شماره 526    |    20 بهمن 1400
   

جستجو

نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران - بخش سوم

ضرورت‌های تئوری‌پردازی در تاریخ شفاهی ایران - 3

در دومین نشست از مجموعه نشست‌های تاریخ شفاهی ایران که در تاریخ ۲۷ آذر 1400، به صورت برخط برگزار شد، مرتضی نورایی، ابوالفضل حسن‌آبادی، حبیب‌الله اسماعیلی و فائزه توکلی با اجرای زهرا مصفا شرکت کردند. در این جلسه که در فضای مجازی تالار تاریخگر کلاب‌هوس تشکیل شد، درباره ضرورت‌های تئوری‌پردازی در تاریخ شفاهی گفت‎وگو شد که بخش سوم آن‌را با هم می‌خوانیم.

برشی از خاطرات محمدحسن عبدیزدانی

چگونگی سقوط پادگان تبریز

شب 24 بهمن که در تهران بودم شنیدم که پادگان تبریز هنوز به دست نیروهای انقلابی نیفتاده و نیروی زرهی مراغه نیز می‌خواهد به تبریز حمله کند که شبانه خودم را به تبریز رساندم. همان روز در تهران خبر پیچیده بود که نیروی زرهی قزوین می‌خواهد به تهران حمله کند. که مردم جاده را کنده بودند و تیرآهن‌ها را به هم جوش داده بودند و راه را برای حرکت زره‌پوش‌ها بسته بودند تا نتوانند به سمت تهران بیایند. حتی در راه تبریز. ما مجبور شدیم از راه‌های روستایی بیاییم به تبریز.

معرفی کتاب چشمان عقاب

به بهانه روز نیروی هوایی(19 بهمن)

تعداد کم خلبانان، کمبود تجهیزات پروازی اعم از هواپیما، دوربین و تحریم‌های تسلیحاتی، هیچ‌گاه مانع از انجام پروازهای شناسایی نشد. خلبانان شجاع و با دانش آر. اِف-4 بارها جان خود را به خطر انداختند تا ضمن انجام موفق عملیات عکس‌برداری، سالم هواپیما و عکس‌های آن را به پایگاه برگردانند. این روند تا پایان جنگ ادامه داشت و با موفقیت همراه بود. البته در این راه تعدادی از این خلبانان نیز به شهادت رسیدند. در این فصل نویسنده سعی کرده با اتکا به اسناد مکتوب و همچنین گفت‌وگو با خلبانان و متخصصان گردان 11 شناسایی به شرح فداکاری‌ها و نقش این یگان در عملیات مختلف در طول 8 سال دفاع مقدس بپردازد.

خاطرات عزت‌الله مطهری

عزت‌الله شاهی یا عزت‌الله مطهری یا عزت شاهی از مخالفان حکومت پهلوی بود که پس از دستگیری به ۱۵ سال حبس محکوم شد و در جریان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. او در سال ۱۳۶۳ نام خانوادگی خود را به مطهری تغییر داد. عزت شاهی، مهمان صدوهفتادونهمین برنامه شب خاطره (بهمن 1387) بود. او درباره دستگاه دروغ‌سنج شکنجه و چگونگی کار کردن آن باتوم که به باطری ماشین وصل می‌کردند، خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

مهران، شهر آینه‌ها – 21

من هنوز حالم خوب نبود. پزشکان می‌گفتند باید چند روز دیگر مهمان آنها باشم. آن‌قدر اصرار کردم تا بالاخره مرا هم مرخص کردند. من و صفی‌نژاد را بردند سالن ورزش آزادی. در آنجا مجروحهای زیادی بودند که همگی شیمیایی شده بودند. مجروحها روی تختهای مرتبی بستری شده بودند و سالن پر از خواهران پرستار بود. هر خانمی، از یک مجروح پرستاری می‌کرد. در آنجا دوباره پزشکها ما را معاینه کردند. به دفتر بنیاد شهید رفتیم. به ما پول و لباس دادند و از آنجا هم با اتوبوس، ما را به ترمینال تهران رساندند. تمام اتوبوسهای ترمینال برای رساندن مجروحها ـ به مقصد استانها ـ در اختیار بنیاد شهید قرار گرفته بود. وقتی جلو ترمینال پیاده شدیم، تعداد زیادی اتوبوس دیدم که صف کشیده بودند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.