شماره 36    |    9 شهريور 1390

   


درآمدی بر چالش‌ها و موانع تاریخ شفاهی دفاع مقدس

مصاحبه‌های مربوط به دفاع مقدس، نه تنها در دوران 8 ساله آن، بلکه بسیاری پس از خاتمه آن صورت گرفته است و از این نظر، تاریخ شفاهی دفاع مقدس با دیگر تاریخ‌های شفاهی شباهت دارد. اما از نظر مصاحبه‌های همزمان با رویدادها، برتری تاریخ شفاهی دفاع مقدس را باید پذیرفت.
فراگیری و تنوع مراکز تاریخ شفاهی خاصه دفاع مقدس قابل توجه است. دراین بخش، مقولاتی مانند جهاد سازندگی نیز مغفول نمانده است. اما متاسفانه به خاطره گویی محدود مانده است. همزمانی تاریخ شفاهی دفاع مقدس یعنی خاطره‌گویی یا مصاحبه خبری و فعال، با رویداد اصلی، ویژگی بارز در ایران است که آثار و نتایج ویژه‌ای برای آن برشمرده می شود.
جایگاه والای جبهه، دفاع و فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه ایران، اجازه نقد تمام عیار تاریخ آن را به محققین نداده است. در زمینه موانع و معضلات تاریخ شفاهی دفاع مقدس، تجربه مصاحبه‌گران و کارگردانان طرح‌های تاریخ شفاهی جنگ قابل توجه است. به نظر ایشان، شعر، زبان رسمی گفتمان انقلابی و توجیه‌گر جنگ و نوحه، موتور محرکه جبهه‌ها بوده است. در این فضا بود که تفسیرهای عرفانی از دفاع رونق یافت. بنابراین آثارِ ادبیِ آمیخته با پاره‌ای مفاهیم و عبارات نامتجانس علمی‌نما تولید گردید. (حسام مظاهری، 1387: 180-179)
سیطره این گفتمان را به طور نسبی در دوران دفاع و حتی پس از آن، در مصاحبه با فرماندهان ارتش، سپاه و بسیج می‌توان مشاهده کرد. در بیان فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع، پیروزی، آرزوی دست یافتنی و رسیدن به کربلا و اتحاد کل مسلمین جهان؛ هدفی مقدس بود. انعکاس آن را در میان سخنان سپهبد صیاد شیرازی می‌توان به وضوح دید: «به یاری خداوند وقتی که ما به پیروزی نهائی برسیم روزی برسد که به‌ شکرانه این پیروزی در کربلای حسین نماز بگذاریم مطمئناً صف ما چهره جدیدی پیدا می‌کند چرا که در کنار خودش رزمندگان اسلام از ملیت‌های دیگر را دارد.»
صحبت بر سر درستی یا نادرستی کاربرد این واژگان نیست، بلکه ایشان معتقدند این دفاع با حفظ تقدس و قداست معنوی اش باید ارزیابی شود. همه حرکات، سکنات، رفتار و سلوک ایرانیان برخاسته از حسی غر یب، مقدس، الهامات و امداد غیبی است. نکته‌ای که در ادبیات و زبان اسرای عراقی نیز راه یافته است. تأثیر این فرهنگ به اندازه‌ای است که در روایت اسرای عراقی از جنگ نیز منعکس شده است.

