شماره 322    |    19 مهر 1396
   

جستجو

گفت‌وگو با اعظم پشت‌مشهدی درباره تازه‌ترین کتاب‌هایش

آدم‌ها می‌روند و خاطرات‌شان را می‌برند

اگر خاطره‌نگار خودش را فقط به روایت راوی محدود کند، پس نسبت به این موضوع که گذر زمان فراموشی می‌آورد بی‌توجه است. تاریخ، بزرگ‎ترین وقایع را دقیق و با جزئیات ثبت می‌کند و خاطره‌نگار باید این را جست‌وجو کند. در واقع اثر من، من را معرفی می‌کند که با تحقیق و پژوهش کار کرده‌ام یا فقط براساس گفته‌ها و شنیده‌های راوی متن را نوشته‌ام.

مدیر انتشارات عطایی در نشست «تاریخ شفاهی کتاب» سخن گفت

ناشران زیاد شدند، ویترین‌ها کم

در آن زمان، کار نویی که انجام داد، اجاره کتاب بود که‌ برای نخستین بار در ایران اتفاق افتاد. بعد در خیابان ناصرخسرو یک مغازه خرید. در آن چاپخانه داشت و علاوه بر کارهای چاپی متعدد، روزنامه «باختر امروز» دکتر سید حسین فاطمی نیز در آن چاپ می‌شد.

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌ها _ 26

گزارش مصاحبه

پس از پایان کار، باید گزارشی از وضعیت مصاحبه و چگونگی انجام آن از زمان شکل‌گیری ایده تا شناسایی راوی و تماس با او تا اجرای مصاحبه تهیه و در سوابق طرح، نگهداری کرد و یا به سازمان متبوع ارائه نمود. این گزارش که باید به وسیله مصاحبه‌گر تهیه شود، از آن جهت اهمیت دارد که سازمان حامی و بهره‌برداران را در جریان روند مصاحبه و شرایط آن قرار می‌دهد. همچنین این متن به محقق تاریخ شفاهی نیز کمک می‌کند تا بعدها چگونگی انجام مصاحبه و وضعیت آن را به یاد آورده و شناخت روشنی از آن داشته باشد.

خاطرات محمد طالبی‌پور

محمد طالبی‌پور، از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس، مهمان چهل‌وسومین برنامه شب خاطره (7 تیر 1375) بود. او خاطره‌ای از مجروحیت خود در جبهه‌های جنگ و عملیات والفجر هشت تعریف کرد. این روایت‌ را ببینیم. تاکنون 284 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 4 آبان 1396 برگزار می‌شود.

تمرکز دانشگاهی بر تاریخ سیاهان

مصاحبه‌های تکمیل شده درباره سایت هانفورد در مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه ایالتی واشینگتن تری - سیتیز گنجانده خواهند شد و همچنین از طریق سازمان پارک‌های ملی آمریکا و طرح پارک تاریخ ملی منهتن در هانفورد به نمایش درآمده و در دسترس قرار خواهند داشت.

تاریخ کارگری به روایت 1200 مصاحبه

بیش از 1200 مصاحبه که تاریخ کارگری ایووا را مستند می‌کنند قرار است دیجیتالی شده و در آینده در دسترس عموم قرار بگیرد. این سبب می‌شود تا مجموعه کارگری آیووا به یکی از جامع‌ترین آرشیوهای تاریخ شفاهی در آمریکا تبدیل شود. این تاریخ‌های شفاهی برای اولین بار در اواسط دهه 1970 ثبت شدند، اما این مجموعه همچنان به رشد و توسعه خود ادامه می‌دهد.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

سال‌های تنهایی - 13

خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بنده‌خدا
 

دم، غنیمت بود. در یک لحظه از فرصت استفاده کردم و با صدایی تقریباً بلند که همه بتوانند بشنوند، گفتم:

ـ بچّه‌ها! با ضربه و استفاده از حروف الفبا می‌توانیم با هم ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم.

لحظاتی بعد، یکی از خلبان‌ها به نام هوشنگ ازهاری که دستش شکسته و به گردنش آویزان بود، کنارم آمد و گفت:

ـ هوشنگ! حالت چطور است؟

ـ خوبم! شما کی اسیر شدید، از جنگ و کشور چه خبر؟

ـ خبرهای جنگ، زیاد خوب نیست و عراق در خاک ماست. در ضمن، ما از اسارت شما خبر داشتیم.

برایم تعجّب‌آور بود، پرسیدم:

ـ چگونه؟

ـ دو روز بعد از مفقود شدن شما، دو فروند «میگ» آمدند تا پایگاه همدان را بزنند که یکی از آنها هدف پدافند قرار گرفت و سرنگون شد.

وقتی خلبانش را به پست فرماندهی آوردند، بسیار ترسیده و ناراحت بود. برای این که به خیال خودش مورد آزار قرار نگیرد، تند تند می‌گفت: «من با خلبان‌های شما که اسیر شده بودند، حرف زدم. آنان را از نزدیک دیدم و به‌شان محبّت کردم، یکی‌شان خلبان شیروین و دیگری خلبان صلواتی بود.»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.