شماره 221    |    31 شهريور 1394
   

جستجو

دو نیم‌روز

گرماى تابستان از نفس افتاده بود. صبح که به اداره مى‏‌آمدم و ازدحام میدان توپخانه را به طرف خیابان فردوسى پشت سر مى‏‌گذاشتم، خنکاى اول صبح مى‏‌گفت که تیزى گرماى تابستان در غلاف پاییز فرو رفته است.

فرمانده گردان غواصی جعفرطیار:

در کربلای4 ما خط را شکستیم، اما...

در حاشیه دویست وشصتمین برنامه «شب خاطره» که به خاطره‌گویی سه تن از غواصان عملیات کربلای 4 اختصاص یافت، با یکی از این غواصان به نام «کریم مطهری» فرمانده گردان غواصی گردان جعفر طیار از لشکر انصارالحسین(ع) همدان به گفت‌وگو درباره نقش غواصان در دفاع مقدس و بازخوانی خاطرات عملیات کربلای4 پرداختیم.

غواص گردان حضرت یونس(ع):

در کربلای4 حتی تصور شکست هم نداشتیم

اولین ایده گردان غواصی بعد از عملیات بدر صورت گرفت. پس از انجام عملیات خیبر در هورالعظیم که تمام منطقه در آب بود، آرام، آرام قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) به این نتیجه رسید که عملیات‌ها باید به سمت جنوب، خلیج فارس و مناطق آبی باشد.

معاون گردان غواصی جعفر طیار:

عملیات فاو سخت‌تر از کربلای4 بود، اما به پیروزی امیدوار بودیم

آنچه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگوی ما با «محسن جام‌بزرگ»، غواص حاضر در عملیات کربلای4 و معاون فرمانده گردان غواصی جعفر طیار لشکر انصارالحسین(ع) همدان است.

نقاط قوت و ضعف تاریخ شفاهی دفاع مقدس(1)

در گفت‌وگو با ابوالفضل حسن‌آبادی

35 سال از تاریخ شروع و 27 سال از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذرد. در طول این سه دهه بسیاری از شاهدان، ناظران و کارشناسان جنگ تحمیلی به روایت دیدگاه‌ها و خاطرات خود در این زمینه پرداخته‌اند. مراکز بسیاری نیز به صورت تخصصی به انتشار اسناد مرتبط می‌پردازند؛ اما آنچه در این دو دهه کمابیش نادیده مانده است، لزوم بررسی کارشناسی و آسیب‌شناسی فعالان حوزه تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی در ایران است.

درباره نقش ستاد‌های پشتیبانی و مهندسی جهاد سازندگی در دفاع مقدس (1)

پیروزی در عملیات‌ها بدون تخصص ممکن نبود

وقتی جنگ شروع شد و دشمن به ایران اسلامی ‌ما حمله کرد، تمام دنیا با تمام تخصص‌هایشان در مقابل ما بودند و این طور نبود که بگوییم در جنگ ایران و عراق، کشورهای دنیا فقط تجهیزات یا نیروی انسانی داده باشند،...

آقای دکتر، خدا قوت!

روایت فرید صالحی که با خمپاره‌ای در آغوش به بیمارستان صحرایی رسید

فرید صالحی یکی از رزمندگانی است که در طول حضورش در جبهه‌های جنگ، 6 بار از نواحی مختلف مجروح شد و خاطرات زیادی از آن روزها دارد؛ اما آنچه خاطرات این رزمنده را شنیدنی‌تر ساخته، ماجرای خمپاره‌ای است که به دست او اصابت کرد و وی با در آغوش گرفتن آن، با پای خود تا اتاق عمل رفت.

کوچک‌ترین اسیر ایرانی بودم

جنگ هشت ساله عراق علیه ایران با رشادت‌ نیروهای ایرانی به پایان رسید. در میان خیل عظیم رزمندگان، عده‌ای به شهادت رسیدند و عده‌ای مجروح شدند، اما جمعی از نیروهای ایرانی هم تا چند سال پس از پایان جنگ در اسارت نیروهای عراقی به پای آرمان‌ها و عقاید خود ایستادگی کردند.

فرنگیس، روایتی از شیرزنان گیلان غرب

مهناز فتاحی، یکی از نویسندگانی‌ست که با نوشتن خاطرات خود و شاهدان جنگ در جبهه‌های غربی، به روایت رشادت‌های زنان و مردان کُرد پرداخته است تا تاریخ هرگز از یاد نبرد که ایران در دوران جنگ چه روزهایی را پشت سر گذاشته است.

ما غافل‌گیر شدیم؛ روزهای اول آمادگی چنین جنگی را نداشتیم

مرزنشینان در طول زندگی خود، مرتب صداهایی از آن سوی مرز می‌شنوند، گاهی این صداها آنقدر تکراری می‌شود که کسی حتی حدس شروع جنگ را نمی‌زند. روزهای نخست جنگ از زبان زنی که در آبادان به دنیا آمد و بزرگ شد نیز اینگونه گذشت. در بهت و ناباوری، با چند صدای همیشگی از آن سوی مرز، جنگی آغاز شد و 8 سال ادامه یافت.

