شماره 547    |    29 تير 1401
   

جستجو

ششمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

شیوه‌های تدوین و نگارش تاریخ شفاهی – 1

ششمین نشست تاریخ شفاهی در کلاب‌هاوس و رومِ تاریخگر در روز شنبه 25 دی 1400 با مدیریت دکتر مهدی فراهانی منفرد و اجرای خانم مصفا برگزار شد. در این نشست دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، دکتر حبیب‌الله اسماعیلی، دکتر سید محمود سادات بیدگلی، دکتر جواد عباسی، دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی، علی‌محمد زمانی، دکتر اشرف و دکتر نازیلا خلخالی در باب تدوین و ویرایش در تاریخ شفاهی سخن گفتند.

سیصدوسی‌وچهارمین برنامه شب خاطره -4

در ادامه برنامه، مجری به معرفی کتاب «جهنم تکریت» پرداخت. این کتاب که درباره خاطرات آزاده سرافراز، مجتبی جعفری از دوران اسارت در اردوگاه است،‌ توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری (انتشارات سوره مهر) در دویست و ده جلد به چاپ رسیده است. نویسنده این کتاب بیان کرد: دوستانی این‌جا هستند که ده سال در اسارت‌گاه دشمن بوده‌اند و هر کدام مثنوی‌ هفتاد من کاغذی از آن دوران با خود دارند. اما ما کجا و شهدایی که جان‌شان را در کف دست گذاشتند و ما واماندگان جبهه و جنگ را برای روایتگری خاطرات پشت میکروفون و دوربین جا گذاشتند کجا؟! گلایه‌ای از خدای بزرگ نیست. اما واماندن اتفاقی سخت است.

نگاهی به کتاب «ماه و پروین»

خاطرات همسر سردار شهید جلال ذوالقدر

روی جلد کتاب با طرحی از ماه و گُل‌و‌بُته در زمینه‌ای به رنگ سبز مزیّن شده و در پشت جلد نیز بندی منتخب از متن این خاطرات دلالت بر اندیشۀ شهادت‌طلبانه دارد: «عصرهنگام حجت‌الله کوله‌بارش را برداشت و در میان سلام و صلوات و بوی اسپند و بوسیدن قرآن خداحافظی کرد و رفت. وقتی همسر و مادرش اصرار کردند بیشتر بماند گفت که می‌خواهد شیرینی بخرد و قدم نورسیده‌اش را با رزمنده‌ها جشن بگیرد. همه می‌دانستند که شیرینی و جشن بهانه است و او دارد خودش را به ادامۀ عملیات بدر می‌رساند.»

خاطرات مهدی چمران

مهدی چمران، جانشین فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم و برادر شهید دکتر مصطفی چمران، مهمان صدوهشتادو‌سومین برنامه شب خاطره(تیر 1388) بود. او درباره تماس خود با حاج سید احمد آقا و بازگو کردن حوادث پاوه، حواشی رادیوهای خارجی و دستور امام خمینی(ره) برای آزادسازی پاوه خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-5

مرتضی سرهنگی

روز سردی بود و درگیری نسبتاً شدیدی جریان داشت. ظاهراً یک عملیات نفوذی موضعی از طرف شما می‌خواست صورت بگیرد که نشد زیرا آتش ما سنگین‌تر بود و توانست پیشروی نیروهای شما را متوقف کند. در این معرکه چند ساعته و کم‌ثمر، ما کشته و مجروح قابل توجهی دادیم. از تلفات شما خبر ندارم ولی یک پیرمرد بسیجی اسیر ما شد ـ با تمام تجهیزات. وقتی افراد متوجه این پیرمرد گشتند همه برای تماشا دورش جمع شدند. او را به یکدیگر نشان می‌دادند و مسخره می‌کردند. پیرمرد محاسن سفید و صورت استخوانی داشت. او با نگاههای نافذش افراد ما را وادار کرد دست از مسخره‌بازی بردارند. برای لحظه‌ای جمع ما و اسیر شما ساکت شدند. پیرمرد ایستاده بود و حرفی نمی‌زد. چند نفر آماده شدند  او را به چادر فرماندهی ببرند. ناگهان پیرمرد زد زیر گریه. ما گمان کردیم که این گریه به علت ترس از ماست و چندتایی هم حتی سعی کردند او را آرام کنند ولی او اجازه نداد.
یکی از ما که مختصری فارسی می‌دانست به پیرمرد گفت: «چرا گریه می‌کنی؟ گریه نکن.»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.