شماره 35    |    12 مرداد 1390

   


"هیچ کس ها" و تاریخ دیجیتال

چندی پیش یادداشتی از استاد ارجمند و بزرگوار جناب آقای دکتر دهقان نژاد با عنوان "تاریخ شفاهی تاریخ هیچکس" در هفته نامه تاریخ شفاهی منتشر شد؛ یادداشتی شیوا و درعین حال عمیق و دقیق (شماره 10، 29 دی 1389) درباره این یادداشت نکاتی به نظرم رسید که با مخاطبین هفته نامه تاریخ شفاهی در میان می‌گذارم:
گسترش روزافزون رسانه های جدید به ویژه شبکه جهانی اینترنت و تولید و انتشار حجم زیادی از اطلاعات جدید در سطح جهان، که بسیاری از آنها می تواند در روند تدوین تاریخ معاصر به کار مورخان بیاید،  نشان از آن دارد که گسترش رسانه های جدید بر روند وقایع نگاری و تاریخ نویسی در آینده تاثیر به سزایی خواهند داشت. با پیدایش اینترنت بسیاری از "هیچ کس ها"- و نه البته همه آنان- به نوعی در حال جمع آوری اطلاعات خود هستند و به نوعی وظیفه وقایع نگاری را بر دوش می کشند. گسترش وب سایت ها، وبلاگ ها، شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک، توییتر و ... کمک کرده که بسیاری از مردم بتوانند اطلاعات مربوط به خود و روند تحولات زندگی شان را در فضای مجازی منتشر نمایند.
اتفاقا در این شرایط به نظر می رسد موقعیت و رسالت مورخان دچار تغییر و تحولاتی شده و خواهد شد. با انتشار این حجم از اطلاعات (به ویژه به دستِ هیچ کس ها)  در فضای مجازی معلوم نیست مورخان چگونه باید دریابند که کدام یک از این وقایع و اطلاعات دیجیتال،  با این حجم بالا و وسیع،  مهم بوده و تاریخ آینده را بر اساس این منابع جدید چگونه باید نوشت.
"در این عصر ما هر دو روز یکبار با حجم وسیعی از انتشار اطلاعات روبرو می شویم که هم اندازه کل حجم محتوایی تاریخ قبل از تمدن بشر تا سال 2003 است" ( تبیان،1389).

جناب آقای دکتر دهقان نژاد،
" مردمی که در خط مقدم جنگ ها جنگیدند یا کارگران و کشاورزانی که در صنایع و مزارع جان کندند و..." (دهقان نژاد، 1389 ) چند صباحی است که بخش هایی از آنان به حرکت درآمده و تاریخ خویش را با دستان خود بر صفحات مانیتور می نویسند. گرچه از زمان حرکت مورخین به سمت تاریخ شفاهی، طرح های بسیاری برای ثبت و ضبط تاریخ "هیچ کس ها" به اجرا درآمده، اما آنچنان حجم و تعداد این "هیچ کس ها" بالا ست که قطعا چند صد محقق و مورخ به تنهایی نمی توانند تاریخ میلیاردها "هیچ کس" را ثبت و ضبط کنند . فضای مجازی شبکه جهانی اینترنت پدیده ای است که از اواخر قرن 20 به کمک "هیچ کس ها" آمده و آنها هر روز مشغول انتشار خاطرات، دردها، غم ها و تجارب خود در این فضا هستند.
استاد ارجمند،
همان طور که ورود فناوری "ضبط صدا و تصویر" شاخه ای از تاریخ‌نگاری با عنوان «تاریخ شفاهی» را به همراه داشت، به نظر می رسد پدیده های نوین نظیر اینترنت نیز شاخه‌ای جدید را دیر یا زود در حوزه تاریخ ایجاد خواهند کرد. البته شاخه ای از تاریخ با عنوان "تاریخ دیجیتال" هم اکنون در برخی کشورهای غربی در حال نقد و بررسی است. از این رو به نظر می رسد که اساتید و دانشجویان رشته‌های علوم انسانی و به ویژه تاریخ و جامعه شناسی باید دانش کافی درباره روند تحولات عصر دیجیتال داشته باشند و مورخان و اساتید دانشگاه نیز باید با آشنایی بیشتر با پدیده های نوین نظیر اینترنت، چگونگی ثبت تاریخ بر اساس منابع جدید را در فضای مجازی دریابند و "هیچ کس ها" را در ثبت و ضبط تاریخ خویش رهنمون باشند.

