شماره 285    |    22 دي 1395
   

جستجو


سنّت خاطره‌نویسی آیت‌الله

اولین بار در اوایل دهه هفتاد، کتاب «هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه» که حاوی مصاحبه‌هایی با او درباره سال‌های قبل از انقلاب و اوایل تاسیس نظام جمهوری اسلامی است در دو جلد منتشر شد که جلد دوم آن را اسناد این دوران در بر‌ می‌گرفت. پس از آن، روزنوشت‌های او در اواسط دهه 1370 در برخی روزنامه‌ها به صورت پاورقی منتشر و در ادامه، برای هر سال از زندگی آیت‌الله، یک کتاب با عنوان کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی تالیف شده است.

جبهه و پشت‌جبهه به روایت دو کتاب

خاطرات لرستانی‌ها از سرود و نبرد

این‌بار دو کتاب به کتابخانه سایت تاریخ شفاهی ایران افزوده می‌شوند؛ «جنگ جنگ تا پیروزی: تاریخ شفاهی گروه سرود امور تربیتی خرم‌آباد» و «بلدچی: جلد اول ـ از تولد تا عملیات والفجر 9». کتاب‌هایی که موضوع و خالقان آنها از استان لرستان هستند و هر دو اثر در سال جاری منتشر شده‌اند.

خاطرات علیرضا قلی‌پور

علیرضا قلی‌پور، جانباز دوران دفاع مقدس، مهمان پانزدهمین برنامه شب خاطره (یک اردیبهشت 1373) بوده است. او در عملیات والفجر یک، بینایی خود را از دست داد. اما دوباره به فضای جبهه‌ها و پادگان دو کوهه بازگشت و در واحد مخابرات مشغول فعالیت شد. روایت او درباره سرداران شهید، حاج عباس کریمی و محمدرضا دستواره را ببینید و بشنوید.

سرگذشت‌هایی که در مرکز سالمندان شنیده می‌شوند

به ‌عنوان بخشی از کار تاریخ شفاهی، دانش‌آموزان سال آخر دبیرستان با حضور در مرکز سالمندان، از مردم محلی در مورد زندگی آنها و بخش‌های مختلف تاریخ سؤال می‌کنند. دانش‌آموزان موافقند که در مورد خانواده یا دوستان نزدیک‌شان از طریق چنین گفت‌وگوهایی مطالب بسیاری آموخته‌اند.

تلاش برای ذخیره دیجیتالی هزاران ساعت تاریخ شفاهی

حفظ 300 حلقه نوار و نگهداری هزاران ساعت تاریخ شفاهی ناواهو برای افرادی مثل بِگِی‌کروپا و ایروینگ نلسون مهم است. نلسون، ‌ناظر برنامه کتابخانه قوم ناواهو و یکی از خوش‌شانس‌هایی است که به این نوارها دسترسی دارد. او می‌گوید: «گوش دادن به بخش بسیار کوچکی از این نوارها ، تجربه بسیار جالبی بود.» این تجربه حتی به خاطر اینکه این نوارها در معرض خطر بودند، جالب‌تر می‌شد.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

چشم در چشم آنان(28)

راوی: فاطمه ناهیدی
به کوشش: مریم شانکی

__________________________

ظهر به ترکیه رسیدیم. اردوگاهی بود به شکل باغ که داخل آن چند چادر زده بودند. صلیب سرخ از طریق ژنِو آمده بود برای مبادله. چند نفر هم از هلال احمر ترکیه بودند و تعدادی پلیس. چند نفر هم از ایران آمده بودند که یک خانم هم بین آنها بود. آن روزها ترکیه رابطه خوبی با ایران نداشت. اول برخورد بدی با ما کردند؛ خانمی که از ایران آمده بود، ‌ترکی می‌دانست. گفتیم برای‌شان توضیح بده. از ایران بگو. ما هم از بلاهایی که بر سرمان آورده بودند، گفتیم. می‌دیدیم که کم کم چهره‌شان عوض می‌شود و آن حالت اول را ندارند. تعجب می‌کردند که عراق چنین کارهایی می‌کند. گفتیم ما موقع اسیر شدن که به این شکل نبودیم. شما وضع جسمانی ما و ظاهری ما را می‌بینید و این مشخص‌کننده خیلی چیزهاست. لباس تمام اسرا به خصوص مردها پاره بود. عراق حتی نکرده بود لباس نو اسارت را به تن آنها بکند. اما ایران اسرا را با کت و شلوار می‌فرستاد. بچه‌های ما با دمپایی یا کتانی پاره آمده بودند. بعد از این صحبت‌ها رفتارشان به کلی تغییر کرد. حتی یکی دو تا از گلدوزی‌ها را به عنوان یادبود به آنها دادیم تا هر وقت آن را دیدند،‌ به یاد خاطراتی که برای‌شان تعریف کردیم، بیفتند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.