جنگ در نگاه یکی از نخستین امدادگران زن

در طول سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، زنان بسیاری پا به پای مردان به جبهه‌ها رفتند و در پوشش امدادگر، راننده آمبولانس، رزمنده و حتی نیروی پشتیبانی و تدارکات، از میهن خود دفاع کردند.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

نظریه تاریخ شفاهی (58)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

_________________________

با بررسی دو عنصر می‌توان فهمید که خاطره و فرایند یادآوری تا چه میزان از ضایعة روحی و روانی تأثیر پذیرفته‌اند: صحت یا اتکاءپذیری، و توانایی یادآوری احساس. تشکیک در اتکاءپذیری خاطرات بازماندگان ضایعات روحی و روانی، عملی دور از انصاف و خرد است. رویدادهایی که انسان‌ها به یاد می‌آورند غالباً مبهم بوده و بیان آنها در قالب کلمات نیز دشوار است. این نوع اقاریر در کلیت خود ارزش ویژه‌ای دارند و وجود فرازهایی غیر دقیق یا غیر قابل اتکاء به هیچ وجه از ارزش آنها نمی‌کاهد. به قول یک محقق:«اقاریر مصاحبه‌شوندگان در حکم اسناد انسانی می‌باشند و صرفاً اسناد و مدارک تاریخی محسوب نمی‌شوند، لذا وجود آشفتگی در تعامل بین اکنون و گذشته موجب افزایش وزن و اعتبار چنین اقاریری می‌شوند به نحوی که دغدغة صحت مطالب گفته‌شده را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد».[1]هیچ دلیل و برهانی اقامه نشده که ثابت کند بازماندگان ضایعات روحی و روانی بیش از دیگران در معرض یادآوری غلط هستند. اما تحلیل‌های دقیق و روشنگری که مارک روزمَن[2]از اقاریر ماریان اِلن‌بوگن،[3] از بازماندگان هولوکاست، ارائه داده نشان می‌دهد که توجه به عنصر صحت یا مغایرت‌های موجود بین یک گزارش شخصی و اسناد و شواهد معاصر می‌تواند تلاش‌های مصاحبه‌شونده در کنار آمدن با ضایعة روحی و روانی را به ما نشان دهد. در مثال ماریان، این مغایرت‌ها مربوط به لحظات وقوع ضایعة شدید و دردناک روحی بودند (که به فرار او پیش از انتقال خانواده و نامزدش از آلمان به لهستان مربوط می‌شود). این ضایعه در او به احساس گناه غیر قابل تحملی دامن می‌زد. روزمن معتقد است مغایرت‌های کوچکی که در اقاریر ماریان دیده می‌شد (مثلاً اینکه او آخرین شب را با نامزدش گذرانده است در حالی که سایر منابع خلاف چنین ادعایی را ثابت می‌کرد) در واقع تقلای او برای تسکین عذاب وجدانش بود. او می‌خواست بر خاطره‌ای که تحملش خارج از توان او بود، مهار بزند. روزمن می‌نویسد:«جزئیات این اتفاق چندان اهمیت نداشتند. فقط نمی‌بایست اتفاقات مهم به همین سادگی و از روی ضعف و انفعال در برابر گذشته‌ای تحمل‌ناپذیر برملا می‌شدند.»[4]

مورخ شفاهی باید هر آن منتظر باشد که مصاحبه‌شونده‌اش تجربه‌های دردناک روحی و روانی خود را همراه با فوران احساسات به یاد بیاورد؛ در واقع هر گونه تلاشی برای بیرون کشیدن این گزارش‌ها از ذهن و حافظة راوی غالباً منجر به واکنش‌های عاطفی می‌شود. روزمن ماجرای مصاحبه‌اش با فردی را می‌گوید که به محض دیدن عکس‌های برادرش که توسط ناز‌ی‌ها کشته شده بود به گریه افتاد؛ و عجیب اینکه او عکسی از خودش نداشت. با این وصف، شواهد فراوانی هم موجود است که نشان می‌دهد بسیاری از بازماندگان ضایعات روحی و روانی تجربه‌های‌شان را خیلی جدی و بدون بروز احساسات بازگو می‌کنند.[5]این بی‌اعتنایی یک مکانیزم انطباقی[6] است که راوی را از گذشته دور می‌کند. چنانچه قبلاً نیز گفتیم، یادآوریِ عینِ احساسات لحظة وقوع رویداد اگر محال نباشد، بسیار دشوار است. جیمز می‌گوید:«احتمال احیاءپذیری احساسات در هنگام یادآوری خاطرات ... بسیار پایین است. اندوه یا گسستی که عارض ما شده را به یاد می‌آوریم اما احساسی که در آن لحظه سر تا پای وجودمان را درنوردیده به سادگی در ذهن و حافظة ما زنده نمی‌شود.»[7]خاطرة رویداد احساس‌برانگیز را می‌توانیم به درستی بیان کنیم، اما اصل احساسِ عارض‌شده بر ما در همان لحظه را نمی‌توانیم دقیقاً با همان حالت وقوعش توضیح دهیم یا دست کم بیانش بسیار دشوار است. شاید بی‌دلیل نباشد که وقتی در مصاحبة تاریخ شفاهی از پاسخگوی‌مان می‌پرسیم «و اون موقع چه احساسی داشتین؟» پاسخی که به ما می‌دهد تنها وصف رویداد باشد یا در بهترین حالتش تقلا برای به یاد آوردن احساسی که در لحظات وقوع رویداد ابراز شده است.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.