منابع:
دهقان نژاد، مرتضی. تاریخ شفاهی تاریخ هیچ کس،  هفته نامه تاریخ شفاهی. شماره دهم دی 89

http://www.tebyan.net/

روح اله صفری
معاون آموزشی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ایران شناسی دانشگاه یزد


زیتون سرخ (۳۵)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


فصل يازدهم
انقلاب كه پيروز شد، ادارات دولتي هم مجدداً باز شدند. علي به بندرعباس رفت و من هم به محل كارم در وزارت نيرو و انرژي اتمي رفتم.
نوروز سال 1358 من و علي به زاهدان و نزد خواهر علي رفتيم. آنجا خيلي به ما خوش گذشت. همه شهرهاي استان سيستان و بلوچستان مثل چابهار، ايرانشهر و ... را گشتيم. رژيم شاه واقعاً در حق مردم اين نواحي ظلم كرده بود و آنان را از طبيعي‌ترين حقوقشان محروم نگاه داشته بود. فقر، نبود بهداشت و سوءتغذيه بيداد مي‌كرد. قاچاق كالا از پاكستان و خصوصاً مواد مخدر، جاي خاص خودش را داشت. تعداد زيادي از مردم معتاد بودند. علي از ديدن اين صحنه‌ها خيلي ناراحت شد.
در بهار و تابستان 1358 علي در بندرعباس بود و من هرازگاهي با هواپيما به آنجا مي‌رفتم و سري به او مي‌زدم. خانه بزرگي در بندرعباس اجاره كرده بودند و به اتفاق چند نفر از دوستانش در آن خانه زندگي مي‌كردند. حسن آعبدالله يا به قول ما حسن آقا، دوست صميمي علي، هم با او بود. مردي مذهبي بود و علي را خيلي دوست داشت. علي نيز او را خيلي دوست داشت. در آن خانه يك نفر ديگر هم زندگي مي‌كرد كه خود را مبارز و انقلابي مي‌دانست. از اعضاي سازمان چريك‌هاي فدايي خلق بود. چند باري كه براي ديدن علي به بندرعباس رفتم متوجه شدم كه او با زن يكي از دوستانش روابط نامشروع برقرار كرده است! از او و گروهش بدم آمد. وقتي ماجرا را به علي گفتم، او گفت: «همه اين‌ها همين‌طور هستند. ميان آن‌ها يكي، دو نفر آدم سالم است.»
در بازگشت به بندرعباس، دربارة فساد اخلاقي اين عده خيلي فكر كردم و به شدت از آنان منزجر شدم. در سال 1358 كم و بيش با تشكيلات ارتباط داشتم، اما با مشاهده برخي رفتارها يك نوع دلزدگي در من ايجاد شد. دريافتم آدم‌هاي دورويي هستند و ميان حرف و عمل آن‌ها خيلي فاصله وجود دارد. كم‌كم رابطة تشكيلاتي‌ام را با اين عده قطع كردم. البته گاه‌گاه كمك‌هاي مالي به آن‌ها مي‌كردم اما حادثه‌اي رخ داد كه ديگر كمك مالي هم نكردم و به كل رابطه‌ام را با آن‌ها قطع كردم.
خانمي اهل دزفول بود كه من از دوران دانشجويي در اهواز او را مي‌شناختم. ديپلمه بود. خود را خيلي انقلابي و طرفدار خلق مي‌دانست. انقلاب كه پيروز شد به تهران آمد و مسئول مالي تشكيلات شد. روزي به ديدنش رفتم. متوجه شدم با كمك‌هاي مالي امثال ما زندگي مجلل و مرفهي براي خود ساخته است؛ خانه‌اي بزرگ و شيك، مبلمان خوب و غذاهاي عالي. درحالي‌كه مردم عادي به دليل انقلاب و نبود كالاهاي مورد نياز مجبور بودند ساعت‌ها در صف بايستند، آن خانم و شوهرش هر روز غذا مرغ و گوشت سرخ‌كرده داشتند. از آن خانم پرسيدم: «اين‌همه مرغ را از كجا مي‌آوري؟»
ـ شوهرم در يك مرغ‌فروشي كار مي‌كند كه وابسته به تشكيلات است.
ـ اما اين مرغ‌ها را بايد به مردم فقير و گرسنه داد.
ـ نه! ما اول خودمان بايد بخوريم و سير شويم بعد به ديگران كمك كنيم!
