شماره 259    |    15 تير 1395
   

جستجو

روایت سردار عروج از عملیات‌‌های جبهه جنوب

گردان مربی‌ها گره‌ها را باز می‌کرد

سردار خسرو عروج، مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نخستین روزهای آغاز جنگ را در زادگاه خود دیده است،‌ از خاطرات خود از محاصره آبادان تا عملیات مرصاد با سایت تاریخ شفاهی ایران سخن گفت.

درباره ماه رمضان‌های دهه‌های چهل و پنجاه

کسی به سحرخوانی‌ها اعتراض نمی‌کرد

علی‌اصغر لعلی در یکی از شلوغ‌ترین خیابان‌های شهر اراک به کلیدسازی مشغول است. 62 سال دارد و با لبی خندان و خوشرو با مشتریانش برخورد می‌کند. به طور تصادفی با او برخورد می‌کنم و در عصری گرم از ماه مبارک رمضان با او درباره ماه رمضان‌های دهه‌های چهل و پنجاه به گفت‌وگویی کوتاه می‌نشینم. هرچند موضوع گفت‌وگو ماه رمضان است اما سخن به موضوعات دیگر هم کشیده می‌شود.

خاطرات اشرف‌السادات سیستانی

وقتی دفتر ادبیات و هنر مقاومت کارش را در اتاق کوچک پیش‌ساخته‌ای در فضای سبز محوطه حوزه هنری شروع کرد، برای معرفی کتاب‌های دفتر، هر هفته در نماز جمعه، بساط کتاب‌فروشی برپا بود. روزی خانم باوقاری کتاب خرید و گفت: «من مادر شهید هستم و دارم خاطرات پسرم را می‌نویسم. شما چاپش می‌کنید؟»

بر اساس مصاحبه با مخترعان و طراحان فعال صورت می‌گیرد

حفظ تاریخ ویدئوگیم با همکاری آرشیو‌های پیشگامان

مرکز لملسون اسمیتسونیان برای مطالعه اختراع و نوآوری، شروع به راه‌ندازی آرشیو پیشگامان ویدئوگیم و ضبط مصاحبه‌های تاریخ شفاهی با نسل اول مخترعان صنعت ویدئوگیم و حفظ و نگهداری مواد منحصر به فرد آن کرده است. کریستوفر ویور، بنیانگذار بتسدا سافت‌ورک، به‌عنوان یکی از همکاران این پژوهش انتخاب شده است و به‌طور فعال در برنامه‌ریزی و انجام مصاحبه‌های تاریخ شفاهی شرکت می‌کند.

مجموعه نکته‌های آموزشی

چگونگی رعایت حق نشر مواد آرشیوی تاریخ شفاهی

مواد صوتی دو نوع حق نشر دارند، حق نشر برای گفتار موجود روی صداهای ضبط شده (این حق نشر ادبی است) و حق نشر برای خود ماده فیزیکی. حق نشر گفتار متعلق به سخنران است. معمولاً این حق نشر به دارنده آیتم‌های فیزیکی داده می‌شود، اما محدودیت‌هایی در استفاده‌های مختلف آیتم در زمان انتقال حق نشر ایجاد می‌شود.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

چشم در چشم آنان(2)

راوی: فاطمه ناهیدی
به کوشش: مریم شانکی

__________________________

آن شب نوزدهم مهر[1359] بود. ما داشتیم مطب دکتر کلانتری را آماده می‌کردیم که قاسم و ناصر، از بچّه‌های خرمشهر آمدند و گفتند: «اینجا استحکام ندارد و نمی‌توانید بمانید.» یکی از آنها ما را به خانه خود برد و گفت: «خانه در اختیار شماست.» یکی از اتاق‌ها را به صورت درمانگاه درست کردیم. تعدادی نیرو هم از تهران آمده بودند. در کل نیروی امدادگر زیاد بود،‌ ولی بین آنها فقط من زن بودم و به‌ندرت آنجا زن دیده می‌شد. شب رفتیم از مسجد جامع غذا و آب بیاوریم. از جلو خانه‌ای رد می‌شدیم که دو تا سرباز مرا دیدند و با تعجب گفتند: «مگر تو خرمشهر زن هم هست!؟» یکی از آنها گفت: «خدا را شکر، شما که اینجا هستید، آدم احساس می‌کند مادر و خواهرش در کنارش است.» و بعد به دوستش گفت: «تو که هی می‌گی می‌ترسم، بفرما. خجالت بکش...»

شب تصمیم گرفتیم به دو دسته تقسیم بشویم. قرار شد یک روز دکتر صادقی با دو تا از برادرها به خط برود، یک روز هم من با دو برادر دیگر تا به مجروحین برسیم،‌ چون وجود ما در آنجا برای ایجاد روحیه بسیار مهم بود.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.