شماره 276    |    19 آبان 1395
   

جستجو

ناخدا دوم سعید کیوان شکوهی از عملیات «شهید صفری» می‌گوید

لحظه‌های حساسی که تکاوران، کمر پایانه‌های نفتی دشمن را شکستند

نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با اجرای عملیات شهید صفری در نیمه آبان 1359 اولین گام برای از بین بردن دو پایانه نفتی عظیم دشمن را در دستور کار خود قرار داد. ناخدا دوم بازنشسته، سعید کیوان شکوهی که جزو تیم طراحی عملیات و افسر هماهنگ کننده طرح این عملیات و همچنین از طراحان عملیات مروارید بوده، خاطرات خود از نبرد دریایی شهید صفری را در ادامه و در گفت‌وگو با خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران بازگو کرده است.

خاطرات احمد شیرکوند

احمد شیرکوند، یکی از فرماندهان عضو لشکر 10 سیدالشهدا(ع) در سال‌های دفاع مقدس، مهمان یازدهمین برنامه شب خاطره (6 آبان 1372) بود. او خاطره‌ای درباره موفقیت در تصرف یک قرارگاه دشمن تعریف می‌کند. روایت این خاطره را ببینیم و بشنویم. تاکنون 273 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 4 آذر 1395 برگزار می‌شود.

آشنایی با حاج حسن یگانه در کتاب «هلال سرخ»

خاطراتی از نقش‌آفرینان امدادرسانی

«هلال سرخ»* کتابی در حوزه تاریخ شفاهی است، کتابی که در آن حاج حسن یگانه، خاطرات خود را در حوزه مدیریت امداد در جبهه‌ها بیان می‌کند. اما در این کتاب بر اساس مشاهدات وی می‌توان به جو حاکم بر جامعه در روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم پی برد و حتی با خواندن خاطرات راوی، تفاوت سبک زندگی مردم را در آن زمان نسبت به دوره فعلی به خوبی درک کرد. آنچه این کتاب را متمایز می‌کند اهداف مولف و راوی کتاب است.

نقش سالمندان در تدوین تاریخ شفاهی ملی

مرگ یکی از سالمندان مانند از دست دادن گنجینه‌ای از خاطرات است. از آنجا که تاریخ شفاهی، جمع‌آوری سیستماتیک خاطرات زندگی مردم در مورد تجارب آنهاست، از دست دادن هر فرد سالمند تأثیرات منفی مختلفی بر ابعاد زندگی مردم، بویژه بر تاریخ شفاهی ملی می‌گذارد.

‌نشانه‌های شنیداری و گشودن آرشیوهای شفاهی

جدیدترین شماره مجله‌ تاریخ شفاهی حاوی مقاله‌‌ای درباره طرح تاریخ شفاهی نسل‌های استرالیایی و اهمیت «شنیداری‌گری»[7] ‌در تاریخ شفاهی است. برای آگاهی بیشتر در این باره با آنیسا پوری،‌ عضوِ‌ طرح و سرپرست تاریخ شفاهی نیو ساوث ولز،‌ مکاتبه کردیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

چشم در چشم آنان(19)

راوی: فاطمه ناهیدی
به کوشش: مریم شانکی

__________________________

سربازی آنجا بود. گفت: «ما این همه به شما مهربانی کردیم.» گفتم: «شما نوزده ماه پدر ما را در آوردید. تازه دو روز است که دارید به ما محبت می‌کنید. و معلوم هم نیست پشت پرده چه نقشه‌ها برایمان کشیده‌اید. ما واقعیت را می‌گوییم، می‌خواهید بخواهید نمی‌خواهید هم بگذارید برویم.» بعد که برگشتیم به اتاق خودمان،‌ به حلیمه و مریم هم موضوع را گفتیم. آنها هم صحبت نکردند. در بیمارستان گاهی با سربازها صحبت می‌کردیم. آنها هم اظهار ناراحتی می‌کردند. سربازی می‌گفت من عکس صدام را دارم، مجبورم داشته باشم. این عکس مثل گذرنامه است. دیگری می‌گفت با فلان سرباز صحبت نکنید، ‌آدم بدی است. می‌دیدیم که اکثر آنها از اتفاقاتی که می‌افتد، ناراحت‌اند.

وقتی در بیمارستان بودیم، مصادف بود با آزادسازی خرمشهر. حدود یک ماه در بیمارستان بودیم. از نظر جسمی بهتر شده بودیم، ولی احساس می‌کردیم هنوز در مورد آینده ما تصمیم نگرفته‌اند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.