بعد هم با خنده گفت: «بايد به خودمان برسيم تا توان كمك به خلق را داشته باشيم.»
همان‌جا متوجه شدم، پول‌‌هايي را كه هواداران صادق و ساده با مشقت جمع‌آوري مي‌كنند و به تشكيلات مي‌دهند، صرف چه كارهايي مي‌شود. از اين رفتار خيلي سرخورده شدم و هر رابطه‌اي را با تشكيلات قطع كردم و ديگر يك ريال هم به آن‌ها كمك مالي نكردم. از اينكه از احساسات پاك و صادقانه من سوء‌استفاده شده بود، خيلي ناراحت شدم و به ‌خاطر اينكه در اين مدت آن‌ها را درست نشناخته بودم و با آنان همكاري مي‌‌‌كردم، خودم را سرزنش كردم.
ارديبهشت‌ماه 1358 بود كه متوجه شدم باردار هستم. كارخانه فولاد بندرعباس تعطيل شده بود و قرار شد علي و آعبدالله به اهواز بروند. يعني او را بين رفتن به اصفهان و اهواز مخيّر كرده بودند. اما علي پس از مشورت با من قبول كرد كه به اهواز برود. تابستان سال 1358 بود كه به شركت صنايع فولاد اهواز منتقل شد. هنوز در خانه پدري زندگي مي‌كردم. علي خواست مرا هم با خود به اهواز ببرد، اما پدرم مخالفت كرد و گفت: «اين زن باردار است. طاقت هواي گرم اهواز را ندارد.»
ناچار علي تنها راهي اهواز شد و من در تهران ماندم و به كارم در وزارت نيرو و انرژي اتمي ادامه دادم.
روز نوزدهم شهريورماه بود كه راديو اعلام كرد: آيت‌الله سيد محمود طالقاني ديشب بر اثر سكته قلبي وفات كرده است. من هرگز ايشان را نديده بودم اما از حرف‌ها و موضع‌گيري‌هايش معلوم بود روحاني دموكرات و آزادي‌خواهي است. انحصارطلب نبود. به همه گروه‌ها توجه مي‌كرد و همه را فرزند خود مي‌دانست. آيت‌الله طالقاني علاوه بر مردم مذهبي حتي در ميان ماركسيست‌ها و گروه‌هاي چپ نيز طرفدار و هوادار داشت. من هم علاقه خاصي به ايشان داشتم. خبر فوت آيت‌الله طالقاني مثل پتك بر سرم فرود آمد.
آن روز من بي‌‌خبر از همه جا از خانه بيرون آمدم و سوار ميني‌‌‌‌بوس شدم تا به محل كار بروم. مردم را طور ديگري ديدم. عده‌اي هم گريه مي‌‌كردند. از يكي پرسيدم: «خبري شده؟»
ـ مگر نمي‌داني؟
ـ نه!
ـ آقاي طالقاني فوت كرده.
ـ طالقاني!
ـ بله. راديو گفت كه ديشب فوت كرده است.
گريه كردم. از ميني‌بوس پايين پريدم و از هما‌ن‌جا تا در منزل آيت‌الله طالقاني دويدم. جلوي منزل ايشان محشر كبري بود و جمعيت عزادار موج مي‌زد. طالقاني مرد بزرگي بود. چند جزوه و كتاب از او خوانده بودم و ايده و مرامش را دوست داشتم.
كم‌كم شكمم بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شد و بيش از اين صلاح نبود كه در خانه پدري بمانم. جلوي پدرم خجالت مي‌كشيدم. تصميم گرفتم به اهواز بروم و براي خودم خانه و زندگي تشكيل دهم. به همين دليل، از وزارت نيرو تقاضا كردم مرا به شركت صنايع فولاد خوزستان يا شركت آب و برق اهواز و يا دانشگاه جندي‌شاپور اهواز منتقل كند. نامه‌نگاري‌هايي انجام شد و من براي پيگيري كارم چند بار به اهواز رفتم؛ اما فايده‌اي نداشت و موفق به انتقال نشدم. اواخر شهريورماه 1358 بود كه از آن‌همه نامه‌نگاري و رفت و آمدهاي بي‌نتيجه خسته شدم. كارم را در تهران رها كردم و براي زندگي با علي به اهواز رفتم. هر اندازه هم پدرم اصرار كرد كه در تهران بمانم و به اهواز نروم، به حرف‌هايش گوش ندادم. ماندن در آن خانه بيش از آن به صلاح نبود.


