شماره 409    |    23 مرداد 1398
   

جستجو

غالب طرح‌های تاریخ شفاهی آزادگان به خاطرات شفاهی تبدیل شده‌اند

از حدود پنج سال پیش، به نقد جدی در حوزه تاریخ شفاهی آزادگان رسیده و سعی کرده‌ایم از الگوی ثابت و کلیشه شده در خاطرات فاصله بگیریم. کندوکاو جدیدی بر اساس رفتارشناسی و شخصیت‌شناسی راوی در دوره اسارت صورت گرفته است.

جایگاه مدارک شفاهی پرونده فرهنگی شهدا در تاریخ‌نگاری دفاع مقدس

بخشی از محتویات پرونده فرهنگی شهدا را مدارک شفاهی تشکیل می‌دهد. خاطرات، عمده‌‏ترین آن‌هاست که در قالب مصاحبه بیان شده است. مدارک شفاهی شهدا، منابع مکمل در نگارش تاریخ جنگ هستند و پرونده فرهنگی شهدا، مهم‌ترین محل انباشت و بایگانی آنها.

سیصدوچهارمین شب خاطره-3

عملیاتی که مانند عملیات‌های دیگر نبود

پارچه‌ای سفید به همه دادند و گفتند: این پارچه را دور مچ دست چپ‌تان ببندید. گفتند که منافقین دقیقاً لباس‌های شما را به تن کرده‌اند، با همین مچ‌بند متوجه می‌شویم چه کسی منافق است و چه کسی منافق نیست.

کتاب تازه‌ای از واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی

خاطرات «روزهای دشوار مبارزه»

خاطرات راوی، به‌خصوص در بخش‌های مربوط به کمیته مشترک ضد خرابکاری و زندان‌های قصر و اوین، درباره شکنجه در زندان‌های حکومت پهلوی، کیفیت زندگی و برنامه‌های روزمره زندانیان، تعامل زندانیان با یکدیگر و نیز اختلافات و مرزبندی بین زندانیان سیاسی است.

خاطرات حسن محمدی

حسن محمدی، رزمنده بسیجی و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان هشتادونهمین برنامه شب خاطره (3 آذر 1379) بود. او در عملیات بیت‌المقدس اسیر شد و در این برنامه از دوران اسارتش در اردوگاه‌های ارتش صدام خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-20

مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه

ساعت 10 بامداد روز ششم ژانویه 1981/ 16 دی 1359 فارغ از مداوای مجروحین بر روی صندلی نشسته و چشم به راه دوخته بودم. ناگهان ستونی از تانک‌های ایرانی به غنیمت گرفته شده را دیدم که بعثی‌ها پیشاپیش آنها حرکت می‌کردند. آنها از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدند، اما من قلباً متاثر بودم و از این‌که می‌دیدم ایرانی‌ها موفقیتی را در حمله به دست نیاورده‌اند خشمگین بودم. از خود سؤال می‌کردم: پس کو آن ارتش و ملتی که شاه را سرنگون کرد؟
صدای گوش‌خراش هواپیماهای ما که مدام در رفت و آمد بودند، رشته افکارم را پاره کرد. خاطرم هست که آن روز دو فروند از هلی‌کوپترهای ما راهی ماموریت شدند اما در راه بازگشت یکی از این دو هلی‌کوپتر غول‌پیکر ام‌22 سقوط کرد و خلبان آن کشته شد.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.