شماره 296    |    23 فروردين 1396
   

جستجو

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌های آن- 1

تاریخ شفاهی، راهی برای تعامل فرهنگی

ضبط خاطرات، تلاش مهمی است که اگر ازطریق مصاحبه‌های فعال وهدف‌مند انجام شود، به آن «تاریخ شفاهی» می‌گویند. در این‎گونه تاریخ‌نگاری، گروه‌هایی از جامعه که کمتر دیده می‌شوند، با درگیر شدن در ثبت تاریخ و فرهنگ، نقش و جایگاه جدیدی برای خود تعریف می‌کنند؛ به همین دلیل از تاریخ شفاهی به عنوان یک شیوه دموکراتیک در تاریخ‌نگاری یاد شده است.

گفت‌وگو با گلستان جعفریان، نویسنده خاطرات «روزهای بی‌آینه»

همه چیز را به عهده راوی گذاشتم

کتاب «روزهای بی‌آینه»، شامل خاطرات منیژه لشکری، همسر جانبازِ آزاده حسین لشکری که هجده سال از عمرش را در اسارت ارتش صدام گذراند، به قلم گلستان جعفریان، به تازگی به جمع کتاب‌های خاطره دفاع مقدس افزوده شد. انتشار این کتاب از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت و انتشارات سوره مهر، فرصتی فراهم کرد تا خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران با نویسنده این اثر که سال‌هاست در حوزه دفاع مقدس فعالیت می‌کند و در این زمینه صاحب چندین اثر است، به گفت‌وگو بنشیند.

گفت‌وگو با عباس رئیسی بیدگلی، نویسنده خاطراتی درباره شهید حسین‌علی فخری

مصاحبه‌کننده بی‌سؤال، مثل رزمنده بدون اسلحه است

عباس رئیسی بیدگلی، یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، چند سالی است به خاطره‌نگاری در حوزه دفاع مقدس مشغول است. کتاب «عمو حسین» شامل خاطرات شهید حسین‌علی فخری که در سال 1395 وارد بازار نشر شده، اولین اثر اوست. چاپ این کتاب بهانه‌ای شد تا سایت تاریخ شفاهی با وی به گفت‌وگو بنشیند. حاصل گفت‌وگو با عباس رئیسی بیدگلی، آشنایی هرچه بیشتر خاطره‌نگاران و علاقه‌مندان به حوزه خاطره‌نگاری با روش و شیوه کار او در نگارش این کتاب و سایر آثاری است که در دست نگارش و چاپ دارد.

خاطرات رضا پردیس

امیر سرتیپ خلبان سید رضا پردیس، فرمانده پیشین نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عضو گروه مشاوران نظامی فرماندهی معظم کل قوا، مهمان بیست‌وسومین برنامه شب خاطره (3 آبان 1373) بوده است. او در این برنامه، خاطراتی از سال 1363 و ماجراهایی که حین پرواز بر فراز بغداد پیش آمد، گفت. این روایت را ببینیم. همچنین ویژه‌برنامه شب خاطره به مناسبت هفته هنر انقلاب (یادواره شهید سید مرتضی آوینی) نیز 24 فروردین 1396 برگزار می‌شود.

داوطلب قدیمی، از تاریخ شفاهی صلیب سرخ گفت

والری اُرکارد داوطلب صلیب سرخ که 74 سال با این سازمان کار کرده است، گزارشی از تاریخ شفاهی صلیب سرخ در سخنرانیِ خود در موزه آلن کانتی ارائه داد. این داوطلب محلی از پایان جنگ جهانی دوم در خدمت این سازمان بوده است. او بیش از 20 تن از کسانی که در سخنرانی شرکت کرده بودند را به زمانی برد که صلیب سرخ فقط در حد یک ایده بوده و نه سازمانی که به شکل امروز است.

تاریخ‌ شفاهی، محصول گران‌قیمتی که به اشتراک گذاشته می‌شود

سه روزنامه‌نگار کهنه‌کار که برای سال‌ها شاهد و ثبت‌کننده وقایع مهم داکوتای جنوبی بوده‌اند، حال برای طرح تاریخ شفاهی در دولت، در حال ثبت و برگزاری مصاحبه هستند. راجر کسا سردبیر سابق هورن دیلی پلینزمن از طرف دانشجویان روزنامه‌نگاری دانشگاه داکوتای جنوبی مورد مصاحبه قرار گرفت.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

صدای بال ملائک(11)

مرصاد/ راوی: حسین محسنی/ بخش نخست

اردیبهشت ماه 1367 بود، زمانی که حال و هوای جبهه‌ها، از تابش آفتاب والفجر 10 هنوز گرم بود و هوای منطقه غرب و استان کرمانشاه هم رو به گرمی می‌رفت.

حضور در جمع دوستان کمیته‌ای، شور و نشاطی دیگر به من بخشیده بود، به خصوص یکی دو ماه بعد، زمانی که برای شکار بعثی‌ها و منافقین، دام جدیدی گسترده بودیم. خلاصه از حرارت آن روزها هر چه بگوییم، کم گفته‌ایم.

***

روز جمعه بود و تعطیلی برای ما مفهومی نداشت. کار جنگ از بس که حال و نشاط داشت، خستگی‌آور نبود. تا به کسی می‌گفتی: «خسته نباشی!» بلافاصله جواب می‌شنیدی: «بسیجی، خستگی را خسته کرده.»

آن روز انگار عراقی‌ها از جان‌شان سیر شده بودند که خود را طعمه آتش کرده و به قصرشیرین و سرپل‌ذهاب دست‌درازی کرده بودند. آفتاب داشت کشان‌کشان خود را به وسط آسمان نزدیک می‌کرد و عقربه ساعت، دست روی یازده گذاشته بود که یک‌دفعه سر و کله چند هواپیما پیدا شد. درست مثل اجل معلق سر رسیدند و بعد از رفتن‌شان، بوی بمب‌های شیمیایی، منطقه را در بر گرفت، ولی تلفاتی در بر نداشت. در گلوگاه و گذرگاه‌های حساس منطقه، انبوه شیردلان موج می‌زدند و منتظر بودند در دامنه تلاطم خود، هر حرکت خلاف موجی را محو کنند.

دوشنبه بود و عراقی‌ها از ترس، جای پایی هم باقی نگذاشته بودند. اثری از آنها به چشم نمی‌خورد و منطقه به راحتی داشت بوی خوش سپاه و بسیج استشمام می‌کرد.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.