شماره 317    |    15 شهريور 1396
   

جستجو

بررسی جایگاه تاریخ شفاهی و خاطرات دفاع مقدس

گفت‌وگو درباره مردم‌پسندترین بخش تاریخ

ما بدون حافظه تاریخی قدرت ادامه زندگی نداریم. اگر خاطره می‌تواند بخشی از حافظه تاریخی را به وجود آورد و نگه‌دارد، چرا از آن استفاده نکنیم؟ ما جامعه‌ای نیستیم که به لحاظ تولیدات ادبی قدم‌های سنگین و بزرگی برداشته باشیم، اما خاطرات توانست ذائقه مردم را تغییر داده و تأمین کند.

بیستمین جلسه «تاریخ شفاهی کتاب» میزبان مدیر انتشارات زوّار بود

سختی‌های ادامه حرفه پدر

مادرم بسیار علاقه داشت تا انتشارات، پا‌برجا بماند و به قول خودش «چراغ را روشن نگه داریم.» او انجام این کار را از من خواست، زیرا برادرانم جرأت نه گفتن را داشتند و من این جرأت را نداشتم.

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌های آن_21

پرسش‌های جدید

گفتیم که پیش از مصاحبه باید فهرستی از پرسش‌ها را حول موضوع اصلی مشخص کرد و همراه خود به جلسه مصاحبه برد. بدیهی است دایره پرسش‌ها به همین تعداد محدود نخواهد شد و مصاحبه‌گر در طول گفت‌وگو، با پرسش‌ها و نکات جدیدی مواجه می‌شود که در تکمیل و تبیین بیشتر مطالب باید به طرح آنها مبادرت ‌ورزد. این پرسش‌ها بیشتر ناظر به سخنان راوی است و با دقت در سخنان او ایجاد خواهد شد.

درباره یکی از جلسات قرآنی دهه‌های گذشته در شهر اراک

یک سبک کاملاً سنتی

جلسه مقبره یک جلسه کاملاً سنتی بود، یعنی این‌طور نبود که از استان‌های دیگر هم در این جلسه شرکت کنند. این جلسه کاملاً بومی بود و از خیابان‌ها و محله‌های اطراف می‌آمدند. جلسه مقبره حکایت از یک قدمت زیاد داشت، یعنی نشان می‌داد که سال‌های زیادی است که اینجا دایر است.

خاطرات حمید داوودآبادی

حمید داوودآبادی، نویسنده کتاب‌هایی مانند «دیدم که جانم می‌رود» و «یاد یاران» و جانباز دوران دفاع مقدس، مهمان چهلمین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1375) بود. او در این برنامه، از لبنان و درباره شهید احمد قصیر خاطره گفت. این روایت‌ را ببینیم.

تاریخ شفاهی؛ قدرت روایت شاهد عینی

تاریخ شفاهی، جمع‌آوری خاطرات مردم عادی به ‌عنوان بخشی ارزشمند از روایت دوران یا یک رویداد از دیدگاه کسانی است که درگیر آن بوده‌اند. تاریخ شفاهی از مرزهای بایگانی و صدا عبور می‌کند تا به چیزی جدید دست یابد: یک ابزار فرهنگی.

تاریخ شفاهی زنان در جنگ جهانی دوم

این کتاب داستان زنانی را بازگو می‌کند که در خط مقدم و جبهه داخلی حضور داشتند؛ برخی تک‌تیرانداز و بقیه پرستارها و راننده‌های تانک بودند. «چهره غیرزنانه جنگ» محصول هزاران ساعت مصاحبه است. نویسنده، وجهی از تاریخ روسیه را بیرون می‌کشد که اغلب به‌ خاک سپرده ‌شده است.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

سال‌های تنهایی- 8

خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بنده‌خدا

مثل مسلسلی که روی شلّیک رگبار باشد، پشت سر هم می‌گفت و می‌بافت، آخر سر هم با حالتی پیروزمندانه و حق ‌به جانب ادامه داد:

ـ الان ما نزدیک تهران هستیم، به‌زودی آنجا را می‌گیریم، [امام] خمینی سقوط می‌کند و همه از دستش راحت می‌شوند!

حرف‌هایش دلم را به درد آورد؛ تُف بر این همه جهالت و جنایت، بر این همه دروغ و تحریف، خدایا، به نام تو، گفتم:

ـ حکومت امام خمینی، یک حکومت الهی است. نه تنها من، که همه مردم از آن پشتیبانی می‌کنند. آیا تظاهرات و راهپیمایی‌های مردم را ندیده و نشنیده‌اید؟ چگونه می‌توان تصوّر کرد با وجود اتّحاد محکم مردم ایران، شما قادر باشید حکومت را ساقط کنید؟ حمله ناموفّق آمریکا را به طبس از یاد برده‌اید که چگونه قدرت الهی به وسیله توفان متجلّی شد و آنها را در هم کوبید؟! آیا شما خود را مسلمان می‌دانید، در حالی که کاباره‌های آن‌چنانی بغداد، شهرت جهانی دارند؟ آیا...

مترجم میان حرفم پرید و پرسید:

ـ شما «حَرس خمینی»[1] هستی؟

گفتم:

ـ من حرف حق می‌زنم، الان جز ما کسی اینجا نیست که طرفداری من از رژیم به خاطر چیزی باشد. شما خود را مسلمان می‌دانید در حالی که فحشا در کشورتان همه‌گیر شده، شما خود را مسلمان می‌دانید و نمونه‌اش این رفتار اسلامی‌تان با اسراست! از دریغ کردن پزشک، تا با چشم‌بند و دست‌بند بازجویی کردن!


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.