شماره 399    |    08 خرداد 1398
   

جستجو

خبرهای ماه؛ اردیبهشت 1398

پیشرفت تاریخ شفاهی و تاریخ شفاهی پیشرفت

عنوان‌هایی که در خبرهای اردیبهشت مطرح شده‌اند: تاریخ شفاهی زنان، تاریخ شفاهی نشر، تاریخ شفاهی شرکت نفت مناطق مرکزی، تاریخ شفاهی ترور در ایران، تاریخ شفاهی پیشرفت، تاریخ شفاهی تأسیس نهضت سوادآموزی، تاریخ شفاهی پرونده هسته‌ای، تاریخ شفاهی تأسیس مدرسه دخترانه رفاه، تاریخ شفاهی ساخت‌وساز در ایران و...

‌تاریخ شفاهی و نوجوان

مبنای تاریخ شفاهی و فهم تاریخی، همانا پرسش‌گری است. پرسش‌گری در جامعه نیاز به تمرین دارد و این ‏تمرین بایستی از رده‌های سنی مناسب، همچون نوجوانی شروع شود. تاکنون اقدامات بسیاری در خصوص ‏تربیت و آموزش مورخان شفاهی انجام شده، اما...

دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس-7

مرحله جدیدی در کار تاریخ شفاهی

تاریخ شفاهی ایران زاییده انقلاب اسلامی و بارورشده با دفاع مقدس است. پدیده دفاع مقدس به بارور شدن تاریخ شفاهی، علمی شدن و گسترش آن کمک کرد. در مرحله سوم که الان در آن هستیم، دو بحث جدید دارد اتفاق می‌افتد...

خاطرات عبدالحسین جلالوند

عبدالحسین جلالوند، آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان هشتادوچهارمین برنامه شب خاطره (2 تیر 1379) بود. او درباره روزهای اسارت خود در اردوگاه‌های ارتش صدام خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-10

مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
افراد واحد سیار پزشکی زیر سایه شاخه‌ها نشسته بودند. با وجود این که بسیار گرسنه بودند، اما دیگر حاضر نشدند از آنها غذایی بخواهند. ما خود را با بذله‌گویی تسلی می‌دادیم. در آن حال متوجه شدم که دوستانم به چیزی که روی خاک افتاده بود خیره شده‌اند. به طرف آن شیء مشکوک رفتم. یک عدد نان فانتزی بود که از خودروی ارزاق بیرون افتاده و روی آن را خاک گرفته بود. با خنده به آنها گفتم: «آدم مضطر عسروحرج ندارد. بروید و یک تکه تنظیف مرطوب برایم بیاورید.»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.