شماره 505    |    24 شهريور 1400
   

جستجو

آموزش تاریخ شفاهی

پایان‌‌بندی در انواع مصاحبه

همانطور که شروع خوب یکی از بخش‌‌های مهم در مصاحبه تاریخ شفاهی است، چگونه به پایان بردن مصاحبه نیز فرازی تکوینی و تعیین‌‌کننده است. بیشتر ملاحظات و گفتنی‌‌ها درباره «پایان‌‌بندی خوب»، در «مصاحبه‌‌های سریالی» موضوعیت پیدا می‌‌کند. منظور از مصاحبه‌‌ سریالی، گفت‌وگو با یک راوی، طی جلسات متعدد و دنباله‌‌دار است. برای مثال راوی، در طول چندین نشست، خاطرات خود را از صفر تا صد برای مصاحبه‌‌کننده بازگو می‌‌کند. در این‌‌ نوع از مصاحبه‌‌، پایان‌‌بندی سؤال‌‌ها برای هر جلسه، یک تکنیک و تخصص است.

برشی از خاطرات نیره‌السادات احتشام رضوی

پس از کشته شدن هژیر، آقای نواب بار دیگر به شدت تحت‌تعقیب قرار گرفتند. من در آن زمان در قم بودم پس از آن که رئیس شهربانی قم مطلع شد که من در منزل آقای واحدی هستم، آن‌جا را محاصره کردند؛ آن زمان آقای واحدی هم در قم بود. روزی که منزل آقای واحدی را محاصره کرده بودند، دو نفر در حیاط را زدند و داخل منزل شدند و نزد آقای واحدی در مهمان‌خانه نشستند.

معرفی کتاب «بی‌‌نشان»

روایتی از زندگی آزاده امامعلی کونانی به کوشش نسرین دالوند و فرحزاد جهانگیری

بالاخره مزار خودم را دیدم. اسمم که خیلی درشت روی سنگ حک شده بود خیلی به چشم می‌‌آمد. سنگ سفید بزرگی بود که تمام قسمت‌‌هایش را با جملاتی حکاکی کرده بودند. درست همان چیزی بود که همیشه تصورش را می‌‌کردم. چشمم را بالاتر آوردم. یک قاب آلومینیومی بالای قبرم نصب شده بود. انگار عکس من بود! آره، عکس قاب گرفته من بود که گلدان‌‌های گلی اطرافش جلوه خاصی به آن داده بود. کنار قبر خودم قبر مرتضی را دیدم. مرا کنار مرتضی دفن کرده بودند؛

خاطرات رسول ملاقلی‌پور

زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور کارگردان، تهیه‌کننده و فیلم‌نامه‌نویس سینمای جنگ که با فیلم پرواز در شب، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد، مهمان صدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره (آذر 1384) بود. او درباره مرحله دوم عملیات آزادسازی خرمشهر و آتش گرفتن جعبه مهمات در دارخوین پیش آمد، خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

هلتی -13

اردوگاه را به قصد اردوگاهی در نزدیک منطقه عملیات ـ که مدت بسیار کمی در آن توقف می‌کردیم ـ ترک کردیم. هر لحظه که به شروع عملیات نزدیک می‌شدیم، بچه‌ها به هم نزدیکتر می‌شدند. عبدالعباس گوشه‌ای نشسته بود. با لهجه‌ای شیرین در حالی که می‌خندید، گفت: هلتی، امشب شهید می‌شویم.»
من هم به شوخی به او گفتم: «عبدالعباس به فکر خودت باش که خواب شهادت را همه دیده‌ای.»
جعفر کرمی هم در حال شوخی با بچه‌ها بود و خاک به سوی آنها می‌پاشید.
زمان حرکت، ساعت هفت بود. ما باید حدود شش ساعت در داخل رودخانه و در میان آب پیاده‌روی می‌کردیم. هوا آن‌قدر تاریک بود که بچه‌ها را با طناب به هم وصل کرده بودیم. این کار برای جلوگیری از قطع شدن ستون انجام می‌گرفت.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.