شماره 564    |    25 آبان 1401
   

جستجو

نگاهی به کتاب «زخم صخره‌های سرد»

خاطرات غلام‌حسن نجات‌بخش از کردستان و غرب کشور

«از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شگفت‌زده نیستم اما در تعجبم که جمهوری اسلامی ایران چطور توانست شورش معاندین کُرد و گروهک‌های کومله و دموکرات را دفع کند!» نویسندۀ «زخم صخره‌های سرد» در مقدمۀ کتابش این سخن را از فیدل کاسترو - رهبر استقلال کوبا – نقل به مضمون می‌کند. زیرا به نظر وی، بیان چنین جمله‌ای از جانب کسی که خود یک چریک کارآزمودۀ به تمام معناست و به همین روش جنگی، استقلال ملتش را به دست آورده، نشان از برجستگی کار رزمندگان ما در مناطق غربی و کردستان دارد.

هفتمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 6

در برخی از این همایش‌ها یا گروه‌های علمی که کار تاریخ شفاهی انجام می‌دهند یا برگزار می‌کردند، بعضاً فردی آمده بود درباره تاریخ شفاهی قنات‌های باستانی فلان منطقه سخن می‌گفت. اگر این قنات از دوره باستان است و کسانی که این قنات‌ها را حفر کردند از چندین قرن پیش هستند، ما اصلاً نمی‌توانیم در حوزه تاریخ شفاهی، بیاییم درباره مقنی‌ها و کسانی که کار حفر قنات انجام می‌دادند صحبت کنیم و بگوییم امروزه در قید حیات هستند. چنین چیزی ممکن نیست که تاریخ شفاهیِ آنها را داشته باشیم؛ اما می‌شود درباره تکنیک‌ها و فنونی که تا همین دوران اخیر هم استفاده می‌شده صحبت کرد.

خاطرات خاور تقی‌زاده

کارخانه انسان‌سازی

پانزده سالم بود که شدم همسر پسرعمویم محمد. کارگر شهرداری بود. زندگی ساده و آرامی داشتیم و سعی می‌کردیم بچه‌هایمان را مؤمن و تحصیل‌کرده بزرگ کنیم. پنج شش تا بچه و عروس هم داشتیم که جنگ شد. زیر آتش دشمن ماندیم و از شهر بیرون نرفتیم. می‌ترسیدیم ولی به کاروبارمان می‌رسیدیم. از قبل انقلاب هفته‌ای یک روز، بعدازظهر می‌رفتم خانه خانم اسلامی‌پور یا ننه عبدالکریم. جلسه قرآن داشتند. یک روز بعد از جلسه ننه عبدالکریم بهم گفت: «ما با تعدادی از خانم‌ها می‌ریم بیمارستان شهید کلانتری، لباس‌های زخمی‌ها و پزشک‌ها رو می‌شوریم. اگه وقتش رو داری بیا.»

خاطرات جلال فخرا

جلال فخرا، عضو گردان حبیب در دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هفتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره آمدن نیروهای تازه طلبه به گردان قبل از عملیات والفجر و ماجرای فرستادن خبرنگاران به خط، خاطره گفت. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-22

با غروری که ارتش بعثی عراق در اوایل جنگ داشت، مدعی آن بود که در همان هفته‌های اول، جمهوری اسلامی را به سقوط خواهد کشاند. طبیعی بود که این ضربه‌های نابه‌هنگام بر فرماندهان گران بیاید. آنها دستور دادند چند گروه تجسس و تحقیق در اطراف و در گوشه و کنار منطقه کمین کنند تا هر چه زودتر محل آتش کشف و منهدم شود. حتی برای تسریع در این کار چند کمینگاه اختصاص دادیم. روزها و شبها می‌گذشت و هیچ نشان و ردپایی به دست نمی‌آمد. همه مستأصل شده بودند. شبها همه افراد تقریباً در حالت نیمه آماده‌باش به سر می‌بردند و کمتر تردد داشتند. این حوادث مکرر شبانه اعصاب همه را خرد کرده بود. افراد برای عامل اصلی آن خط و نشان می‌کشیدند و می‌گفتند: «اگر اسیر شود تکه‌تکه‌اش می‌کنیم. انتقام این همه دلهره و اضطراب را از او خواهیم گرفت.»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.