از این حادثه را داشت. با این حال او سردر گم شده بود که چگونه طرحی با این مقیاس را درباره واقعه‏ای چنین گسترده، سازماندهی کند


نگاهی به کتاب دا (نقد خاطره نگاری جنگ)

دفترادبیات وهنرومقاومت، وزه هنری در سال‌‌های اخیر با انتشارخاطراتی از انقلاب اسلامی‌و جنگ تحمیلی بخشی از منابع انقلاب را در اختیار پژوهشگران قرار داده است. با آنکه این اقدام مهم است ولی ضرورت نگاه متفاوت به وقایع بعد از انقلاب موجب می‌شود برخی کتاب‌های منتشر شده با دقت بیشتر بررسی شوند. آثاری که تحت عنوان خاطره یا خاطرات منتشر می‌شوند و در تحقیقات و مطالعات تاریخی مورد استناد محققان قرارمی‌گیرند، گونه‌ای از تاریخ شفاهی هستند. اگر تاریخ شفاهی فرصتی برای بیان هر آنچه درگذشته اتفاق افتاده ودر جهت ثبت دیده ‌ها و شنیده ‌های شاهدان وقایع در نظر بگیریم، ، دست مایه اولیه بخشی از خاطرات منتشر شده را تاریخ شفاهی تشکیل می‌دهد.


شهيد بروجردي در خاطرات اصغر اسماعيلي

بنده از نمازگزاران مسجد حضرت امام خميني(ره) در شهرك شهيد محلاتي و فرمانده بسيج شهيد مهتدي هستم. توفيقي حاصل شده كه مسؤوليت پايگاه شهيد مهتدي فرماندة شهيد و بزرگوار و دلاور لشكر 27 را داشته باشم. شهید بروجردی خاطره‌ای کوتاه دارم که سال‌هاست در ذهن من مانده است؛ خاطره‌ای به ياد ماندني از تشكيل سپاه در همان سال‌هاي اوليه پيروزي انقلاب اسلامي. وقتي در سال‌ 1358 بعد از آغاز برپایی نماز جمعه به دستور حضرت امام خميني(ره) به عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمدم – خدا رحمت كند - مرحوم آيت الله طالقاني نخستين خطيب نماز جمعه‌هاي بعد از انقلاب تهران بودند.


خاطرات مرحوم سیدرضا زواره‌ای

یکی از افراد مبارز و فعال سیاسی مسلمان مرحوم سیدرضا زواره‌ای بود که تلاش‌های بی‌شائبه‌اش برای پیروزی انقلاب اسلامی سند افتخاری برای آن مرحوم شد. وی پس از تحصیلات دانشگاهی پا به عرصه‌ی مبارزه با حکومت ستمشاهی پهلوی نهاد. او در این راه رنج چندین ‌بار بازداشت، زندان و شکنجه را برخود هموار کرد. زواره‌ای حقوق‌دانی مسلمان، متعبد و مذهبی بود که کار قضایی خود را از وکالت دادگستری آغاز نمود و با پذیرفتن وکالت خیل قابل توجهی از مبارزان مسلمان ضمن عمل به تکلیف دینی و عرق ملی خویش نقش اساسی در کاهش و تخفیف مجازات آنان داشت.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'