دکتر مهدی ابوالحسنی
گروه تاریخ دانشگاه اصفهان


زیتون سرخ (۳۶)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


فصل دوازدهم

در اهواز، علي خانه بزرگي در منطقه كيان‌پارس اجاره كرده بود، اما ما از وسايل زندگي چيزي نداشتيم. فقط همان يك جفت قالي را داشتيم. پدرم برايم به عنوان جهيزيه يك تلويزيون خريد و به اهواز فرستاد. يك دست رخت‌خواب هم مادرم برايم درست كرده بود. اين كل جهيزيه‌اي بود كه من با خودم به خانه علي بردم. خانه ما در اهواز خيلي بزرگ بود، طوري كه چند اتاق آن خالي بود و ما حتي حصير هم نداشتيم كه كف آن اتاق‌ها پهن كنيم. حتي ظرف و ظروف معمولي هم نداشتيم. روز اول كه به اهواز رسيدم، شير خريديم. باردار بودم و بدنم نياز به پروتئين و كلسيم داشت. به خانه كه برگشتيم ظرفي نبود كه شير را در آن بجوشانيم! شب تا صبح‏، شير را در هواي آزاد گذاشتيم. صبح شير خراب شده بود! ناچار همان روز رفتيم و يك شيرجوش برقي خريديم. به خانه كه برگشتيم، تا آن را به برق زديم، سوخت. علي از ترس فرياد كشيد! به او گفتم: «مرا به خانه عمويم ببر.»
عمويم و بچه‌هايش هنوز در اهواز بودند. آن روز را در خانه عمو سر كرديم. روز بعد بازار رفتيم و يك گاز دوشعله، مقداري ظرف و يك يخچال خريديم. پول يخچال را مادر علي به عنوان كادوي ازدواج به او داده بود. يك دست مبل دست ِ دوم و يك دستگاه جاروبرقي هم خريديم. وسايل خانه ما تكميل شد و من در كنار علي در اهواز شروع به زندگي كردم. منزل ما كنار بيابان و نزديك پادگان بود. آن‌طرف تا چشم كار مي‌كرد بيابان بود، طوري كه شب‌ها اگر تنها مي‌ماندم، مي‌ترسيدم.
کمي بعد پول‌هايمان را روي هم ريختيم و علي يك ماشين سواري تويوتاي نقره‌اي‌رنگ خريد. با خريد آن ماشين به راحتي مي‌توانستيم شب‌ها تا ديروقت بيرون از خانه بمانيم و به اقوام و دوستانمان سر بزنيم.
اواخر آبان يا اوايل آذر 1358 بود. شب‌ها نمي‌توانستم راحت بخوابم و تا صبح مجبور بودم چند بار به دستشويي بروم. نيمه‌هاي يك شب از اتاق خواب بيرون آمدم تا به توالت بروم. در خانه چارتاق باز بود. ترس سراسر وجودم را فراگرفت. ماشين در حياط بود اما در ِخانه كاملاً باز بود. بلافاصله داخل اتاق رفتم، در را قفل كردم و تا صبح خوابيدم! صبح علي هراسان مرا از خواب بيدار كرد.
ـ ناهيد بلند شو!
ـ چه شده!
ـ نترسي‌ها!
ـ نه.
ـ دزد آمده و همه چيز را برده!
ـ عيب ندارد! ديشب فهميدم!
ـ چه گفتي؟ چرا مرا بيدار نكردي؟
ـ چه مي‌گفتم. در اين بر و بيابان خودت تنها چطور مي‌خواستي با دزدها كه حتماً‌ چاقو يا تفنگ هم داشتند، ‌روبه‌رو شوي، همان بهتر كه نگفتم. فداي سرت!
دزدها آن شب از منزل ما اسباب‌كشي كرده بودند! همه چيز را برده بودند؛ حتي كفش‌هاي علي را برده بودند طوري كه او آن روز نتوانست سر كارش برود. تنها چيزهايي را كه نبرده بودند يك قاليچه سبزرنگ و رخت‌خواب بود كه آن‌ها هم در اتاق خوابمان بودند. رفتيم كلانتري، اما بي‌فايده بود. گفتند: «به چه كسي مظنون هستيد؟»
در آن شهر غريب به چه كسي ‌بايد مظنون مي‌بوديم! البته من به كارگران ساختماني كه نزديك خانه ما كار مي‌كردند مظنون بودم، اما علي گفت: «بيخود! كارگر دزدي نمي‌كند!»
ـ چقدر ساده‌اي. كار، كار همين به قول تو كارگرها است.
ـ به كارگران و زحمت‌كشان نبايد بدبين بود. اين تفكرات سرمايه‌داري است.
ـ دزد خانه ما كارگر بود. مي‌خواهي قبول كن، مي‌خواهي نكن!