 

رمضان مبارک!

رمضان برای همه مسلمانان موسمی برای نزدیکی بیشتر به خدا و رستن از بند دنیاست؛ تمرینی برای آزمون بندگی و پیمودن راه رستگاری. همکاران سایت تاریخ شفاهی ایران فرا رسیدن این موسم پرهیزگاری را به یکایک مشترکان گرامی تبریک گفته و به آگاهی شان می رساند شماره بعدی هفته نامه تاریخ شفاهی همزمان با عید سعید فطر منتشر خواهد شد. امید آنکه همه ما از برکات این ماه مبارک بهره مند گردیم.


هفدهمین همایش بین المللی تاریخ شفاهی، بوینس آیرس 2012

بنا به اطلاعات دریافتی سایت تاریخ شفاهی ایران، از دکتر پابلو الخاندرو پوتسی، رئیس انجمن تاریخ شفاهی جمهوری آرژانتین و رئیس کمیته اجرایی هفدهمین همایش بین المللی تاریخ شفاهی، ستاد اجرایی برپایی همایش هفدهم تاریخ شفاهی از 10 تیر ماه کار خود را در بوینس آیرس آغاز کرده است. کلیه اطلاعات، تغییرات و اخبار این همایش از طریق وبسایت ویژه این همایش (www.baires2012.org) به دو زبان اسپانیولی و انگلیسی در اختیار علاقمند است. اطلاعات این وبسایت در هفته سه بار روزآمد می شود. همایش در سه مرکز فرهنگی مختلف برگزار خواهد شد و 15 هتل همراه با تخفیف ویژه برای این همایش میزبان میمانان خواهند بود. در برپای این همایش غیر انجمن بین المللی تاریخ شفاهی 6 دانشگاه و مدرسه عالی، دو مرکز پژوهشی و نه انجمن و موسسه تاریخ شفاهی و فرهنگی آرژانتین مشارکت دارند


ورود به عرصه تاريخ شفاهی موجب رونق اسناد تاريخی می‌شود

به گزارش سايت تاريخ شفاهي ايران، مرکز ملی اسناد و کتابخانه پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به منظور ترویج مهارت‌‌های مصاحبه در تاریخ نگاری با روش تاریخ شفاهی، از سال 1389 کارگاه‌های آموزش تاریخ شفاهی دفاع مقدس را در استان‌های مختلف کشور، با حضور صاحب نظران، اساتید و کارشناسان برجسته حوزه تاریخ شفاهی برگزار کرده است. به همین منظور با «سرهنگ پاسدار كاظم فرامرزي، رئيس مركز ملي اسناد و كتابخانه پژوهشگاه علوم و معارف دفاع‌مقدس» درباره چرایی و چگونگی برگزاری این کارگاه‌های آموزشی در استان‌ها به گفت‌و گو نشستیم که حاصل آن پیش روی شماست:


تاريخ شفاهي جنگ تحميلي در ادامه مجموعه «گام به گام با انقلاب»

براي اينكه كج انديشان روش‌ها و مقاصد خود را به ما تحميل نكنند، بايد سررشته كارها را خود به دست بگيريم و براي اينكه پژوهشگران بعدي تاريخ انقلاب، خوانندگان خود را به گمراهي نكشند بايد منابع موثق و كافي در اختيار داشته باشيم. منبعي كه حكايت از ديده ها و شنيده‌هاي رويداد‌ها و وقايع مهم تاريخي كند و با صداقت بيان شود. اكبر خليلي از آن دسته نويسندگاني است كه در روزهاي اوج پيروزي انقلاب اسلامي وقايع روزانه را يادداشت‌ کرده و اعلاميه‌ها، سخنراني‌ها و مصاحبه‌ها را تا جايي كه مي‌توانسته، گردآوري كرده است. اين نويسنده داده‌ها و يادداشت هاي خود را در قالب كتابي با عنوان «گام به گام با انقلاب» در دو جلد به نگارش درآورد و انتشارات سروش آن را به چاپ رساند. اين كتاب نخستين بار همزمان با سي‌امين سالروز پيروزي انقلاب اسلامي در 1387 به چاپ رسيد.


