شماره 360    |    03 مرداد 1397
   

جستجو

انتشار یک مصاحبه پس از 10 سال

روایت و خاطرات «بهروز اثباتی» از شکل‌گیری کنگره شعر جنگ

کنگره خرمشهر بعد از جنگ بود. اما کنگره‌های دیگر مثل کرمانشاه، اهواز و آبادان زیر بمباران برپا شدند. دوستانِ شاعر را برده بودیم فاو. مجبور شدیم سرِ پُلِ بعثت از اتوبوس‌ها پیاده شویم. چون من و احمد زارعی نظامی بودیم، می‌فهمیدیم چه اتفاقی دارد می‌افتد...

خبرهای ماه؛ تیر 1397

روایت زندگی با تاریخ شفاهی

این گزارش‌ نگاهی دارد به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در تیر 1397 استقبال از آثار تاریخ شفاهی به حدی بود که رسانه‌ها نیز به سمت تهیه خبر، گزارش و مصاحبه درباره این کتا‌ب‌ها کشیده شدند.

انتشار کتاب «نظریه تاریخ شفاهی»

این کتاب 421 صفحه‌ای هشت بخش دارد: تبدیل رویه عملی به نظریه، خصوصیات تاریخ شفاهی، خود، ذهنیت و بیناذهنیت، خاطره، روایت، هنر اجرا، قدرت و توانمندسازی. قبل از این هشت بخش، چند پیش‌گفتار و مقدمه قرار گرفته‌اند.

کم‌توجهی به انواع بهره‌گیری از تاریخ شفاهی

هدف‌مند بودن مصاحبه، صوتی یا تصویری بودن، وجود عنصر مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده، اصول استاندارد در تاریخ ‌شفاهی‌اند. ممکن است در تولید اولیه تاریخ شفاهی استانداردها را رعایت کنیم، اما درباره استفاده از آن بسیار متفاوت عمل کنیم.

خاطرات ابوذر خدابین

ابوذر خدابین، رزمنده و فرمانده دوران دفاع مقدس، مهمان شصت‌وپنجمین برنامه شب خاطره (1 مرداد 1377) بود. او در این برنامه از نقش زنان در عملیات شکست حصر آبادان خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

یادداشت‌های خرمشهر - 4

شهید بهروز مرادی

3 اردیبهشت 1361

صبح خواب دیدم به شلمچه رفته‌ایم. روی پل شلمچه بودم و عده‌ای زیر پل، کنار آب داشتند ماهی می‌گرفتند. مردی با پیراهن سفید زیر پل بود که ماهی گرفت ـ شکم ماهی پر از خاویار بود ـ یکی فریاد زد ماهی‌ها تخم دارند، نگیرید. من گفتم: ول کن بابا، خاویار داره یعنی چه؟ و بعد آن مرد تعداد 8 ـ 9 ماهی دیگر گرفت و من زیرپیراهنم را گرفتم و او ماهی‌ها را روی آن انداخت. ماهی‌ها همگی سفید بودند و شکم‌هایشان گنده بود. بعد یک ماهی سیاهِ‌بزرگ (سنگ‌سر) زیر پل بود، او را گرفتم؛ یک مرتبه ترسیدم و رهایش کردم. بعد متوجه شدم که یک ماهیِ خطرناک است. آن‌طرف‌تر ماهی‌های باریک و لاغری بودند که مثل ماهی‌های سفید تنبل نبودند. وقتی به آنها نزدیک می‌شدی فرار می‌کردند و دو سه متر آن طرف‌تر می‌ایستادند؛ عمق آب کم بود. عاقبت هرچه ماهی سفید و شکم‌گنده بود گرفتیم، اما ماهی‌های سیاه و چاق از دست ما فرار کردند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.