به هر حال علي از اينكه مرا در آن خانه بزرگ و در آن بيابان و جاي خلوت تنها بگذارد، احساس خطر مي‌كرد؛ از برادرش، محمد، كه در شاهرود بود، خواست كه به اهواز بيايد تا وقتي خودش سر كار مي‌رود، من تنها نباشم.
روز سيزدهم دي‌ماه 1358 من وضع حمل كردم. فرزند من و علي پسر بود. علي نامش را روزبه گذاشت. علي از اينكه پدر شده بود خيلي خوشحال بود و روزبه برايش خيلي عزيز بود. مثل اين بود كه دنيا را به او داده‌اند. مرتب از او و من عكس مي‌گرفت و خيلي مواظبمان بود كه به ما سخت نگذرد. هنوز در بيمارستان بودم كه مادرم و خواهر كوچكم به اهواز، نزد من آمدند. به خاطر هول از دزد، زودتر از موعد فرزندم به دنيا آمد و به همين خاطر، يك هفته مرا در بيمارستان نگه داشتند. دزد خانه ما را رُفته بود، ناچار علي و مادرم به بازار رفتند و مقداري لوازم خريدند. چون گل‌بهار، خواهر پنج ساله‌ام، همراه مادرم به اهواز آمده بود، علي تلويزيوني خريد تا او بتواند برنامه كودكان را از تلويزيون تماشا كند. مادرم مدتي نزد من ماند و اواسط اسفند، براي سال نو و نوروز به تهران رفت.
مادرم كه رفت، چند روزي پدرم نزدم آمد. اين بار رفتارش به كلي عوض شده بود. از ديدن نوه‌اش خيلي خوشحال شد. با علي هم خيلي با احترام رفتار كرد. تا نزديكي‌هاي عيد نزدمان ماند و اواخر اسفندماه بود كه براي سال‌تحويل با قطار به تهران بازگشت. در مدتي كه پدرم پيش ما بود، يك بار ديگر سر و كله دزدها پيدا شد. ظاهراً آن‌ها حاضر نبودند دست از سر ما بردارند. البته اين بار پدرم متوجه آمدن دزدها شد و آن‌ها فرار كردند.
در اين فاصله آعبدالله، همسرش را به اهواز آورد و ما يك دوست خانوادگي صميمي پيدا كرديم. هما، همسر حسن آقا، براي من مثل خواهر بود و ما روابط بسيار صميمي و نزديكي با هم برقرار كرديم.
عيد سال 1359 را در اهواز مانديم. خانواده‌ ما اكنون سه نفر بود و توانستيم براي اولين بار در خانه خودمان سفره نوروز بيندازيم و فرارسيدن سال نو را جشن بگيريم. آن سال من سفره هفت‌سين مفصلي انداختم و از اينكه در كنار علي سال كهنه را نو مي‌كردم، خوشحال بودم. شادي علي هم حد و حصر نداشت.
اواخر فروردين 1359 مرخصي زايمانم تمام شد. ناچار به تهران رفتم. روزبه را هم با خودم بردم. تلاش كردم شايد كارم را به اهواز منتقل كنم اما موافقت نكردند. ناچار مرخصي بدون حقوق گرفتم. چند روزي در تهران ماندم و بچه‌ام را به قوم و خويش‌هاي خودم نشان دادم. روزبه، روزبه‌روز بزرگ‌تر مي‌شد. بچه‌ باهوش و زرنگي هم بود. اوايل ارديبهشت‌ماه بود كه به اهواز بازگشتم.
مدتي بود خبرهاي ناگواري از بمب‌گذاري عراقي‌ها و عوامل آن‌ها در اهواز و كل خوزستان به گوشم مي‌‌رسيد. آن‌طور كه مي‌گفتند عراقي‌ها و گروه‌هاي تجزيه‌طلب در خوزستان و در شهرهاي پرجمعيت مثل اهواز، آبادان و خرمشهر اقدام به انفجار بمب‌هاي جاسازي‌شده و دست‌ساز مي‌كردند. در طول سال 1358 و اوايل 1359 چندين بمب در شهر اهواز منفجر شد و تلفاتي هم به بار آورد. مي‌ترسيدم در محل كار علي هم بمب منفجر شود. خيلي نگران بودم، اما علي مي‌گفت: «نگران نباش. محل كار ما امن است!»
ـ از كجا مي‌داني.
ـ خوب حفاظت مي‌شود.
ـ اما ممكن است يكي از كارگر‌هاي خودتان اين كار را بكند.
ـ نه. ممكن نيست. آن‌ها انسان‌هاي شريفي هستند. اين بمب‌گذارها مزدور عراق هستند و برا ي اين كارشان از دشمن پول مي‌گيرند.