تاريخ شفاهی دفاع مقدس مستندسازی می شود

اسحاق صلاحی رييس سازمان اسناد و كتابخانه ملی روز جمعه درحاشيه ديدار با مادر شهيد سرلشگر خلبان احمد كشوري در كياكلا از توابع شهرستان قائمشهراستان مازندران در گفت و گو با خبرنگار ايرنا افزود: به همين منظور كارگاه تاريخ شفاهي دفاع مقدس با حضور علاقه مندان به اين امر در برخي از استان ها برگزار شده است و در آينده در تمامي استان هاي كشور داير خواهد شد. وي گفت: سازمان اسناد و كتابخانه ملي با همكاري ستاد كل نيروهاي مسلح،‌ سازمان حفظ ارزش هاي دفاع مقدس و پژوهشگاه دفاع مقدس اقدام به برگزاري اين كارگاه كرده است.


"پاسیاد پسر خاک" در قزوین بازخواني مي‌شود

مراسم بازخوانی کتاب "پاسياد پسر خاک"، شرح زندگي و مبارزت زنده‌ياد سيد علي‌اکبر ابوترابي در دوران انقلاب و دفاع‌مقدس، يكشنبه 23 مرداد، در سازمان تبليغات اسلامي استان قزوین برگزار می‌شود. این مراسم، همزمان با روز مقاومت اسلامی و با حضور حجت‌الاسلام "سيد محمدحسن ابوترابي" نماينده مردم قزوين در مجلس شوراي اسلامي، "محسن مؤمني شریف" رييس حوزه هنري، "احمد عجم" استاندار قزوين و جمعي از پيشکسوتان عرصه فرهنگ و هنر برگزار می‌شود. کتاب "پاسياد پسر خاك" تدوين محمد قبادي كه در 2 فصل به زندگي‌نامه و شرح مبارزات مرحوم سيد علي اكبر ابوترابي فرد (1379 ـ 1318) پرداخته، به همت دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه‌هنري و انتشارات سوره‌مهر، به چاپ رسيده است.


تقویم تاریخ دفاع مقدس جلد نوزدهم (در راه پیروزی)

منطقه‌ی جنوب کشورمان در دوران دفاع مقدس شاهد سخت‌ترین جنگ‌ها و عملیات‌های نیروهای رزمنده‌ی اسلام علیه متجاوزان رژیم بعثی بود. دشمن که در محاسبات و پندارهای خود قصد تصرف مناطق نفت‌خیز ایران را داشت تا از آن طریق توان اقتصادی مملکت را تحلیل برد، با دفاع بسیار مستحکم نیروهای نظامی و مردمی ایران روبه‌رو شد و به رغم ادعاها و رجزخوانی‌های صدام در توان نیروهای حزب بعث هر روز عقب‌تر نشست. این ضربات نیروهای اسلام بر پیکر ارتش مزدور بعث و نیروهای مردمی عراق ـ که با زور سرنیزه به میدان جنگ کشانده شده بودند ـ باعث استیصال نیروی نظامی عراق شد، به‌طوری که صدام جنگ‌افروز در زمره‌ی طرفداران آتش‌بس درآمد.


گزارشی از برگزاری کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی در مدیریت اسناد آستان قدس رضوی

پنج شنبه 7 مردادماه 1390 کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی با عنوان "بررسی جایگاه آرشیو تاریخ شفاهی در ایران" در سازمان کتابخانه ها،موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی برگزار شد. در این کارگاه با شرکت عده ای از کارشناسان و محققان تاریخ شفاهی مشهد، ابوالفضل حسن آبادی، مؤلف کتاب تاریخ شفاهی در ایران، به جایگاه آرشیو تاریخ شفاهی آستان قدس رضوی پرداخت. حسن آبادی، هدف از برگزاری کارگاه را اعتلای سطح فکری کارشناسان دانست و در دو جلسه به تشریح نحوه شکل گیری آرشیوهای تاریخ شفاهی در جهان و آسیب شناسی تاریخ شفاهی در ایران پرداخت.


