شماره 325    |    10 آبان 1396
   

جستجو

برگزاری برنامه 285 شب خاطره دفاع مقدس

مهارت و شجاعت خلبانان به روایت خاطرات

در روز موعود با رادار هواپیمای خفاش، حرکت میگ ‌25 را تشخیص دادیم. زمانی که از مرز رد شد، 12 دقیقه زمان داشتیم تا برسد و از آن 12 دقیقه تنها 4 دقیقه برای انجام کارهای‌مان فرصت داشتیم. در آن 4 دقیقه تنظیمات لازم را انجام دادیم و...

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌ها - 29

کنترل متن پیاده‌شده

یکی از آخرین مراحل مصاحبه، کنترل و تطبیق فایل صوتی و تصویری با متن پیاده‌شده است. این مرحله باید با نهایت دقت و توجه انجام شود. زیرا بسیاری از بهره‌برداران، به دلایل مختلف به فایل اصلی مراجعه نکرده و به مطالعه‌ متن پیاده شده و استفاده از آن اکتفا می‌کنند. به همین دلیل متن مورد بحث باید از دقت و درستی کامل برخوردار باشد.

گفت‌وگو با توران قربانی صادق درباره کتاب‌هایش

باید راوی را خوب شناخت و به خاطره وفادار ماند

خاطره‌نویسی کار سختی است. باید به خاطره وفادار ماند و باید راوی را خوب شناخت. برای نوشتن تاریخ شفاهی و خاطره نمی‌شود کتاب‌سازی کرد. برای مجموعه‌ای که به تازگی نوشته‌ام با اعضای خانواده‌ شهدا صحبت کردم و حتی با آنها اشک ریختم و بعد خاطرات‌شان را نوشتم.

خاطرات محمد طالبی‌پور

محمد طالبی‌پور، از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس، مهمان چهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره (4 مرداد 1375) بود. او در این برنامه درباره پادگان دوکوهه خاطره گفت. این روایت‌ را ببینیم.

شناسایی قبرستان قدیمی با استفاده از تاریخ شفاهی

استخوان‌های انسان حداقل سه بار در طول ساخت‌وساز ساختمان‌ها در داخل منطقه شرق یورک در شهر اسپرینگتسبری استخراج شدند. یک مقاله روزنامه در سال 1927 گزارش داده است: «گفته شده است زمین‌هایی که این اجساد در آن یافت شده‌اند تقریباً یک قرن پیش، یک گورستان بوده است.»

کارخانه‌ای که با تاریخ شفاهی به زندگی بازگشت

یک کارخانه تولید پشم گوسفند روستایی که بیش از یک قرن کارفرمای مهمی بود، در مرکز طرحی تاریخی قرار دارد که صدای منحصربه‌فردی را برای افرادی که زمانی در آنجا کار می‌‌کنند، ارائه خواهد داد. انجمن تاریخ روستا در حال تلاش برای یافتن افرادی است که در آنجا مشغول به کار بودند و یا بستگانی در آنجا داشتند تا از این طریق تاریخ شفاهی را تولید کنند که بتوان آن را به یک فیلم کوتاه و پخش در اینترنت تبدیل کرد.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

سال‌های تنهایی - 16

خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بنده‌خدا

بعد از رفتن او، از فرمانده آسایشگاه، بچه‌ها و مخصوصاً مترجم خوزستانی – آقای علی نیسانی – خودمان که حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد تشکر کردم. این برادر مترجم، از افسران نیروی زمینی که قبلاً درجه‌دار و اهل خوزستان بود، عربی را خیلی خوب می‌دانست و خودش می‌گفت:

- من بیشتر از شما تحت شکنجه و آزار قرار گرفته‌ام؛ چون بعثی‌ها به من می‌گفتند: «تو که عرب هستی، چرا با ما می‌جنگی» و مکرر از من خواسته‌اند که با آنها همکاری کنم.

البته او هرگز پیشنهاد عراقی‌های بعثی را نپذیرفت و همیشه جواب‌های دندان‌شکن می‌داد. خانواده‌اش هم از تهاجم دشمن در امان نبوده و پیش از اسارت او، جزو آوارگان جنگی از خوزستان کوچ کرده بودند و هیچ اطلاعی از سرنوشت‌شان نداشت. با این حال، هیچ گاه ضعف و تردید در اراده او دیده نمی‌شد و الگویی خوب از یک سرباز مسلمان ایرانی بود.

تشکر کردم به خاطر زحمت او در ترجمه صحبت‌هایم و نیز به این خاطر که در جایی احساس کردم که از خود نیز مطالبی می‌گوید. از این‌رو، با صدای بلند و کمی تند، به او گفته بودم: «جناب سروان درست همان چیزی را که من می‌گویم، بگو!»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.