  

روزبه شير خودم را مي‌خورد؛ اما مدتي بود، از ترس بمب‌گذاري‌ها، شيرم كم شده بود. ناچار شدم براي روزبه شيرخشك بخرم، اما او شيرخشك نمي‌خورد و به شير خودم عادت داشت. ناچار شدم به او شير تازه گاو بدهم. شهر به هم ريخته بود و برخي اقلام مصرفي كمياب شده بود. خبرهاي ناگواري هم از مرز ايران و عراق مي‌رسيد. بهار سال 1359 كه تمام شد، روابط عراق و ايران روزبه‌روز بدتر مي‌شد. حتي برخي از دوستان علي مي‌گفتند كه به زودي جنگ خواهد شد. من براي خودم، بچه‌ام و همسرم سخت نگران بودم.
تهية شير گاو در اهواز براي ما مشكل بود. به خيابان لشكر مي‌رفتيم و از خانه‌اي مقداري شير مي‌خريديم. عصر يك روز براي روزبه شير خريديم. آن را به خانه آورديم و جوشانديم. دوستان علي معمولاً‌ به ديدن او مي‌آمدند و با هم درباره مسائل سياسي روز يا مباحث فكري و تئوريك بحث مي‌كردند. يكي از دوستان علي كمونيست بود و خيلي هم ادعاي خلقي و مردمي بودن داشت.



 

عید سعید فطر مبارک!

مؤمنان عیدتان مبارک. رمضانی دیگر آمد و رفت. این رمضان نیز به دیگر رمضان‌های خاطراتمان پیوست. در بیشتر خاطرات منتشر شده، به ویژه خاطراتی که مربوط به دوران مبارزات شخصیتها هستند، رمضان جایگاه ویژه‌ای دارد. در بیشتر این خاطرات لحظات نابی تجربه شده‌اند، که معمولاً زیبایی آنها در ذهن‌ها جاودانه می شود. گردانندان سایت و هفته نامه تاریخ شفاهی ایران این عید خجسته را به همه مؤمنان روزه‌دار به ویژه خوانندگان گرامی خود تبریک گفته و آرزو می‌کند در رمضانی که گذشت همه از این دست لحظات ناب تجربه کرده باشند.


كارگاه هاي مهارت‌ مصاحبه در شيراز برپا می شود

بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‌مقدس استان فارس نیز به منظور تدوین تاریخ شفاهی این استان در دوران دفاع‌مقدس به زودی كارگاه‌ آموزشی مهارت‌های مصاحبه‌گری را با حضور «اكبر صحرایی، نویسنده دفاع‌مقدس» به عنوان كارشناس این جلسات برگزار كند.


فرآیند ثبت تاریخ شفاهی انقلاب دارای هزینه و زمان بر است

مسئول واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی با بیان اینكه تنها راه ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس و انقلاب تاریخ شفاهی است افزود : ثبت خاطرات هزینه بردار و زمان بر است. حجت الاسلام سعید فخرزاده در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در مورد مشكلات فرا روی ثبت خاطرات تاریخ شفاهی دوران انقلاب و دفاع مقدس یادآورشد: عمده ترین مشكل ما، فرآیند طولانی بودن ثبت و ضبط خاطرات است كه بیشتر صاحبان خاطره به دلیل فشار ناشی از آن تن به این كار نمی دهند.