هنر در گرماگرم انقلاب

سالهاست که از انقلاب اسلامی ایران می گذرد. کشور تقریبا جا افتاده است. سالهاست که دیگر جنگ هم به پایان رسیده است. تلاطم ها خوابیده اند. خیلی وقت است که مردم هر روز صبح از خواب بیدار می شوند تا دغدغه های روزمره را دنبال کنند. به سر کار می روند، رادیو را روشن می کنند تا اخبار روز راپیگیری کنند و موسیقی دلخواهشان را گوش کنند. از برنامه های تئاتر و سینما خبر می گیرند و سریالهای تلویزیونی را پیگیری می کنند. هنر دیگر تبدیل به تکه ای جدانشدنی از زندگی مردم شده است. سالها از انقلاب گذشته است اما بیشتر مردم نمی دانند که این هنر در گذر از پیچ و خم آن، چند خوان را پشت سر گذاشت تا به اینجا رسید. اصلا انگار بین ما و خاطراتمان در آن روزها خندقی از فراموشی کنده اند.


سالروز مرگ دیکتاتور

حال عمومی شاه در اقامت دومش در مصر وخیم‌تر شد. آزمایشات انجام شده در خرداد و تیر 1359 نشان می‌داد كه عفونت، تمامی بدن وی را احاطه كرده است. در اولین روزهای مرداد تیم پزشكی اعزامی از فرانسه نسبت به نجات جان شاه اظهار ناامیدی كرد. «ژان برنار» Jean Bernardخون‌شناس فرانسوی كه بیماری سرطان شاه را به وی متذكر شد قبلاً در 30 فروردین 1353 پس از معالجه شاه در تهران وی را از ابتلاء به نوعی سرطان خون مطلع كرده بود. شاه چهار ماه پس از سفر دوم خود به مصر در 5 مرداد 1359 درگذشت و جسدش در مسجد زید‌الرفاعی، جائی كه معمولاً اجساد پادشاهان مصر در آن دفن می‌شد، به خاك سپرده شد.


سابقۀ خاطره نگاری در ایران -2

تاریخ‌نگاری‌ در عهد مغولان‌ (قرن‌ هفتم‌ و هشتم‌)، به‌ همان‌ روال‌ تاریخ‌نگاری‌ دبیران‌ و عاملان‌ درباری‌، رواجی‌ تمام‌ گرفت‌. آغازگر آن‌ تاریخ‌ جهانگشای‌ از عطاملک‌ جوینی‌ بود که‌ در حدود سنه‌ ۶۵۸ تدوین‌ آن‌ پایان‌ یافت‌ و پس‌ از آن‌ جامع‌التواریخ‌ اثر رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ وزیر دانشمند غازان‌ و الجایتو که‌ در سنه‌ ۷۱۰ تألیف‌ شده‌ و سپس‌ تاریخ‌ وصاف‌ از عبدالله‌ بن‌ فضل‌الله‌ شیرازی‌ که‌ در حدود سنه‌ ۷۲۸ مدون‌ گردیده‌ است‌. عطاملک‌ جوینی‌ در دولت‌ مغول‌ مقام‌ شامخ‌ دیوانی‌ داشت‌ و حدود پانزده‌ سال‌ دبیر مخصوص‌ امیر ارغون‌ آقا و سپس‌ دبیر هلاکوخان‌ و ۲۴ سال‌ نیز حاکم‌ بغداد و عراق‌ عرب‌ بود و از همین‌ رو خود شخصاً در غالب‌ رویدادهای‌ مندرج‌ در تاریخ‌ جهانگشا حاضر و ناظر و شاهد عینی‌ وقایع‌ بوده‌ و کتاب‌ او از جهت‌ اشراف‌ به‌ تاریخ‌ سیاسی‌ آن‌ دوران‌ اهمیت‌ خاص‌ دارد.


