شماره 301    |    27 ارديبهشت 1396
   

جستجو

پرسش و پاسخ

آرشیوها چگونه تاریخ‌ساز‌ می‌شوند؟

آغاز عصر مدرن (۱۸۰۰-۱۵۰۰) شاهد موجی برای نگهداری اسناد بود. در همایشی که در ۹ و۱۰ آوریل ۲۰۱۴ در فرهنگستان بریتانیا برگزار شد، به بررسی ریشه‌های آرشیوهایی پرداخته شد که درک ما نسبت به تاریخ را شکل دادند. از ده تن از سخنرانان این همایش خواستیم به چند سؤال اساسی پاسخ دهند.

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌های آن - 6

اهمیت اطلاعات پیش از مصاحبه

یکی از ضرورت‌های مرتبط با مصاحبه تاریخ شفاهی، داشتن معلومات و اطلاعات کافی درباره موضوع مصاحبه و مسائل پیرامون آن است. متأسفانه بعضاً دیده می‌شود که مصاحبه‌گر با کم‌ترین اطلاعات، وارد جلسه شده و مصاحبه مطلوبی را به انجام نرسانده است. این وضعیت، چند آسیب جدی را به دنبال دارد که برخی از آنها به شرح ذیل است.

گفت‌وگو با مریم جدلی، امدادگر و مربی آموزش نظامی در دوران دفاع مقدس ـ بخش پایانی

از جبهه غرب تا جزیره خارک

در بخش نخست این گفت‌وگو با اولین سال‌های جوانی مریم جدلی که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه ایران بود، همراه شدیم. او تعریف کرد که در سرپل‌ذهاب، بیمارستان پادگان ابوذر و قطار هلال‌احمر که یک بیمارستان سیّار بود، چه صحنه‌هایی از جنگ برای او خاطره شدند. اینک بخش دوم و پایانی گفت‌وگوی خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران با مریم جدلی را بخوانید.

رویکرد سیستمی در تاریخ شفاهی

برخی بحث در مسایل نظری تاریخ شفاهی را مخصوص برج‌ عاج نشینان این علم می‌دانند و خود را مرد عمل قلمداد می‌کنند. این افراد را عقیده بر آن است همین که فردی بتواند با دستگاه‌های ضبط‌صوت و دوربین فیلمبرداری کار کند و در برقراری ارتباط با دیگران نیز مهارت داشته باشد، کافی است که یک مصاحبه‌گر تاریخ شفاهی قلمداد گردد.

خاطرات سعید قاسمی

سردار سعید قاسمی، از فرماندهان سال‌های دفاع مقدس، مهمان بیست‌ونهمین برنامه شب خاطره (7 اردیبهشت 1374) بود. او در این برنامه، خاطراتی از تعهد و ایمان شهید سید مرتضی آوینی نسبت به فعالیت‌هایش و ساخت فیلمی در منطقه فکه گفت. این روایت را ببینیم.

یک کشف باستان‌شناسی 14 هزار ساله با بهره از تاریخ شفاهی

مردم هیلتسک در تاریخ شفاهی خود توصیف می‌کنند که چگونه مناطق اطراف جزیره تریکوت در غربی‌ترین ساحل قلمرو آنان در بریتیش کلمبیا در عصر یخبندان به صورت زمین باز باقی ماند. ویلیلم هاستی یکی از مردم هیلتسک می‌گوید: «مردم در آنجا برای بقا گرد آمدند، زیرا تمام جاهای دیگر با یخ پوشیده، تمام اقیانوس منجمد شده بود و منابع غذایی رو به کاهش بود.»

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

نبرد هور - 1

از این هفته کتاب «نبرد هور» را می‌خوانیم؛ شامل خاطرات سرهنگ عراقی احسان العلوی از جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه ایران که عبدالرسول رضاگاه آنها را ترجمه کرده است. دفتر ادبیات و هنر مقاومت این کتاب را در سال 1375 برای نخستین بار و به عنوان صدوچهل‌ودومین کتاب خاطرات تهیه شده در این مجموعه منتشر کرد.

در این دوران که دور از خاک کشورم هستم، فرصت مناسبی پیدا شد تا با مروری بر خاطرات شخصی‌ام از دوران جنگ بتوانم آنها را یادداشت کنم. در این یادداشت‌ها تلاش کرده‌ام تا با تکیه بر اسناد و وقایع، به نوشته‌ها استحکام و استناد بیشتری بدهم.

زمان به عقب بازگشته است. قلم و کاغذ در مقابلم است و تصویر اتفاقات اندوه‌بار جنگ به وضوح خودنمایی می‌کند. گویی حوادث دردناک و ناگوار را می‌بینم. بعضی از این تصاویر به ذهن کمتر کسی می‌رسد! فرمان‌های ناجوانمردانه ‌فرماندهان هنوز در گوشم می‌پیچد. آنها می‌خواستند هرگز اقدام به عقب‌نشینی نکنیم و در صورت اجبار، دست به انتحار بزنیم!

عمده‌ترین دلیلی که باعث جوشش و انقلاب درونی در من بود و سبب می‌شد که همواره علت‌ها را جویا شوم، حرکت پر صلابت نیروهای ایرانی با آن همه شور و دلاوری بود. برای آنها عقب‌نشینی یا فرار مفهوم نداشت، انگار که اصلاً برای آنها مرگی وجود ندارد! در صورتی که این حقیقت برای اکثر نظامیان ما قابل درک نبود. در واقع پذیرش این حقیقت برای هر کدام از ما بسیار گران تمام می‌شد. ما با نیروهایی مواجه شده بودیم که به مفهوم شهادت ایمان حقیقی داشتند. ما حتی با شنیدن این واقعیت‌ها بیشتر می‌ترسیدیم و با این تصورات، با سرعت بیشتری به سمت نابودی می‌رفتیم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.