تاريخ شفاهی اسراي ايراني و عراقي جنگ تحميلي تدوين مي شود

مسئول طرح تدوین اسناد و مدارك اسرای جنگ تحمیلی فرماندهی كل قوا گفت: تاریخ شفاهی اسرای ایرانی و عراقی دوران دفاع مقدس جمع آوری می شود. اصغر عزیزی به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن در گفتگو با خبرنگاران در مشهد اظهار داشت: بنابر تاكیدات رهبر معظم انقلاب و فرمانده كل قوا تاریخ شفاهی اسرای ایرانی و عراقی جنگ تحمیلی به صورت صوتی، تصویری، كتبی، كتب و جرائد و سایر منابع مورد نیاز در قالب طرح امام سجاد (ع) برای استفاده مردم از جمله آیندگان و نسل جوان و نوجوان تدوین می شود.


برگزاری دومين جشنواره خاطره‌نويسی در خراسان شمالی

مهلت ارسال آثار به دومين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع‌مقدس استان خراسان شمالي طبق فراخوان تا پايان مهر اعلام شد. آيين اختتاميه اين جشنواره، ششم آذر ماه برگزار مي‌شود. دومين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع‌مقدس استان خراسان شمالي، در دو بخش خاطرات «خود نوشت» و «ديگر نوشت» دفاع‌مقدس و با محوريت موضوعاتي مانند نبردهاي جبهه‌هاي غرب و جنوب و خاطرات خانواده و فرزندان رزمندگان و شهدا برگزار مي‌شود.


جمع‌آوری تاريخ شفاهی آزادگان گيلان

معاون فرهنگي حوزه هنري گيلان از جمع‌آوري تاريخ شفاهي 2 هزار و 500 آزاده گيلاني در دوران دفاع مقدس خبر داد. پرحلم از جمع‌آوري تاريخ شفاهي آزادگان گيلاني در دوران دفاع مقدس از دو ماه گذشته در حوزه هنري گيلان خبر داد و تصريح كرد: نشاني 2 هزار و 500 آزاده استان را از بنياد شهيد دريافت كرديم و آستانه اشرفيه به مباركي نام آقا سيدجلال‌الدين اشرف (ع) به عنوان نخستين شهر با بيش از 140 آزاده انتخاب شده است.


خاطراتی درباره خبرنگار شهید، محمدرضا امانی

اين مطالب درباره شهيد اماني شهيد خبرنگار استان خراسان شمالي است كه متولد شيروان بود. اميدوارم گامي براي معرفي اين شهيد از خطه خراسان شمالي باشد و استان من را با نام اين شهدا بهتر بشناسند. شهيد محمدرضا (ميثم) امانی، متولد مردادماه 1347 ، 12 ساله بود که عضو بسيج سپاه پاسداران شد. در 14 سالگي به جبهه رفت و در 16 سالگي خبرنگار و گزارشگر تصاوير به ياد ماندني جبهه هاي حق عليه باطل شد.


تاريخ شفاهي خوئين، گفت و گو با يحيي آل اسحق

پس از انقلاب اسلامي بارها نام او را در اخبار و رسانه ها شنيده ايم؛ چه در كسوت وزير بازرگاني، چه به عنوان معاون بازرگانی سازمان صنایع دفاع، چه در جايگاه رئیس انجمن علمی بازرگانی کشور، چه در مقام عضو هیات امناء بنیاد مستضعفان و چه در كسوت كنوني يعني رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران. همين چند هفته قبل بود كه تصوير و نامش در محضر رهبر انقلاب به عنوان خبر نخست بر خروجي رسانه هاي تصويري، شنيداري و كتبي قرار گرفته بود.


گزارشی از مراسم رونمایی كتاب سفیر 7 هزار روزه

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ آیین رونمایی از كتاب سفیر 7 هزار روزه خاطرات سید تقی موسوی درچه‌ای، از مبارزان فعال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با تدوین‌حسین روحانی‌صدر، پیش از ظهر روز دوشنبه، 24 مرداد سال 1390 با حضور جمعی از پژوهشگران و نویسندگان حوزه تاریخ شفاهی در تالار مرکز آفرینش‏های ادبی حوزه هنری رونمایی شد. در این مراسم حجت‌الاسلام سید محمود دعایی، نماینده ولی فقیه و مسئول مؤسسه اطلاعات، امیرحسین فردی، مسئول مركز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، حجت‌الاسلام سعید فخر‌زاده، مسئول واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حسین روحانی صدر تدوین‌گر كتاب و خانواده مرحوم سید تقی موسوی درچه‌ای برگزار شد.