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-14

این تاریخی كردن راویان به آنان این فرصت را می‌دهد كه به صورت فردی و با قاطعیت نظراتشان را تغییر بدهند [و تعدیل كنند] و ارزش‌ها وباورهاشان را چنان به واقعیت تبدیل كنند كه زندگی كرده‌اند. آن وقت مورخ باید قادر باشد. موقعیت این مردم را آن چنان كه حاصل اوقاتشان در زندگی است، استحكام بخشد، اما در عین حال آنان را درك كند، چنان كه چگونگی متفاوت بودن درجات انسانی را، و انتخاب تحت موقعیت‌های مختلف را وسپس تن در دادن به زمان و یا فائق آمدن برآن را. چنان كه Alessandro Protelli آورده است:


سادات خانم

...کفشهایمان را پوشیدیم و جانمازهایمان را مرتب کردیم تا کسی جایمان را نگیرد و بلند شدیم نیم‌خیز بودیم و هنوز راست نشده بودیم که به ناگاه صدای بسیار بسیار مهیبی همه چیز را درهم کوبید. به شدت به طرف بالا پرتاب شدیم و محکم به زمین خوردیم، سنگ بزرگی هم محکم به کمرم خورد و به حالت سجده به زمین افتادم. سر از زمین بلند کردم، تا چشم کار می‌کرد خاک بود و دود. گیج و منگ، سرم را چرخاندم و اول چیزی که به فکرم رسید، این بود که سادات خانم کجاست؟ سرم را به اطراف چرخاندم! کاشکی برای همیشه کور می‌شدم و آن صحنه را نمی‌دیدم...


نگاهی به کتاب از باغ قصر تا قصر آرزوها، خاطرات یک عضو سابق حزب توده

«من در حزب توده نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز» این جمله‌ای است که یکی از اعضای سابق حزب توده سال‌ها بعد از فعالیت در آن تشکل سیاسی در میان سطور خاطرات خود از روزهای فعالیت‌اش برای حزب توده می‌نویسد. عبدالمجید مجید فیاض اما تنها به صفت عضویت در حزب توده شناخته شده نبود، که او مدیر مجله هیرمند خراسان بود و نیز وکیل دادگستری در مشهد. اکنون چند سالی پس ازمرگ او دست‌نوشته‌هایش از روزهای زندگی و بازگویی خاطراتش در قالب کتاب «از باغ قصر تا قصر آرزوها» منتشر شده است. کتاب خاطراتی که در دو جلد مدون شده و عمده سطور آن به روزهای عضویت و فعالیت در حزب توده و اتفاقات دهه 30 ایران اختصاص دارد چه آنکه نویسنده خود در همان صفحات آغازین کتاب تکلیف خود را با خواننده روشن می‌کند که: «من در حزب توده نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز.


ملاحظاتی در شکل گیری مجلس در ذهنیت «ما»

«مجلس شورای ملی» در شمار مفاهیم و معانی نوظهور در ذهنیت تاریخی ماست. گرچه نهاد مجلس قریب به یک سده از تأسیس و شکل گیری را پشت سر گذارده، لیکن می دانیم که نخستین مکتوبات درباره ی شیوه های متأخر و جدید تأسیس و تدبیر نظم سیاسی و اجتماعی و سیاست ورزی متناسب با آن، که مجلس شورا نیز ازجمله اجزایش بود، به واسطه ی سفرنامه های به جای مانده از یک سده پیش تر از زمان تأسیس مجلس و پس از نخستین «رویارویی ها با تمدن بورژوازی غرب» شکل گرفت و به جاست اگر بگوییم درمجموع میراثی دویست ساله راکه حاصل مقایسه «ما» و «دیگری» است، در ذهنیت تاریخی ما پدید آورده است.


سفرنامه ایران

نویسنده این سفرنامه «ماساجی اینووه»، در پاییز سال 1902 میلادی (1281 خورشیدی)، از راه ترکستان و قفقاز به ایران آمد. او پس از یک سال، یادداشت‌های خود را از آنچه دیده و یافته بود، در کتابی منتشر کرد. «اینووه» یکی از پیشگامان ژاپنی سفر به آسیای میانه است. یادداشت‌های سفر او به صورت نامه‌هایی است که در فرصت‌های به دست آمده میان سفرش نوشته و به توکیو فرستاده شده. «اینووه» در این سفر با مقام‌های مؤثر در سیاست‌ و حکومت، در مناطق مختلف مسیرش دیدار و گفتگو کرد و اطلاعات گسترده‌ای درباره اوضاع و احوال لشکری و نظامی مناطق بازدید شده و وضع راه‌ها، ارتباطات، صنایع، بازرگانی و مالی این مناطق کسب کرد.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'