خاطرات سفیر هفت هزار روزه

هفت هزار را تقسیم بر سیصد و شصت و پنج می‌کنم. می‌شود نوزده ممیز صد و هفتاد و هشت صدم. لازم نمی‌بینم باقی رقم‌های اعشار را در نظر بگیرم. با یک جدول تناسب می‌فهمم که آن صد و هفتاد و هشت صدم تقریبا می‌شود شصت و پنج روز. یعنی به عبارتی هفت هزار روز می‌شود نوزده سال و شصت و پنج روز. تمام این حساب و کتاب‌ها را از روی کنجکاوی برای پی بردن به وجه تسمیه کتاب سفیر هفت هزار روزه انجام دادم که راوی خاطرات آیت الله سید تقی موسوی درچه ای است. کتاب به قلم حسین روحانی صدر تدوین شده است و او در مقدمه کتاب درباره وجه تسمیه آن نوشته است:


رجایی از آغاز تا شهادت

شاید محمدعلی رجایی دومین رئیس جمهوری اسلامیایران از معدود شخصیت‌هایی باشد که در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب موفق به نوشتن کلیات زندگینامه خود شد. رجایی فرصت نوشتن خاطرات سیاسی خود را به طور کامل نیافت و جای این خاطرات در تاریخ معاصر‌ایران خالی است. در‌این نوشتار نگاهی داریم به زندگی و فعالیت‌های او تا شهادتش در شهریور 1360 :


ماهنامه تجربه شماره 3 منتشر شد

خبر، مصاحبه، مقاله؛‌ یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، گزارشات تاریخی، روزشمارها و خاطرات را می‌شود در حوزه تاریخ شفاهی جای داد. سفرنامه احمد بیگدلی به باتلاق گاوخونی و ورزنه، در جنگ تجربه از جمله این دست خاطرات است که می‌توان با خواندن آن به قسمتی از تاریخ پی برد:


نقد کتاب خاطرات منصور رفيع زاده

كتاب «خاطرات منصور رفيع زاده» (آخرين رئيس شعبه ساواك در آمريكا) اولين بار توسط يك شركت آمريكايي به نام:William Morrow and company, Inc. در سال 1987در نيويورك با عنوان WITNESS (شاهد) به چاپ رسيد. سپس اين كتاب در ايران به همت اصغر گرشاسبی به فارسی ترجمه و توسط انتشارات اهل قلم در سال 1376 وارد بازار نشر كشور شد. ناشر ايراني اين كتاب طي مقدمه اي اطلاعات ارزشمندي را در مورد حزب زحمتكشان به خوانندگان خود عرضه داشته است.


یازدهمین شماره‌ی «پیام بهارستان» با 59 مقاله

شماره‌ی یازدهم « پیام بهارستان» فصلنامه اسناد، مطبوعات و متون، بهار 1390 به چاپ رسید. یازدهمین شماره‌ی فصلنامه‌ی پیام بهارستان، دوره دوّم، سال سوّم، بهار 1390، با 59 مقاله و 1042 صفحه و به قیمت 10 هزار تومان در زمینه‌های اسناد، مطبوعات و متون در دسترس محققان و علاقه‌مندان قرار گرفته است. در این شماره می‌خوانیم:


شماره 159 كتاب ماه تاريخ و جغرافيا

شماره 159 كتاب ماه تاريخ و جغرافيا با رويكرد «تاريخ روابط ايران و روسيه» به كوشش موسسه خانه كتاب منتشر و در دسترس علاقه‌مندان تاريخ قرار گرفت. اين ماهنامه تخصصي در اين شماره به كاستي‌ها و ضرورت‌هاي پژوهش تاريخ‌نگاري ايران و روسيه پرداخته است. سرسخن كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، «مطالعات روسي ـ ايراني تاريخچه و چشم‌انداز» نام دارد و جواد مرشدلو، دانشجوي دكتري تاريخ، دانشگاه تهران بر كاستي‌ها و ضرورت‌هاي پژوهش درباره تاريخ‌نگاري ايران و روسيه تأكيد كرده است.


یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی

چاپ دوم مجموعه «یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی» منتشر شد نزدیک هفت دهه پس از درگذشت این چهره فرهنگی و سیاسی دهه‌های 1300 تا 1330 یادداشت‌های وی که حتی فرزندانش نیز از وجود آن‌ها بی‌اطلاع بودند منتشر شد. چندی پیش چاپ نخست این دست‌نوشته‌ها که از سوی کتابخانه مجلس منتشر شده بود نایاب شد و به تازگی با همکاری نشر علم به چاپ مجدد رسید. این اثر ارزنده علاوه بر پژوهشگران حوزه علوم سیاسی و تاریخ معاصر، برای روزنامه‌نگاران نیز از جذابیت‌های ویژه‌ای برخوردار است.


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-15

تاريخ شفاهي، از نظر روش‌شناسي و ابزار تحقيق در سنگاپور، به جاي دانشگاه ها از آرشيوها و مراكز پژوهش، نظير ؛ مؤسسات مربوط به مركز تاريخ شفاهي، مؤسسه مطالعات تاريخ شفاهي جنوب شرق آسيا و شاخة ميراث نظامي وزارت دفاع پيروي مي‌كند. مركز تاريخ شفاهي يك مخزن عمومي است كه امر حفاظت از مجموعه اسناد و اشاعه خاطرات تاريخ شفاهي را به عنوان پيشينة ملي عهده‌دار است. از اين‌رو گفت وگوي روش‌شناسي، محققين روايت فردي را برنمي‌تابد؛ كسي كه براي خودش شيوه‌اي در گردآوري تاريخ شفاهي دارد و يا كساني كه از مخازن گردآوري شده تاريخ‌هاي شفاهي در تحقيق خود استفاده مي‌كنند.


برنده جایزه پژوهش تاریخ شفاهی چارلتون اعلام شد

موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بیلور(Baylor University Institute for Oral History) مفتخر است که خانم دکتر ولما لاو(Velma E. Love) را به عنوان اولین دریافت کننده جایزه سالانه پژوهش های تاریخ شفاهی چارلتون (Charlton Oral History Research Award) معرفی کند. دکتر لاو در زمینه مطالعات مذهبی از دانشگاه کلارمونت (Claremont Graduate University) درجه دکتری دریافت داشته و از مدرسه دینی یونیون (Union Seminary) درجه کارشناسی ارشد امور دینی دارد. وی استادیار مطالعات مذهبی در دانشگاه کشاورزی و مکانیک فلوریدا Florida Agricultural and Mechanical University در شهر تالاهاسی Tallahassee (مرکز ایالت فلوریدا) است که در آن موضوعات متنوع مذهبی و قوم نگاری تدریس می شود.


خاطرات هنری گریدی، سفیر آمریکا در ایران 1-1950

انتظار می‏رود که خاطرات سفیر هنری اف. گریدی طی نیم قرن گذشته، یعنی از زمان نگارش، به چاپ رسیده باشد چراکه این خاطرات از بسیاری جهات شبیه خاطرات دیگر دیپلمات‏ها‏ست که آن موقع به چاپ رسید. عدم تحقق این امر تا حدی متوجه آلفرد ای. ناف (Alfred A. Knopf)، ناشر مشهور است که با کمال بیرحمی و صراحت نامه امتناع از این کار را در سال 1954 برای گرادی فرستاد و سفیر از پیگیری این امر ناامید شد. ناف در بخشی از نامه خود نوشت، "امیدی به اصلاح دستنوشته شما نداریم. صادقانه بگویم: این متن بسیار ضعیف نوشته شده و مبهم بودن آن ناامید کننده است....باور نمی‏کنم که هیچ ناشر دیگری هم چاپ این کار را با شکل فعلی بپذیرد".


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'